جلسه چهارشنبه 20/2/91 ( گناه بهيچ وجه قابل تحمل نيست )
جلسه چهارشنبه 20/2/91 ( گناه بهيچ وجه قابل تحمل نيست )
دو صد گفته چون نیم کردار نیست. ما این را خدمت شما می گوییم. ما این را شنیدیم اما به آن عمل نکردیم. شما عمل کنید...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

دو صد گفته چون نیم کردار نیست. ما این را خدمت شما می گوییم. ما این را شنیدیم اما به آن عمل نکردیم. شما عمل کنید.

قبلا به زبان های مختلف و در دفعات مختلف عرض کردیم که گناه به هیچ وجه قابل تحمل نیست. نه اینکه قابل تحمل من نباشد، یک دانه اش را هم نمی پذیرند. یک دانه اش را هم تحمل نمی کنند. مثلا  در آیه 19 سوره مبارکه نور می فرماید: إنَّ الذينَ يُحِبّونَ أنْ تشيعَ الفاحِشَة في الذينَ آمَنوا لهُمْ عَذابٌ أليمٌ اگر کسی بخواهد آبروی کسی را ببرد، بدون برو برگرد جایش جهنم است. برو برگرد ندارد. فرمودند گناهان کبیره گناهانی است که در قرآن کریم در مورد آنها وعده عذاب داده شده است. مانند همین مثالی که عرض کردیم. إنَّ الذينَ يُحِبّونَ أنْ تشيعَ الفاحِشَة کسی می خواهد یک بدی درمورد کسی آشکار شود. شایع شود. زمانی که من یک عیبی از کسی را نزد شما گفتم دارم آن عیب را شایع می کنم. دارم آن بدی که جایی اتفاق افتاده را گسترش می دهم. إنَّ الذينَ يُحِبّونَ أنْ تشيعَ الفاحِشَة في الذينَ آمَنوا لهُمْ عَذابٌ أليمٌ عذاب دردناکی دارد. فرمودند که گناهان کبیره آن گناهانی است که قرآن کریم در رابطه با آنها وعده عذاب داده است. خب ببینید قابل تحمل نیست. حتی یک دانه هم قابل تحمل نیست.

یک بنده خدایی بود که آدم خوبی بود. اما زن و فرزندانش در مکه بودند و او هجرت کرده بود و به مدینه آمده بود. زمانی که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) می خواستند از شهر مدینه برای فتح شهر مکه بروند او پیش خود خیال می کرد که زن و فرزندانش که در آن شهرند، توسط مشرکان مکه، گروگان گرفته می شوند. یعنی آنها را گروگان بگیرند تا مسلمانان از شهر خارج شوند. بنابراین فکر کرده بود که خبر حمله پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به شهر مکه را به آنها برساند و یک حقی نسبت به آنها پیدا کند و آنها زن و بچه او را نگیرند. خب کار بسیار بدی کرده بود. چند بار این کار را انجام داده بود آقا؟ یک بار. بعد هم یک زن سیاه پوستی را اجیر کرد و به او پول داد و گفت این نامه را به روسای شهر مکه برسان. بعد هم او را گرفتند و نامه اش را پس گرفتند. او خبردار شد که لو رفته است. داستان همان کسی است که با زنجیر خودش را به ستون مسجد بست. ابولبابه. در مسجد النبی یک ستون هست. خودش را زنجیر کرد و گفت من فهمیده ام که اشتباه کردم. من خودم را باز نمی کنم تا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بیاید. در قرآن یک آیه در رابطه با او آمده است. عبارت دقیقش را به خاطر آوردم. در آیه 102 سوره مبارکه توبه می فرماید: خَلطوا عَمَلا صالِحًا وَآخـَرَ سَيّئا اینها کارهای خوب و بدشان را قاطی کردند. بابا مگر چند کار بد کرده بود؟ یک کار بد. اگر بخواهند انسان را بازخواست کنند، با یک گناه هم انسان را به جهنم می فرستند. ببینید بحث اینکه خدا می بخشد هم هست. اگر انسان توبه کند خدا می بخشد. درست است. اگر انسان جبران کند، درست می شود. اینها درست است. اما نمی خواهیم اینها را مطرح کنیم. می خواهیم عرض کنیم یک گناه هم تا این حد قابل بازخواست است. حالا ممکن است من ده جور گناه کرده باشم و راحت و آسوده باشم. نه. نباید اینگونه باشد. یک دانه گناه هم ممکن است انسان را گیر بیندازد. ممکن است گیرش سخت باشد. باز این را هم نمی خواهم عرض کنم. می خواهم عرض کنم گناه کبیره یا گناه صغیره که اگر آن را تکرار کنید گناه کبیره می شود، یا اگر گناه صغیره را کوچک بدانید، گناه کبیره می شود، قابل تحمل نیست. گناه قابل تحمل نیست. عرض کردم برای چه کسی قابل تحمل نیست؟ برای مسئولانش. برای کسانی که بالای سر شما ایستاده اند. یکی از کسانی که برای گناهان ما بالای سرمان ایستاده است، خود خداوند متعال است. در آیه 33 سوره مبارکه رعد می فرماید: هُوَ قائِمٌ عَلى كـُلّ نَفس بما كَسَبَتْ او بالای سر تمام انسان هایی که کاری می کنند ایستاده و مراقب است. اولین مراقب، خداوند متعال است. بعد هم تا دلتان بخواهد مامور مراقب دارد. اگر چشمانمان باز بود و ماموران مراقب را می دیدیم، در زمین فرو می رفتیم.

یک داستانی گفته اند، برای من که بسیار مشکل ساز شد. گفتند یک جوان ریاضت کشی، ریاضت کشیده بود و چشمش باز شده بود و اموات قبرستان وادی السلام را که انشاء الله خداوند زیارت آن قبرستان را روزی کند، می دید. آنها به او گفته بودند که مثلا ده سال پیش تو یک کاری کردی که به لفظ بنده اعلامیه آن هنوز به در و دیوار وادی السلام هست. همه خبر دارند که تو آن کار را کردی. بابا یک کار نادرست کرده بوده. یک وقت پیش می آید. همه خبر داشتند. تنها راهش همین است که در زمین فرو برویم.

گناه قابل تحمل نیست. حالا چکار باید کرد آقا؟ آقا باید گناه را کنار بگذاریم. به هر قیمتی شده باید کنار بگذاریم. به هر قیمتی شده. به هر قیمتی شده. اگر کنار بگذاری خوب است. آنجا اعلامیه می زنند که فلانی توبه کرد. پدرت خبردار می شود. پدر بزرگت خبردار می شود. تمام عالم خبردار می شوند. آن دنیاست دیگر. در آنجا که پرده های این دنیا نیست. من خبردار می شوم شما چه کاره اید. شما خبردار می شوید من چکاره ام.

خدمتتان عرض کردم. ما شب ها برای نماز به منزل حاج آقای حق شناس می رفتیم و خدمت ایشان بودیم. یک مدتی کمر ایشان ناراحت بود و ما برای نماز خدمتشان می رفتیم. ایشان هر شب بعد از نماز کمی صحبت می کردند. هر شب مثلا می فرمودند سال 88، ماه فلان، روز فلان، فلان کار را کردی و البته انشاءالله من گناه نمی کنم. شب بعد که می رفتیم باور کنید یک داستان دیگر را مطرح می کردند. من اصلا از خاطر برده بودم. مثلا چشمم در صورت شما افتاده بود و یک خیالی کرده بودم. هر شب یک چیز می گفتند. آخر از کجا می دانید؟ مثلا آن کار مربوط به ده سال پیش است. کم کم جانم به لبم رسید. لازم نیست حتما به آن دنیا بروی. در این دنیا هم هستند. هزارتا از این آدم ها هست. باور کنید هست. در این شهر، در این حسینیه.

داستان یک بنده خدای جوانی بود که پیغمبر به او فرمود چه خبر است؟ چرا چُرت می زنی؟ گفت آقا من نمی توانم شب بخوابم. فرمودند چرا نمی توانی بخوابی؟ عرض کرد آقا صدای جهنم در گوش من است. کسی که صدای جهنم در گوشش باشد خوابش نمی رود. آخرش فرمود آقا می خواهید بگویم اینها که اینجا نشسته اند، چکاره اند؟

ما یک دوستی داشتیم که یک روزی اتفاقی برایش افتاده بود و سر همین کوچه اینجا آمده بود. گفته بود من دیدم شاگرد قهوه چی یک پارچه زغال بود. آقا یک ذره نور نداشت. یک پارچه زغال بود. اگر انسان یک پارچه زغال باشد چه می شود؟ می سوزد. بنابراین اینگونه افراد در همین دنیا نیز هستند.

در هر صورت گناه قابل تحمل نیست آقا. اگر گناه را پشت سر گذاشتی، چهره ات از زغالی بودن در می آید و یک نوری در چهره ات دیده می شود.

می خواهم مطلب دیگری عرض کنم. پس باید پای این بایستیم. این چیزی نیست که بتوانیم از آن بگذریم. مثلا اگر من زورم به خودم نمی رسد، هر روز ده تا گناه می کنم، اما نیت دارم که آنها را کنار بگذارم. اگر نیت نداشته باشیم که مشکل جدی است. اگر انسان برای کنار گذاشتن بدی هایش نیت نداشته باشد، اصلا هیچ تصمیمی نداشته باشد و راحت باشد و با تمام بدی های خودش راحت بسازد، اینگونه نمی شود. اما اگر نیت دارد باید چکار کند. اگر من ده جور عیب دارم و صد جور گناه دارم اما در فکر هستم که اینها را درست کنم باید چکار کنم؟ خب، بارک الله. چون اگر اصلا فکرش را نداشته باشی که درستش کنی عرض نمی کنم چه می شود. اما اگر فکرش را داری که درستش کنی، معلوم می شود که ایمان داری. اگر فکر درست کردی و داری کاری می کنی که درستش کنی معلوم می شود ایمان داری. اگر در هیچ فکری نیستی، بسیار مشکل است. اگر من فکر درست کردنش هستم، باید از کجا شروع کنم آقا؟ از نماز. بلافاصله شروع کن و نمازت را درست کن. از نماز شروع کن. بلافاصله روی نمازت کار کن و آن را درست کن. وضویت را درست کن. غسلت را درست کن. تقلیدت را درست کن. تقلید صحیح و شرعی داشته باش. وضو را از رساله نگاه کن و دقیق یاد بگیر. وضوی صحیح انجام بده. غسل صحیح انجام بده. حمد و سوره را درست کن. آی مسلمان ها حمد و سوره تان را درست کنید. تمام کسانی که اینجا نشسته اند، تا حمد و سوره تان را نزد استاد و معلم نخوانده اید مطمئن نباشید. بروید حمد و سوره تان را بخوانید. امضا بگیرید. که او بگوید حمد و سوره تان صحیح است. چند سال طول می کشد تا انسان حمد و سوره اش را صحیح کند؟ برای شما که جوانید دو شب. برای کسی که سنش بالا رفته ممکن است یک ماه طول بکشد. اگر نماز انسان درست باشد، به نمازش بها دهد، نمازش را اول وقت بخواند، یک قدم برداشته که هزار قدم است. برای درست شدن قدم بسیار بزرگی است. بعد هم آقا یک کار دیگر هست که قدم بزرگی است. در جوانی قدم بسیار بزرگی است. سعی کند گذشته ها را جبران کند. اگر گذشته را جبران کنیم از پشت سرمان صد آتش به آسمان نمی رود. همه را درست کردم. همه را خاموش کردم. همه آتش های پشت سرم را خاموش کردم. هر گناهی که کرده ام یک آتش به پا کرده ام دیگر. مثلا یک دل سوزانده ام. حالا اگر تو دل سوزاندی می شود راحت بروی بخوابی؟ نمی شود. خوب می روم جبران می کنم. می روم حلالیت می طلبم. اگر لازم بود دستش را می بوسم. اگر لازم بود پایش را می بوسم. تا از من راضی شود. این همت مردانه می خواهد تا انسان برود. اگر یک وقت دلی را سوزانده. اگر به کسی توهین کرده، اگر پشت سر کسی حرف زده و آبرویش را برده. همت بزرگی می خواهد که انسان بتواند بر خودش غلبه کند. مثالی عرض می کنم تا اهمیت آن را متوجه شوید. فرض کنید شما یک نفری می خواهید بروید امریکا را فتح کنید. خوب نمی شود آقا. ده هزار بمب اتمی دارد. اگر انسان بخواهد خودش را فتح کند و بر خودش غلبه کند، سخت تر است. این را برای اینکه بفهمید عرض کردم. آن وقت اگر شما خودتان را فتح کنید و بر خودتان غلبه کنید، بر عالم غلبه می کنید. بر عالم غلبه می کنید. آقا اگر انسان بر خودش غلبه کند و خودش را در اختیار داشته باشد چه می شود. چند بار مثال هایش را عرض کردیم. اگر انسان اختیار خودش را داشته باشد، نمی دانید انسان چقدر راحت می شود. فقط آن آدم راحت می خوابد که اختیارش دست خودش است. مثال هایش را قدیم برایتان عرض کردم. برخی مثال هایش هم گفتنی نیست. بله. خوب.

تمام این حرف ها را که عرض می کنیم و بعد روضه می خوانیم، اگر بعد از آن هیچ تصمیمی نگیریم و هیچ خیال تازه ای همراهمان نباشد نشانه چیست؟

بعد که انسان بر گناه غلبه کرد، بارک الله. بارک الله. اگر همچین آدمی گیر آوردید می ارزد که دورش بگردید. کسی که بر گناه غلبه کرده و دیگر هیچ گناهی در زندگی اش نیست، بسیار بارک الله دارد. کسانی که در آن عالم هستند و مراقب ذره ذره رفتار ما هستند دیگر از خاطر نمی برند. آنها اصلا یادشان نمی رود. من خودم یادم می رود. اگر اشتباهی و غلطی کردم، خودم یادم می رود اما آنها یادشان نمی رود. اگر یک روز بخواهند حساب مرا بکشند می توانند. از روز اول عمر حساب می کنند تا آخر. وای.

می خواستم قدم بعد را عرض کنم. آقا یک هوا و هوس های حلال داریم. داریم؟ هوا و هوس حلال هم داریم؟ داریم؟ خوب یک غذایی خوش مزه است من دوست دارم دیگر. گفتند یک آقایی به مهمانی آمده بود. اتفاقا آن روز یک خربزه بسیار خوبی داشتند. می گویند سامرا خربزه های بسیار خوبی داشت. خربزه رسیده و شیرینی بود. گذاشته بودند و کمی از آن را خورده بود و دیده بود خربزه بسیار ممتازی است. گفته بود آقا نمک دان دارید؟ نمک دان را گرفته بود و نمک روی آن می پاشید و می خورد. اسم این چیست؟ خربزه حلالی که صاحب خانه اش هم خمس می دهد و مالش، متعلق به خودش است و حالا هم به من تعارف کرده. من اگر حرف ایشان را بشنوم و قبول کنم، خوب بسیار خوب است دیگر. کسی از من خواهش کرده که آقا از این خربزه میل کنید. خوب تا اینجا هیچ ایرادی ندارد. اما انسان از خربزه شیرین ممتاز بسیار حظ می کند. برای اینکه حظ نکند نمک می پاشد. عرض کردم این هوا و هوس حلال است. اگر انسان از هوا و هوس حلال بگذرد به جایی می رسد. اگر بتواند بگذرد. بعد از اینکه از گناه که جهنم بود گذشت، حالا نوبت به هوا و هوس می رسد. هوا و هوس انسان را چکار می کند؟ ما سفر اولی که مشرف بودیم، به مسجد النبی که می رفتیم، یک تکه بیابان بود که در آن یک پدر و پسر سوریایی بودند که یخچال گذاشته بودند و نوشابه داشتند. خنک بود. در آن گرمای بعد از ظهر و در آن چند ساعتی که ما آنجا بودیم بسیار خوب بود. یک هوا و هوس حلال. جگر آدم با آن خنک می شود. اگر از این گذشتی، به جایی می رسی. ببینید اگر انسان آب گرم بخورد هم کمبود آب بدن جبران می شود. حالا اگر خنک بخورد حظ می کند. این را به عنوان مثال عرض می کنم. اگر توانست از این چیزها بگذرد، اگر از لذت های حلال گذشت، در آن دنیا چیزی گیرش می آید که بسیار برتر است. این لذت یک احظه است دیگر. کل لذتی که در این دنیا برای انسان حاصل می شود چند دقیقه است. اگر از آن بگذرد، آن دنیا یک لذت مدام می آید. شعر حافظ هست که می گوید ای بی خبر ز لذت مدام ما. اینجا شما از یک نوشابه گذشتی. اگر تمام عمر از این لذت ها گذشته باشی چه می شود. آن وقت هیچ حد و اندازه ای ندارد. اینجا اگر لذت زیاد شود، بدن نمی تواند تحمل کند. اما آنجا هرچه باشد انسان تحمل می کند.

حالا ما دست به دامان حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می شویم. ای جوان ها. ای نوجوان ها. اگر دست به دامان ایشان شوید، ممکن می شود. از این چیزهای معنوی بخواهید، می شود. نه اینکه لذت را بخواهید. مسائل معنوی را بخواهید، می شود. اگر یک جوان و نوجوان پاک باشد و دست به دامان شود، ممکن می شود.

آن اتفاقی که برای حضرت ابوالفضل (علیه السلام) پیش آمد برای هیچ کس پیش نیامد. آب خنک. حلال. در دسترسشان بود. برایشان حلال بود. اگر می نوشید قوتش برای جنگیدن بیشتر بود. چرا از آب خنک و حلال گذشت؟ هیچ مانعی وجود نداشت. امامم تشنه است. امامم تشنه است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای