جلسه چهارشنبه 18/11/91 ( ميخواهي خداوند تربيتت را به عهده بگيرد؟ )
جلسه چهارشنبه 18/11/91 ( ميخواهي خداوند تربيتت را به عهده بگيرد؟ )
اگر اینگونه شود آن وقت یک ساعت آدم هم حرام نمی شود. یک اشتباه هم نمی کند. واقعیت این است که شما وقت و فرصت و اجازه یک دانه اشتباه را ندارید.هیچ امکان جبران وجود ندارد...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

چطور می شود آدم را به یک آنی زیر و رو می کنند؟ اگر آدم حرف گوش کن باشد، می شود. هرکس حرف گوش کن باشد، می شود. یکی از دوستان ما هست که سید است و شما او را می شناسید. خیلی خوب است. خیلی خوب است. خیلی. اخلاقیات خوب دارد. اهل گذشت است. حالا خیلی جهات فضیلت دارد. ایشان خواب دیده بود. مطلب را می خواهم عرض کنم. اگرنه خواب مهم نیست. خواب دیده بود که در یک مجلس بزرگی حضرت حسین علیه السلام در صدر مجلس تشریف دارند. ایشان وارد مجلس شد و سلام کرد. خوب گوش بدهید. سلام کرد و امام جواب نفرمود. سلام کرد و امام جواب نفرمود. فقط سرش را بلند کرد و یک لبخندی که گاهی آدم می زند و لب هایش هم باز نمی شود رو به ایشان زد. این بستگی دارد به حرف گوش کن بودن آدم. آدم چقدر حرف گوش کن است. انسان به میزانی که حرف گوش می کند ارزشمند است. تا جایی که هرچه می خواهد می شود. آدم در حرف گوش کنی به جایی می رسد که هرچه می خواهد می شود. هرچه بخواهد می شود.

قرآن یک داستانی دارد که به این بحث های ما هم مربوط می شود. مادر مریم سلام الله علیهما عرض کرد خدایا این بچه ای که در رحم من است را نذر می کنم که بیاید خدمت گزار خانه تو باشد. حالا آن وقت رسم مذهبی شان اینگونه بوده. اگر ایشان نذر می کرده می شد که فرزندش خدمت گزار خانه خدا باشد. یعنی بیت المَقدِس که ما می گوییم بیت المُقدَّس. همان مسجد و معبدی که حضرت سلیمان ساخته است. یک کسانی بودند که عمرشان را در خدمت گزاری در خانه خدا صرف می کردند. عبادت می کردند و خدمت می کردند و زندگی شان در خانه خدا به خدمت خانه و عبادت می گذشت. ایشان هم فرزند در رحمش را نذر می کند که برود و خدمت گزار خدا باشد. بچه متولد می شود و بعد مشخص می شود که بچه دختر است. خب بچه ای که دختر است نمی توانست در شمار خدمت گزاران خانه درآید. حالا با مقدماتی که دارد. عرض کرد خدایا من نذر کرده بودم و نذرم اینگونه شد. در آیه 36 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: وَاللهُ أعْلـَمُ بـِمَا وَضَعَتْ خدا بهتر می دانست که فرزند او دختر است و آن نذر نمی شود. بعد یک مطلب دیگر گفت. معلوم می شود این زن، زن بزرگی بوده است. زیرا هر ناله ای که شنیده نمی شود. ایشان عرض کرد که خدایا من این بچه ام و فرزندانش را از شر شیطان به تو پناه می دهم. خب. نمی دانم. بنده که هزار بار شده از شر شیطان به خدا پناه برده ام. اما خب. وقتی شیطان یک عمر است که بامن رفیق است، پناه بردن می شود یک شوخی. در هر صورت ایشان عرض کرد که خدایا من این بچه ام و فرزندانش را از شر شیطان به تو پناه می دهم. از او پذیرفتند. قبول کردیم. این زن خیلی بزرگ بوده. این دختر خانم حضرت مریم شد. بعد قرآن یک چیزی فرمود که می خواستیم آن را عرض کنیم. ایشان بچه اش را نذر کرده بود که بچه بیاید خدمت کند. ببینید نذر خدمت کرده بود. شما نذر می کنید روزه بگیرید. بعد هم نذرتان قبول می شود. روزه را باید بگیرید دیگر. نذر کرده اید. نذرت قبول است. قرآن فرمود که ما این بچه را قبول کردیم. نفرمود نذرت را قبول کردیم. فرمود بچه ات را قبول کردیم. اینکه آدم قبول شود، آدم قبول شود یا نمازش قبول شود یا نذرش قبول شود زمین تا آسمان فرق می کند. آدم خودش قبول شود. در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: فـَتـَقـَبَّلـَها رَبُّها خدا مریم را قبول کرد. فـَتـَقـَبَّلـَها رَبُّها بـِقـَبولٍ حَسَن این هم یک چیز بیشتر. بعد اگر خدای متعال یک کسی را قبول کند در ادامه آیه فرموده: وَأنبَتـَها نـَباتـًا حَسَنـًا پرورش مریم را خودش به عهده گرفت. اینهایی که زحمت می کشند و ریاضت می کشند و سیر و سلوک می کنند، مثلا می خواهند به اینجا برسند. به یک جایی برسند که خدای متعال تربیت و پرورش شان را به عهده بگیرد. اگر به آنجا رسیدی که رسیدی. اگر نرسیدی حرام می شوی و می روی. فـَتـَقـَبَّلـَها رَبُّها بـِقـَبولٍ حَسَن وَأنبَتـَها نـَباتـًا حَسَنـًا بعد حضرت زکریا را برای تربیت ایشان فرستادند که عهده دار تربیت خداست. همه اش درجه دارد. این درجه دارد. ایشان در یک درجه ای است که خدای متعال پیغمبر بزرگ زمان را برای تربیت ایشان فرستاده است. بالای سرش می ایستد و معلم است. معلمش، پیغمبر خداست. این مقدار نماز بخوان. این مقدار روزه بگیر. این مقدار ... همه دستورات طبق مصلحت است. طبق مصلحت. ما که نمی دانیم کارهایی که انجام می دهیم چیست. خیلی از موارد هم کارمان حرام می شود و هم خودمان خراب می شویم. در ادامه آیه می فرماید: وَكـَفـَّلـَها زَكـَريّا زکریا پرورش او را تقبل کرد. آنجا که فرمود خدای متعال تربیت او را به عهده گرفت، به دست ولیّ اش سپرد. یک مواردی هم هست که دیگر برای آن شخص نیاز نیست که ولیّ بالای سرش باشد. حالا مثلا در مورد رسول خدا دارد که از آن لحظه ای که ایشان از شیر گرفته شد خدای متعال بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خودش را برای تربیت ایشان فرستاد. لحظه به لحظه عمرش تحت تکفل و تربیت بود. اگر اینگونه شود آن وقت یک ساعت آدم هم حرام نمی شود. یک اشتباه هم نمی کند. حالا ما که تمام عمرمان حرام شده و اشتباه شده است. واقعیت این است که شما وقت و فرصت و اجازه یک دانه اشتباه را ندارید. اجازه یک دانه اشتباه را هم ندارید. چون این اشتباهی که کردید از دست رفت. هیچ امکان جبران وجود ندارد. اگر من خدایی نکرده عمرم را به گناه گذرانده ام، کاری نمی شود کرد. حالا فرض کن توبه کردم. این سی سال، بیست سال، ده سال، پنج سال، دو سال، یک سال، یک روز، یک روز. یک روزم از دست رفته. سوخته. نمی شود. آدم وقت اشتباه ندارد. فرصت اشتباه ندارد. هرکس اشتباه نکند و همه اش را در خدمت بگذراند سرانجامش چه می شود؟ نمی دانیم چه می شود. عرض کردیم که بعضی از اولیاء خدا هستند که دیگر تحت تربیت خود خدا هستند. همه لحظات شان را در آن تربیت می گذرانند. آنها برترین اند. آنها برترین مخلوقات خدا می شوند که اگر در خاطرتان باشد عرض کردیم نام مبارک پیامبر را در روایات ما می آورند و می گویند که ایشان اقرب مقربین به درگاه خداوند است. اقرب مقربین است. این هم باز ثمره همان تربیت است. حالا در آن روایت اینگونه آمده که از لحظه ای که از شیر گرفتند. ما می گوییم چرا شما از لحظه ای که از شیر گرفتند می فرمایید؟ از آن لحظه ای که متولد شده است. چرا می گویید از آن لحظه ای که متولد شده است؟ از لحظه ای که در رحم مادر به وجود آمده؟ آقا چرا آن وقت را می گویید؟ بگویید از گذشته اش. از قبل از آن. همه اش تحت تربیت و تحت نظر بوده. این بنده بنا بوده برترین بنده از بندگان خدا باشد. اگر بنا بوده برترین بنده باشد، از قبل از خلقتش مراقبش بوده اند و از او مواظبت کرده اند. می دانید دیگر می گویند تمام پدران این سلسله دارای اصلاب شامخه بودند. این اصطلاح را در زیارت خوانده اید. همه پدران، مردان بزرگ بودند و همه مادران، پاک و پاکیزه بودند. انقدر مراقبت شده است. از حضرت آدم شروع شده و آن نور در سلب آدم آمده و بعد به آن فرزندی منتقل شده است که نسل بعد است. نه تمام فرزندان آدم. چون حضرت آدم فرزندان زیادی داشته. نه هرکس. آن نور آمده به صلب شیث که جانشین و وصی حضرت آدم علیه السلام است. همینطور در فرزند او و در فرزند او تا برسد به حضرت نوح. باز این نور در فرزندان برگزیده حضرت نوح حفظ شده تا رسیده به حضرت عبدالمطلب و آنجا دو قسمت شده است. یک قسمت به حضرت عبدالله منتقل شده و یک قسمت به حضرت ابوطالب علیه السلام منتقل شده است که امیرالمومنین و رسول خدا از صلب آنها متولد شده اند. ببینید از قبل مراقبت کرده اند. حالا برای ما چطور؟ اگر همت کنیم می توانیم هرچه زودتر برویم و تحت آن تربیت قرار بگیریم. بستگی به مقدار همت مان دارد. اگر تحت تربیت قرار گرفتی، به مقصد می رسی. آدم اگر تحت تربیت قرار گرفت، به مقصد می رسد. آن را باید درست کرد. اگر در خاطرتان باشد، اینها را مکرر عرض کردیم. در آیه 257 سوره مبارکه بقره می فرماید: اللهُ وَليُّ الـَّذينَ آمَنوا خدا مراقب کسانی است که ایمان آورده اند. مراقبشان است. نمی گذارد پایشان در چاله برود. نمی گذارد. مراقب است. خب. آن کسی که ایمان آورده چه کسی است؟ عرض کردیم درجه پایین و حداقلش آن کسی است که گناه نمی کند. هر گناهی نشانه یک شرک است. یک جایی که من گناه می کنم و پایم سستی می کند و لغزش می کنم آنجا نشان می دهد که من خدا را قبول ندارم و کم آورده ام. هر کسی گناه نکند، نشان می دهد که او ایمان دارد. اگر ایمان دارد حتما تربیت نصیبش می شود. هرچه بیشتر مراقبت کنی، بیشتر نصیبت می شود. مکرر از حاج آقای حق شناس می شنیدیم که می فرمودند نمی گذارند به سوی یک حلال هایی برود. بعضی از حلال ها را از او می بریدند. چرا؟ چون می دانست اگر به سراغ آن حلال برود ممکن است سر به حرام بکشد. از این حلال سر به حرام بکشد. شما هرجایی که نمی توانید به کار و کاسبی بروید. کار و کاسبی ظاهرا حلال است. اگر ما تحت نظر باشیم نمی گذارند هرجایی به سرکار برویم. نمی گذارند به جایی بروی که آدم آنجا به باد فنا می رود. تا اینجا مراقبت می کنند. اگر حالا یک صاحب همتی در جمع ما پیدا شد از کجا شروع کند آقا؟ از ترک گناه شروع کند. اگر همت کنیم و هر وقت به ترک گناه موفق شویم، هر وقت موفق شویم، خوب است. خدا نکند طول بکشد. آدم تازه سر هفتاد سالگی بخواهد کاری کند، نمی شود. مثلا سر هفتاد سالگی به نامحرم نگاه می کند. خدا نکند که آنطور شود. انشاء الله آدم زود بتواند از گناه پرهیز کند. اگر آدم به طور جدی بتواند از گناه پرهیز کند آن تربیت به سراغ آدم می آید. آن وقت آدم هرچقدر به آن تربیت تن دهد، امکانش بیشتر می شود. مدام بیشتر می شود. تا آنجایی که دیگر تمام زندگی آدم تحت تربیت می رود. غذاکه می خواهی بخوری، اگر غذایش بد باشد، نمی گذارند بخوری. این غذارا نمی گذارند بخوری. اگر شبهه دارد نمی گذارند بخوری. این کسی که ممکن است یک روزی غیبت کند، نمی گذارند با تو رفیق شود. رفاقتش را بر هم می زنند. اگر این درس و مدرسه به ضررت باشد، نمی گذارند بروی. همه چیز را کنترل می کنند. ما چه می دانیم. ما تمام عمرمان به ضررمان تمام می شود. تمام عمرمان به ضررمان تمام می شود؟ یا تمام عمرمان به سودمان تمام می شود؟ حداقل بخشی از عمر ما، بخش آخر عمرمان به سود ما باشد خوب است. بخشی از عمرمان هم به سودمان باشد خوب است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای