جلسه شب وفات پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و شب شهادت امام حسن (عليه السلام) 1438
فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ من از شما اجر درخواست نکردم. من آمدم به داد شما برسم. یک طبیبی هستم آمده ام برای معالجه شما. از شما هم هیچ مزدی نخواستم. فَإِن تَوَلَّيْتُمْ اگر پشت کردید، فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ من از شما اجر درخواست نکردم. إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ اجر من بر خداست. إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ و او به من امر فرموده است که من از مسلمانان باشم.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ المَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

یک فرمایشی [هست] که می توانیم بگوییم همه انبیاء با مردم داشتند. یک فرمایشی همه انبیاء با مردم داشتند. آنجا نسبت خودشان را با خدای متعال مشخص می کردند. حالا نمونه اش را عرض می کنم. [در آیه 71 سوره مبارکه یونس می فرماید:] وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ داستان حضرت نوح را برای این مردم تلاوت کن. بعد ایشان فرمایشاتش را می کنند. یک خلاصه ای از فرمایشات ایشان نقل می کند. بعد [در آیه بعد] می فرماید: فَإِن تَوَلَّيْتُمْ اگر حرف من را نپذیرفتید و به من پشت کردید، فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ من از شما اجر درخواست نکردم. من آمدم به داد شما برسم. یک طبیبی هستم آمده ام برای معالجه شما. از شما هم هیچ مزدی نخواستم. فَإِن تَوَلَّيْتُمْ اگر پشت کردید، فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ من از شما اجر درخواست نکردم. إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ اجر من بر خداست. إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ و او به من امر فرموده است که من از مسلمانان باشم. اینجا دوتا نکته مهم هست. یکی إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ است و دیگر اینکه به من فرمود من مسلمان باشم. ایشان چه زمانی این را به مردم قوم خودش می فرماید؟ ببینید فرموده وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ حضرت نوح یک حرفی را با قوم خودش فرموده بود که شما این حرف را به مردم خودت هم بگو. داستان حضرت نوح را به اینها بگو که آنها چقدر با حضرت نوح بد رفتار کردند و چقدر آزار دادند. این اواخر آن دورانی است که اینها دارند آزار می دهند و دو روز و ده روز دیگر باید به ثمره اعمال خودشان برسند و غرق شوند. این آن وقت است. ما می گوییم، یعنی قرآن می فرماید که حضرت نوح نهصد و پنجاه سال با مردم کلنجار رفته بود. گفتند باید صبر کنی. هرکاری کردند صبر کنی. چشم. هرکاری کردند ایشان صبر کرده. بعد فرمودند خب دوران اینها دیگر تمام شد. خودشان هم فرمودند که خدایا دیگر تمام شده. نسلی بعد از این به سلامت به دنیا نخواهد آمد. اینها یک جوری جامعه شان را خراب کردند که دیگر فرض ندارد نسل بعدی سلامتی باشد. حالا اینها مقدماتی است برای آن عذابی که خواهد آمد و همه شان را بر باد خواهد داد. می خواهم عرض کنم که مثلا گفته اند ایشان دو هزار و پانصد سال عمر کرده است. حالا این را گفته اند. قرآن این را ندارد. قرآن فقط دوران رسالت ایشان را دارد که هزار منهای پنجاه سال است. ایشان نهصد و پنجاه سال داشته با مردم حرف می زده. دعوت می کرده. برای تربیت آنها می کوشیده که سرانجام هم گفته اند مجموعا هشتاد نفر [ایمان آوردند.] از آن اولین دوره ای است که بشریت به یک تمدن رسیده. حالا کشور دارد. قبل از آن سطح اعلای جوامع بشری دهات بوده. یک کمی دهات های بزرگ تر و کوچک تر بوده تا به عصر ایشان رسیده. در عصر ایشان بشریت به شهرنشینی رسیده. ایشان فرستاده شده است برای تربیت شهرنشینان. در دوران های تمدن بشری اولین دورانی که به شهرنشینی رسیدند دورانی است که حضرت نوح آمده و برای تربیت اینها کوشیده است. سرانجام از میان همه جمعیت بشری هشتاد نفر به ایشان ایمان آورده اند. می خواهم این را عرض کنم. یعنی بعد از اینکه ایشان هزار سال زجر کشیده. هزار سال، هزار سال شوخی نیست ها. شما اگر معلمی کرده باشید، یک سال معلمی آدم را پیر می کند. خیلی به ایشان سخت گذشته. این زجری که ایشان در انجام فرمان الهی کشیده است... حرف این است. [در آیه 51 سوره هود می فرماید:] ایشان اوایل دوران دعوت خودش و اوایل دوران پیامبری و رسالتش می فرمود: إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي. مثلا. یا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ [که در آیات دیگری مثل 109 شعراء آمده]. این اواخر می گوید إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ. اگر مااین نکته را بفهمیم هزار تا حرف فهمیده ایم. تا بعد برسیم به آنچه که می خواهیم [به عنوان] حرف اصلی عرض کنیم. ببینید اگر بگویند إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ، یعنی یکی از اسماء الهی است. رب یکی از اسماء الهی است. اگر بفرماید: الا علی الذی خلقنی، اجر من بر خالق من است، آن هم یکی از اسماء الهی است. اگر بفرماید إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي، باز دارد یکی از اسماء الهی را می گوید. خب. این یعنی چه؟ ایشان دارد می گوید من تحت تربیت اسم خالق هستم. دقت کنید. تحت تربیت اسم رب هستم. او اجر من را به من می دهد. من دارم برای او زحمت می کشم. اجرم را از او دریافت خواهم کرد. خدای متعال چندتا اسم دارد؟ ماها مثلا یک وقت می گوییم هزار و یک اسم دارد. بابا شما فقط یک اسم را می شناسی. به ما هیچ ربط نداردها. ما هیچی نمی شناسیم. آنهایی که خدا را می شناسند. ایشان خدا را از دریچه خالقیت می شناسد. یک ذره حرفش سخت است. حالا اگر خدا کمک کند و شما هم برای فهمش همت کنید. اما در پایان دوران ریاضت هزار ساله ایشان، ببینید هزار سال ریاضیت کشیده؛ حالا عوض شده. تحت تربیت اسم اعظم قرار گرفته. حرف این است. حالا اگر نفهمیدیم هم عیب ندارد. ایشان در ابتدا، در ابتدای راهش می گوید من خالقم را می شناسم. من ربم را می شناسم. یکی از اسماء الهی مربی اوست. بعد در پایان دوران رسالتش می گوید من اجرم را از خدای تبارک و تعالی می گیرم. یعنی از اسم اعظم. الله اسم اعظم است. من تحت تربیت اسم اعظمم. تا حالا تحت تربیت یک اسم از اسماء الهی بودم. حرف خیلی مهم است ها. اگر فهمیده شود خیلی مهم است. من تحت تربیت یک اسم از اسماء الهی بودم. خَلَقَنی، فَطَرَنی، رَبّی. حالا آمده ام تحت تربیت اسم اعظم الهی. دقت کنید. این بالاترین مقامی است که یک انسان می تواند به آنجا برسد. این بالاترین مقامی است که یک انسان می تواند به آنجا برسد. برای ما که هیچ خبری نیست. اصلا هیچی نیست. یعنی حتی شاید در این مقام صفر هم نیستیم. حرف این است. ما می خواستیم درمورد پیامبر خودمان صحبت کنیم. مثال زدیم و با حضرت نوح علیه السلام مقایسه کردیم. این تغییر مقام و تکامل مقام و تکامل مرتبت و بالا رفتن مرتبت را در حضرت نوح دیده ایم. قرآن دارد می گوید. ایشان ابتدا فقط تحت تربیت یک اسم از اسماء الهی بوده. حالا تحت تربیت اسم اعظم الهی است. که فاصله اش اصلا قابل فهم نیست. چقدر بین این دومرتبت و مقام فاصله است. حالا درمورد پیامبر خودمان ایشان می فرماید. ببینید این حرف خیلی بزرگی است. ایشان فرمود: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ، إِنَّ وَلِيِّيَ، دو تا ی. إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ. سوره اعراف [آیه 196]. ولی من. ایشان این را چه زمانی می گوید؟ همیشه عمرش همین است. دقت کنید. آن چیزی که حضرت نوح بعد از هزار سال ریاضت و زجر به آن رسیده است، این است که به ولایت الهی رسیده. یعنی رفته تحت ولایت الله. رفته تحت ولایت الله. ایشان می فرماید که إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ. نوع سخن هم نوع سخنی است که در آن انحصار است. چرا؟ چرا؟ نه. هیچ موجود دیگری ولو اسماء درجه دوم الهی. اسم درجه اول داریم. درجه دوم داریم. درجه سوم داریم. اسماء مراتب دارد. اسماء الهی مراتب دارد. مثلا اگر گفته شد رب، این یک اسم بلند مرتبه است. زیرش ده تا اسم است. اگر شما در تحت ولایت یکی از آن اسماء درجه سوم بودی، خب دو تا مقام بلندتر دیگر وجود دارد. ایشان از ابتدا در تحت ولایت [الله است]. إِنَّ وَلِيِّيَ. فقط. من هیچ موجود دیگری ندارم. إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ. خب؟ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ. این دو تا نکته ای که در تتمه آیه وجود دارد را هم عرض کنیم. إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ. ایشان دارد خدای تبارک و تعالی، خدایی که رب اوست را معرفی می کند. آن کیست؟ آن همان کسی است که این قرآن را نازل کرده. این قرآن راه و رسم رسیدن به ولایت الله است. هرکسی جدی به این عمل کند، می تواند به همانجا که من رفته ام بیاید. معلوم است؟ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي. ببینید اصلا إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ. جمله تمام است. ولی انحصاری من الله تبارک و تعالی است. اسم اعظم. من در تحت تربیت اسم اعظم الهی هستم. یک. وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ جمله دوم. و او متولی صالحان است. همه صالحان در تحت ولایت او هستند. آیه تمام. إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ ... وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ. ولی من الله تبارک و تعالی است. و او ولی همه صالحان است. خب؟ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ یعنی چه؟ مثل اینکه جمله داخل پرانتز است. آی مردم بدانید. شماها هم می توانید به اینجا بیایید. نه اینکه مثل ایشان بشویم ها. اما می توانید آنجا که ایشان است بیایید. خب حالا. من نمی خواهم. ببینید آدم یا تحت ولایت شیطان است، یا تحت ولایت الهی است. سوم نداریم ها. درجه دارد. اما سوم ندارد. یا ولایت شیطان است. یا ولایت خداست. اگر شما این کتاب را مواظبت کنید و دقت کنید و به آن عمل کنید، همه تان می آیید تحت ولایت الهی. می توانید از همان اعلای درجه ولایت برخوردار شوید. یادتان باشد یک وقت های دیگری بحث ولایت را عرض کردیم. ببینید قرآن دارد. [در آیه 257 بقره] می فرماید: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا. این یک نوع از ولایت است. یعنی یک بنده ای در تحت ولایت الهی است. این ولی می شود. این بنده می شود ولی. یک ولایتی هم هست که ما می گوییم اشهد ان علی ولی الله. ما می خواهیم بگوییم امیرالمومنین ولی ماست. ولی ماست یعنی چه؟ یعنی اولو الامر. ولایت به معنای اولو الامر. ما پیغمبر را اولو الامر می دانیم. بعد هم امیرالمومنین را اولوالامر می دانیم. هیچ کس دیگری را هم قبول نداریم. اصلا نیست. ولایت مال خدا و پیغمبر و امیرالمومنین است. معنای اشهد ان علی ولی الله این است. اما اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا چه؟ این دارد از این نوع ولایت صحبت می کند. آدم یا تحت ولایت شیطان است، یا خداست. ولایت شیطان آن وقتی است که گناه می کند. قرآن [در آیه 30 سوره اعراف] دارد. إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ. یک کسانی هستند که شیطان را ولی انتخاب کرده اند. این ولی انتخابی خودت است. می توانی انتخابش کنی. می توانی شیطان را ولی خودت انخاب کنی. می توانی الله را ولی خودت انتخاب کنید. آن وقتی که انسان شیطان را انتخاب کرده است، دارد گناه می کند. گناه که می کند، دروغ که می گوید، غیبت که می کند، به نامحرم که زل می زند، آن وقتی است که تحت ولایت شیطان است. آن وقتی که توبه می کند، آن وقتی که کار درست می کند، آن وقتی که کار درست می کند، آن وقت در تحت ولایت الهی است. البته عرض کردم درجات دارد. خب. اینجا چه می فرمایند؟ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ. مسلم، قطعا، مسلم، قطعا، منحصرا، ولی من خداست. الله است که اسم اعظم است. من به هیچ اسم دیگری دل نمی بندم. فقط یک جا دلبستگی دارم که آن هم اسم اعظم است. عرض کردم این بالاترین مقام یک انسان است. هیچ کس دیگری اینجا نیامده است. آنجا که ایشان رفته است، هیچ کس دیگری نیامده است. خب؟ بعد هم فرمودند که راهش هم همین قرآن است. شما اگر قرآن را عمل کنی، قرآن می گوید غیبت نکن، نکنی، قرآن می گوید دروغ نگو، نگویی، این راهش به اینجا می رسد. بستگی به همتش دارد. یک وقت آدم در همین دروغ و غیبت می ماند. البته خب خوب است. به یک درجه ای رسیده. اگر یک کم بالاتر هم رفت، یک کم بالاتر هم رفت... آقا بین یک و دو اش هزار فرسنگ است ها. می فهمید؟ بین درجه یکش که ترک گناه است، و درجه دو اش که مثلا چه است، هزار فرسنگ است. آنجا شما انقدر از آن ولی خودت بهره مند می شوی... این نکته را عرض کردم دیگر. ولی شما یا شیطان است، یا خداست. آن ولی شیطان تمام کارش دزدی از شماست. دقت کنید. تمام اولیائی که غیر خدا هستند. به جز محمد و آل محمد صل الله علیه و آله وسلم که آنها هم اگر ولی شما شدند، مثل خدا هستند. در همان رشته است. کاری به آن نداریم. اگر ولی ات خداست همه اش دارد به تو می دهد. شیطان همه اش دارد از تو می دزدد. لذا ماها، البته ان شاء الله خدا نکند؛ روز قیامت یقه شیطان را می گیریم. تو این همه بلا سر ما آوردی. می گوید من کاری نکردم. من فقط یک چیزی می گفتم. در گوشت یک وز وزی می کردم. خب حرف را گوش می کردی. می خواستی گوش نکنی. من بیشتر از این اصلا نمی توانستم کاری بکنم. من فقط می توانستم یک چیزی بگویم. پشت بلندگو می گویم. هزار نفر می شنوند. هزار نفر هم نمی شنوند. خب تو چرا شنیدی؟ می خواستی نشنوی. دنبال صدا و دعوت من نیایی. خب؟ خیلی مهم بودها. حالا اگر فرض کنیم همه می گوییم همه. اگر بگوییم همه هم تحت شیطان است. یعنی اگر مثلا یک دولت طاغوتی باشد و مثلا بر سر آدم سوار باشد، خب آن هم دارد از من می دزدد. هرکس غیر خدا ولیّ من باشد، دارد از من می دزدد. من دارم خودم را از دست می دهم. جوانی ام را. سلامتم را. خوشبختی های بینهایتم را و بشمارید که اصلا اندازه ندارد. بی حد و مرز از من می دزدد. آن طرف همه اش عطا است. در تحت ولایت الهی همه اش عطا است. خب؟ ایشان می فرمایند که وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ. اگر تو می خواهی در تحت ولایت الله باشی، در تحت ولایت هر اسمی از اسماء الهی باشی همین است ها، اما اگر در تحت اسم اعظم باشی، اعظم می شود. در تحت اسم اعظم باشی، یعنی ولایت اسم اعظم بر سر شما سایه افکنده باشد، این بیشترین حد عطا و مرحمت را دارد. آنهایی که به راه آدمیت رفتند خودشان می کوشیدند و خودشان را می کشتند به اینجا برسند. می کشندها. خب. چه عرض کردیم؟ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ او ولایت صالحان را به عهده دارد. يَتَوَلَّى. تولی می کند. متولی است. ما در زبان فارسی متولی داریم دیگر. او متولی صالحان است. صالحان چیست؟ بحث روز چهارشنبه گذشته مان. اگر خاطرتان باشد صالحان از این شروع می شود که رفتار و اعمال آدم درست باشد. اگر رفتار و اعمال آدم درست باشد، می گویند این عمل صالح می کند. مرتبه اول است. اگر رفتار و اعمال آدم درست باشد، می گویند او عمل صالح می کند. در نتیجه اعمال صالح، نه یک روزها؛ در نتیجه عمری عمل صالح، خود آدم صالح می شود. خاصیت اعمال تغییر ماهیت انسان است. این را دقت کنید. مکرر مثال عرض کرده ام. من عمل گرگی می کنم. یعنی مردم را می درم. حالا مثال. اگر شما مردم را می دری، شما گرگ می شوی. اول عمل گرگی می کرده ای. سپس گرگ می شوی. قرآن دارد که آدمیزاد یک معجونی است و یک موجودی است که از گرگ هم بدتر می شود. حالا. این را کار نداریم. سه تا چیز گفتند. انسانیت. حیوانیت. می گویند اول انسان شبه حیوان می شود. بعد حیوان می شود. بعد بدتر از حیوان می شود. بعد آدم چه می شود؟ از حیوان پایین تر چه داریم؟ می گویند مثل نبات می شود. بعد از نبات بدتر می شود. بعد مثل جمادات می شود. قرآن دارد که قلب های اینها از سنگ بدتر است. یعنی از سنگ بدتر. یعنی آدم از سنگ هم پست تر می شود. آدم انقدر در جانب منفی جا دارد. آن وقت از آن طرف در جانب مثبت هم انقدر جا دارد. اگر همت کند. اگر همت کند. یادتان باشد عرض کردیم که آن آقا، حالا با مقدماتش؛ مثلا کوشیده بود که روح بعضی از بزرگان را احضار کند. حالا به اصطلاح امروزی که می گویند احضار روح. می گویند یعنی ارتباط با ارواح. نه احضار. ارتباط با ارواح. ایشان گفته بودند که من می توانم با همه بزرگان از علما ارتباط برقرار کنم. جز دو تن. دستم به این دو تن نمی رسد. چرا؟ چون اینجا همیشه در محضر امیرالمومنین هستند. اینجا دست نمی رسد. هیچ کس. ببینید فرمود که هرکس این راه را برود پیش ما می آید. همانجا که ما هستیم می آید. إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ. همین قرآنی که در دست شماست. همین. عجیب و غریب هم نیست. باز کن. ترجمه اش را بخوان. همین نجاتت می دهد. مثلا دو سه تا آیه بعد می گوید اگر یک وقت شیطان به سراغ شما آمد و یک وسوسه کرد به خدا پناه ببرید. [در آیه 200 سوره اعراف می فرماید:] فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ یک دعایی در تعقیب نماز صبح هست. أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ يَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. اینجا هم فرمودند إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ. مثلا. یک درس است. هروقت خطر شیطانی پیش آمد، یعنی یک خیال شیطانی پیش آمد، نگذار خیال بیاید. می آید اینجا جا خوش می کند. خیال شیطانی می آید جا خوش می کند. اگر جا خوش کند، عمل به دنبالش می آید. عمل شیطانی می آید. خیال شیطانی می آید. بعد عمل شیطانی می آید. عمل شیطانی آمد، سرانجام آدم شیطان می شودو خودش شیطان می شود. از شیطان بدتر. آدم از شیطان بدتر. قرآن [در آیه 112 سوره انعام] می گوید شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ. آن شیطان از جنس جن است. شیطان انس هم هست. شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ. مهم تر است و اسمش را اول آورده اند. حالا. اگر ما همت کنیم، ولو ذره ذره؛ آقا نصف راه را بروی هم خیلی است ها. اگر نصف راه را هم بروی، ثلث راه را هم بروی خیلی است. آن بهشتی که برای آدمی که ثلث راه را رفته هست، اصلا به خاطر آن کسانی که اول راه هستند هم نمی رسد. اصلا به خاطرشان نمی رسد. اصلا نمی توانند تصور کنند آن بهشت چیست. بهشتی که برای آن کسی که نصف راه را رفته هست، اصلا به خاطر آن که ثلث راه را رفته نمی رسد. آن کسی که همه راه را رفته و رفته همنشین امیرالمومنین شده، اگر یادتان باشد باز مکرر عرض می کردیم. به میثم فرمود از تو می خواهند که از من براعت بجویی. گفت نه نمی کنم آقا. فرمود که دست و پای تو را قطع می کنند. زبان تو را قطع می کنند. باشد. این سبک است. چیزی نیست. چه باید باشد. در راه شما چیزی نیست. بعد فرمود که تو با منی. اگر این دوره را بگذرانی تو با منی. در مقام منی. در مقام منی یعنی چه؟ دقت کنید. پیامبر در مقامی است که حضرت نوح بعد از هزار سال به آنجا رسیده است. آن هم تو به آنجا برسی، تا اینکه آنجا باشی. به آنجا برسی، تا اینکه آنجا باشی. اصلا آنجا خانه ات است. مقام پیامبر اصلا در تصور هیچ کس نمی گنجد. هیچ کس. یک خیالی. یک خیال کوچکی از آن در ذهن ماست. وقتی توضیح بدهیم و کاملا بفهمیم یک خیال کوچکی می آید. البته این را داشته باشید. این چهارده تن چه؟ چه آقا؟ چه هستند؟ همه مثل هم اند. قرآن [در آیه 61 سوره آل عمران] نگفت؟ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ. امیرالمومنین را خود ایشان شمرد. می روم خودم را می آورم. ما می رویم خودمان را می آوریم. خودمان را می آوریم یعنی چه؟ بعدا رفت علی را آورد. این خود من است. همان جایگاه است. فهمیدید؟ این چهارده تن. در ماوراء این هیچ کس نیست. هیچ کس نیست. همه آن انبیاء و اولیاء... یک شعر عربی دارد که خیلی ممتاز است. یادم نیست. بلد نیستم. التماس به این درگاه می کنند. این چهارده تن همه شان متوسل اند. همه شان متوسل اند. یک عبارت هست که می گویند همه به شفاعت محمد و آل محمد صل الله علیه و آله وسلم محتاج اند. این که به شفاعت محتاج اند، نه از این شفاعت هایی که ما محتاجیم. ما برای گناهان مان به شفاعت محتاجیم. نقص هایمان. عیب هایمان. آن وقت چه زمانی به داد می رسد؟ این شفیع چه زمانی به داد می رسد؟ شفیع کِی به داد آدم می رسد؟ ممکن است هزار سال بعد بیاید. نوبتت نرسد. انقدر قبلا هستند. بستگی دارد به همت خودت که آن شفیع چقدر... آن شفیعی که بناست برای ما بیاید و ان شاء الله برای شفاعت گناهان ما بیاید. یک دوستی داشتیم که خدا رحمتش کند. این مداح خیلی خوبی بود. خیلی خوب بود. گریه می کرد. یک سفر از قم تا تهران می آمدیم. با کم و زیاد قم تا تهران داشت گریه می کرد. گریه ها. نه از این گریه ها. گفته بود که امام حسین دو ماه بعد آمد. آدم پیش خودش خیالات نکند. یک خواب خوب دیدی. آدم خیالات می کند. نه. آن عالم، عالم حقیقت است. چقدر از حقیقت برخورداری. حالا. چه عرض می کردیم؟ آن چهارده تن. بله. آن وقت یک شفاعتی است که همه عالم به آن محتاج اند. همه عالم محتاج اند. مثلاها. روز اول، روز اول اگر به داد فرشتگان نرسیده بودند، حالا آنجا عبارت فرموده امیرالمومنین؛ اگر امیرالمومنین به داد فرشتگان نرسیده بود بر باد فنا رفته بودند. خدای متعال از جبرئیل سوال کرده است جبرئیل تو کیستی و من کیستم. تو توئی و منم، منم. تو توئی، منم، منم یعنی چه؟ این را نگو. دیگر این را نگو. گفته بود تو ربّ جلیلی. من هم عبد ذلیل. این بار گفت. این می شود شفاعت. برای جبرئیل هم شفاعت کرده است. واسطه شده. خب؟ برای همه عالم آنها واسطه اند. در آن وساطت همه محتاج اند. این وساطت دیگری که گفتیم مال ماهاست که پیامبر فرمود من شفاعتم را برای اهل کبیره، اهل گناهان کبیره ذخیره کردم. باز این را مکرر برایتان عرض کردم. هر پیغمبری یک دعای مستجاب دارد. این را برایتان گفتم. یک دعای حتما مستجاب. هیچ برو برگرد ندارد. خب مثالش را عرض کردم. حضرت عیسی علیه السلام این دعا را گذاشتند و برای حواریونش از آسمان مائده درخواست کرد. از آسمان سفره آمد. برایشان غذای آسمانی آمد. دعایش مستجاب شده. یک دعای مستجاب داشت. اینجا. ایشان فرمود نه. من این دعا را خرج نمی کنم. می گذارم برای قیامت. ان شاء الله ما هم می رویم زیر آن دعا. ان شاء الله. و سایه اش بر سرمان است. اگر همت بیشتر بکنیم از این شفاعت برخوردار می شویم و دست شما را می گیرند و قدم به قدم می برند تا...

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای