بسم الله الرحمن الرحیم
مسئولین کیهان فرهنگی ! مصاحبه ی ماه گذشته با استاد بهبودی حاوی نکات ارزنده و جالبی بود و این بنده از آن تازه ها آموخت . اما در آن چند نکته ی قابل تأمل نیز یافت شد که آن ها را با ذکر دلایل لازم به خوانندگان گرامی واهل نظر عرضه می دارد، به امید این که از این رهگذر بخش های کمتر گفته شده ای از تاریخ اسلام و تشیع روشن گردد ، تا چه قبول افتد و چه درنظر آید .
اسلام بر دو پایه ی اساسی کتاب و سنت بنا نهاده شده است . کتاب ، یعنی قرآن کریم که حاوی کلیات واصول نظریات اسلام است با حفاظت الهی از دستبردها و تحریفات مصون مانده وخواهد ماند . سنت که باید کلیات عرضه شده از سوی کتاب را توضیح داده وتفسیرکند ، درمجموعه های روایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وائمۀ اطهار علیهم السلام نقل شده است. حفاظت ازهمین بخش از اسلام است که به عهده ی ائمه ی دین واگذار گردیده وقسمت مهمی از وظایف ایشان در حمل و حفظ و نشر اسلام را تشکیل می دهد . کلمات رسول اکرم (ص) در تفسیر و تعیین مصادیق و بیان همه ی خصوصیات آیات قرآن کریم ، برای امیرالمؤمنین علیه الصلوۀ و السلام بخشی از سنتی بود که ائمه اطهار به حمل و حفظ و نشر آن مأموربودند (1) کتاب جامعه که حاوی همه ی احکام و قوانین مورد نیاز بشریت بود بخش دوم از سنت پیامبر است که به امیرالمؤمنین (ع) سپرده شده تا به عنوان سند مکتوب همه ی سخنانی که ائمه اطهار در مورد احکام دین می گویند باشد.(2)
از بحث در سرنوشت آن قسمت از احادیث پیامبر(ص) که به صحابه القا شده می گذریم که خود محتاج بحثی دیگر است .(3) اما آنچه پیامبر(ص) به دست وصی خود امیرمؤمنان (ع) سپرد و درمیان خانواده ی خود به ارث گذاشت به سلامت تمام دست به دست گشت تا امکان بازگفتن عام آن ، در عصر امام باقرو صادق ( علیهما السلام ) و بعد از آن فراهم آمد . این دو بزرگوار بسیاری از اوقات ، با تکیه بر همان اسناد مکتوب ( = کتاب جامعه ) برای یاران و شاگردان خود احکام اسلام را بیان کرده یا ایشان را از اشتباهات و انحرافات که گریبانگیر مجتمع بود رهایی بخشیده اند . (4)
درحد اطلاعات کنونی ما ، اولین بار ، دستور کتابت و ثبت احادیث ، به صراحت و پی گیری از امام صادق ( علیه السلام ) صدور یافت .(5) تا بدین وسیله آن چه ائمه با تکیه بر موهبت عصمت و برگرفته از سند مکتوب و قطعی به مردم می آموزند ، با کتابت بهتر محفوظ بماند . این مسئله به صورت یک رسم و سنت حسنه در میان شیعه برقرار ماند تا آن جا که درعصر امام موسی (علیه السلام ) اصحاب واهل بیت و شیعه ی آن حضرت ، هنگامی که در مجلس ایشان حضور می یافتند الواحی از آبنوس ، قلم به همراه داشته و هرچه امام می گفت و یا هرحدیثی که می فرمود و یا هرفتوایی که اظهار می داشت بلافاصله ثبت می کردند .(6) شیخ بهاءالدین عاملی در کتاب شرق الشمسین می نویسد : « عادت اصحاب ائمه و صاحبان اصول این بود که اگر از ائمه علیهم السلام حدیثی می شنیدند بلافاصله به ضبط آن می پرداختند تا به خاطر فراموشی احتمالی ، احادیث مزبور از دست نرود . » (7) از این دوره به بعد است که شاگردان مکتب ائمه ، به صورت وسیعی به تعلیم و تعلم و تألیف در علوم مختلف اسلامی پرداخته و مجالس تدریس و افاده (8) برپا کرده و کتاب ها و رساله های کوچک وبزرگ پدید آوردند . طبق نقل ابن عقده ( متوفی 331 ) مورخ ورجالی بزرگ ، تنها برگزیدگان از شاگردان امام صادق ( علیه السلام ) در حدود چهارهزارنفر تخمین زده شده اند . (9) و درنقل قول دیگر ، بسیاربیشتر از این عده بوده اند . (10) اما اهل تصنیف وتألیف از این گروه که به صاحبان اصول نامبردار شده اند تا چهارصدتن رسیده اند . (11) البته تعداد رسائل اصحاب ائمه ، که به نام اصول مشهورند بسیار بیشتر از این حدود است (12) و به حدی می باشد که شیخ الطایفه محمدبن حسن طوسی ( متوفی 460) از احصاء آن ها اظهار ناتوانی می کند ، او در فهرست خویش می نویسد : « ما دراین کتاب متعهد نمی شویم که تمام اینگونه کتب را احصاء نماییم ، چون تصانیف اصحاب و اصول ایشان قابل ضبط و شماره نیستند ، زیرا بسیاری از اصحاب در بلاد مختلف و در زمین های دوردست پراکنده می باشند .» (13)
دلیل بسیار روشن این ادعا این است که درمیان اصحاب ائمه ، گروه زیادی هستند که هرکدام به تنهایی ده ها تألیف داشته اند از جمله هشام بن محمد کلبی مورخ و نسابه ی بسیار بزرگ و شاگرد امام صادق (علیه السلام ) به تنهایی بیش از دویست کتاب تألیف کرده (14) و فضل بن شاذان نیشابوری فقیه و متکلم و محدث بزرگ قرن دوم و سوم ، صدو هشتاد کتاب (15) و احمد بن محمد بن خالد برقی نزدیک صدکتاب (16) ابن دوئل احمدبن محمد ، صدکتاب (17) و ابن ابی عمیر ، نود و چهار کتاب (18) و ابراهیم بن محمد ثقفی نزدیک به پنجاه کتاب (19) تصنیف نموده اند . دراین عصر ، مجتمع شیعی با یک پدیده ی انحرافی خطرناک روبرو می شود و آن پیدایش گروه کوچک اما بسیار پرتحرک و فعال غلاۀ می باشد . این ها به ائمه اظهار نسبت الوهیت داده و گاه خود مدعی نبوت می شدند ، واولین بار این غلاۀ هستند که زلال علوم اهل بیت را کدر می سازند ، و در اجتماع به هم پیوسته ی شیعه شکاف ایجاد می کنند . ائمه اطهار علیه السلام به یک جنگ علنی و پی گیر و بسیار شدید علیه افراد و سرکردگان این گروه پرداخته و به صورت های مختلف ، شیعیان و شاگردان خود را از خلط و آمیزش و تأثیر پذیری از ایشان برحذر داشته و درحد قدرت ، به طرد و لعن و تکفیرشان دست یازیدند .(20) یک نمونه از این شدت عمل را در حادثه ی زیر می بینیم :
محمدبن عیسی می گوید : من در محضر یونس بن عبدالرحمن ، صحابی بزرگ امام کاظم و امام رضا ( علیهما السلام ) بودم ، کسی از ایشان سئوال کرد : ای ابامحمد ! شما چرا این قدر در مورد احادیث دقت به خرج می دهید و چرا تا این حد روایات پاره ای از اصحاب راانکار می نمایید ؟ ایشان فرمود : هشام بن حکم برای من نقل کرد که امام صادق علیه السلام می فرمود : حدیثی جز آن چه موافق قرآن و سنت و پیامبر باشد یا دلیلی از احادیث مسلم گذشته ی ما برای آن موجود باشد قبول نکنید ، زیرا مغیرۀ بن سعید لعنه الله در کتاب های اصحاب پدرم دست برده و در آن ها احادیثی وارد ساخت که گفته ی پدرم نبود . از خدا بترسید ، و از مطالب نقل شده ی از ما ، چیزی که مخالف قول خداوند و رسول او باشد نپذیرید ، زیرا اگر ما سخنی بگوییم خواهیم گفت : خداوند می فرماید ، یا رسول خدا می فرماید . (21) به همین دلیل است که از عصر امام صادق علیه السلام به بعد ، اصحاب ائمه ، به عرضه ی کتب و اصول خود با پیشنیان ، به امام عصر خود ، دست زدند و بدین وسیله می خواستند از صحت نقل ها و عدم نفوذ نیروهای انحرافی در تألیفات و اصول مطمئن شده و با آرامش خاطر از آن ها بهره گیرند . نمونه های فراوانی در این زمینه وجود دارد :
1- کتاب یوم و لیلۀ یونس بن عبدالرحمن بر امام جواد وهادی علیهما السلام عرضه شده و مورد تصدیق قرارگرفته است (22)
2- کتاب عبیدالله بن علی بن ابی شعبه ی حلبی بر امام صادق علیه السلام عرضه شده و امام علیه السلام آن را نیکو شمردند .(23)
3- کتاب التأدیب احمدبن عبدالله بن خانبه بر امام عسکری (علیه السلام ) عرضه شده و امام فرمود : این کتاب صحیح است و بدان عمل کنید .(24)
4- کتاب فضل بن شاذان نیشابوری بر امام عسکری ( علیه السلام ) عرضه شده و آن حضرت بر وی رحمت فرستاده و فرمود : من به مردم خراسان غبطه می برم ، زیرا فضل در میان ایشان است .(25)
5- اصل ظریف بن ناصح بر امام صادق و امام ابوالحسن رضا علیهما السلام عرضه شده است . (26)
6- یونس بن عبدالرحمن کتاب های شیعیان عراقی را به حضرت ابوالحسن رضا علیه السلام عرضه می دارد .(27)
7- کتاب ابن عزافر به جناب حسین بن روح رحمه الله عرضه شد وایشان که درهمه ی امور از قول امام عصر علیه الصلوۀ و السلام تخطی نمی کرد (28) عمل به آن را مقبول دانسته وپذیرفتند . (29)
ازعصر امام ابوالحسن رضا (علیه السلام ) به بعد ، دانشمندان شیعه دست به تألیف کتاب های بزرگی زدند که استخراج شده از اصول قدما و حاوی صدها و هزارها حدیث مورد احتیاج جامعه ی شیعی بود ، و بدین ترتیب در تاریخ حدیث مرحله ی تازه ای پدید آمد . از جمله ی این تألیفات کتاب المحاسن ابوجعفراحمد بن محمدبن خالد برقی ( متوفی 274 ) از اصحاب امام جواد وامام هادی علیهما السلام است . این کتاب تا آن جا به جامعیت شهرت داشته و مقبولیت عام یافته بوده است که شیخ طوسی هنگام ذکر نام کتاب های ابن عقده مورخ و رجالی و محدث مشهور می گوید : « یکی از کتاب های او کتاب الآداب است . این کتاب بسیار بزرگ بوده و مانند کتاب المحاسن ابواب فراوانی را شامل است . » (30)
علامه ملامحمدتقی مجلسی پدر ، در شرح فارسی خود بر من لایحضره الفقیه در مورد کتاب المحاسن می نویسد : « این کتاب نزد ما هست ، و چنان که مشایخ نقل کرده اند بسیار بزرگ و ثقۀ و معتمد علیه بوده و آن چه الحال هست شاید ثلث آن باشد.» (31) در روضات الجنات آمده است برقی تألیفات فراوان دارد . و بزرگ ترین و جامع ترین آن ها کتاب محاسن است که مشهور بوده و درزمان ما موجود می باشد. این کتاب مشتمل بر بیش از صد باب در فقه و حکمت وآداب وعلل شرعی و توحید و سایر اصول دین و فروع می باشد و شیخ صدوق بیشتر کتاب های خود را براساس و شکل آن تألیف نموده است .(32) محدث نوری در خاتمه ی المستدرک ، فائده ی پنجم ، درمورد برقی می گوید : « از کتاب جامع و بزرگ او ، همه ی مصنفین و نویسندگان جوامع حدیثی نقل کرده اند ، بلکه حتی از او عناوین کتاب های خویش را گرفته اند . » (33) این کتاب بزرگ که امروز اکثر آن از دست رفته نزد مشایخ ثلاثه یعنی کلینی و صدوق و طوسی وجود داشته و هرسه از آن استفاده کرده اند .(34) بدین ترتیب یکی از مآخذ مهم کافی کتاب المحاسن برقی است .
دیگر کتاب الجامع احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ( متوفای 221هـ ) است . بزنطی از اصحاب حضرت ابوالحسن رضا و ابوجعفرجواد علیه السلام بوده ونزد ایشان منزلتی عظیم داشته است . او را از دسته ی دوم اصحاب جماع دانسته اند یعنی کسانی که حدیث و روایت نقل شده از ایشان ، اگر به طریق صحیح باشد نیاز به وارسی و تحقیق در افراد بعد نیست . و مقبول و صحیح تلقی می شود .(35) کلینی با یازده طریق از سلسله مشایخ خود از این کتاب نقل می کند . (36) طبق یک نقل ، این کتاب تا عصر محقق حلی صاحب شرایع موجود بوده است . (37)
سوم کتاب نوادر الحکمۀ محمد بن احمدبن یحیی بن عمران اشعری قمی است . نجاشی درمورد این کتاب می گوید:« این کتاب ، کتاب بزرگ و خوبی است و علمای قم آن را به نام دبه ی شبیب معرفی می کردند .و شبیب بقالی بود که در دبه ی چرمی خودش که خانه های فراوان داشت انواعی از روغن قرار داده و طبق خواست مردم به آن ها می فروخت .» (38) و بدین مناسبت به آن کتاب بزرگ این نام را داده بودند که طالبان معارف در هرزمینه می توانستند از نوادر الحکمۀ استفاده کنند .(39) طوسی در مورد این مرد می گوید : « مدری جلیل القدر و کثیرالروایه می باشد ، کتاب او نوادرالحکمۀ است که مشتمل بر بیست و دو کتاب می باشد .» (40)
صدوق در مورد این کتاب و چند کتاب دیگر از امثال آن که مرجع وی در تألیف کتاب مهم من لایحضره الفقیه است می گوید : « هرچه درانی کتاب من است از کتب مشهور و مورد اعتماد و مرجع استخراج شده است . » (41)
آن گاه به شماره کردن کتاب های مزبور می پردازد ، و نوادرالحکمۀ را به عنوان ششمین از آن ها نام می برد . این سخن از کسی است که شیخ طوسی درباره ی او می فرماید:« حافظ احادیث و بصیر وخبیر در فقه و رجال و نقاد اخبار بود . درمیان دانشمندان قم نظیری برای او در حفظ و فراوانی دانش دیده نشده است .» (42)
این کتاب در نزد مشایخ سه گانه ی کلینی و صدوق وطوسی بوده و تا زمان سیدبن طاووس نیز باقی مانده است . (43) صدوق از این کتاب با پنچ طریق از سلسله مشایخ خود وکلینی با دو طریق نقل می کند . (44)
از کسانی که دراین مرحله از تألیفات حدیثی به شهرت رسیده و کتابش مقبولیت یافته است علی بن مهزیار اهوازی ( متوفق 333) است . جامع او از سی وسه کتاب تشکیل یافته بوده است . (45) صدوق این کتاب را در دسترس داشته و از آن به سه طریق از مشایخ خود روایت می کند . کلینی نیز آن را داشته و از آن بدون اینکه واسطه ی خود را ذکر نماید نقل می کند.
کتاب الثلاثین حسین بن سعید اهوازی کتاب بسیار مشهور دیگر این دوره است . این مرد از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی صلوات الله علیهم بوده است . کلینی از او به پنج شکل وصدوق به دو طریق و طوسی به یک طریق نقل کرده اند . تا این جا با چند نمونه از مشهورترین مجموعه های روایی قبل از عصر کلینی آشنا شدیم :
صاحبان این آثار از عصر امام هشتم به بعد ، در جوامع شیعه به بالاترین مراحل شهرت رسیده و کتب آن ها نسخه های متعدد داشته و شیوخ بسیاری آن ها را تعلیم می داده اند . اما با آمدن کلینی به بغداد و عرضه ی کتاب کافی در مجامع علمی آن دیار، رفته رفته این کتاب ها به محاق فراموشی سپرده شد و بیشتر توجهات معطوف به آن کتاب گردید . چگونگی تکوّن کافی و شخصیت کلینی را در آینده بررسی خواهیم کرد . ان شاء الله
پا نوشتها
1 - بصائر الدرجات /197و198 ، چهارحدیث و اصول کافی 1/62و63 و مقدمه مرآۀ العقول 2/126-125
2 - بصائر الدرجات /142تا161 ، چ تبریز و اصول کافی 1/240و ارشاد مفید /257 چ آخوندی
3 – مراجعه کنید به مقدمه مرآۀ العقول 1/27 تا 35 و الحیاۀ السیاسیه للامام الحسن .
4 - کافی 7/94 تا 95 و التهذیب 9/271 و الوسائل 17/504 و بصائر الدرجات /145 حدیث 22 و الاستبصار 1/383
5 - اصول کافی 1/52 ، ح 8 و 9 و 10 و10 و11 و صحیح الکافی 1/7 ، ح 21 و مرآۀ العقول 1/180 و وسائل الشیعه /97 . سیرۀ الائمۀ الاثناعشر2/256 و بحارالانوار 2/153 – 144 . 16 حدیث از پیامبر(ص) و امام صادق (ع)
6 - مهج الدعوات /221 ، چ سنگی و الذریعه 2/128 - 127
7 - مشرق الشمسین /8 ، سنگی
8 – مثلا ٌ دستور امام به ابان بن تغلب را ببینید ، نجاشی /8 و رجال ابن داود / 10 ، چ دانشگاه تهران
9 - مراجعه کنید به الفهرست طوسی / 42 و 43 و اعیان الشیعه 3 / 115
10 - الفهرست / 48
11 – طبق نقل محقق حلی در المعتبر / 5 و شهید در الذکری / 8 - 7 و والد شیخ بهائی در وصول الخیار الی اصول الخبار / 40 محقق داماد در الرواشح السماویه / 98
12 – وسائل الشیعه 2/ 49 و الائمۀ الاثناعشر 2/ 256 و المبادی العامۀ للفقه الجعفری / 79
13- ص 3و 4 ، چ دانشگاه مشهد
14- احوالات او را در نجاشی / 339 و الفهرست ابن ندیم / 108 تا 111 و الذریعۀ 2 / 130
15 – ریحانۀ الادب 6 / 36 و الایضاح / مقدمه ، صفحه دو
16 – المحاسن / ج 1 مقدمه صفحه ی ، الذریعۀ 2 / 131 – 130
17 – نجاشی / 70 و الذریعۀ 2 / 130
18 – نجاشی / 250 و الفهرست طوسی / 266
19 – الغارات 1 / مقدمه صفحه د
20 - رجال کشی 192 و 223 و 224 و 225 ( به ویژه حدیث 404 تا صفحه 231 و 233 و 364 و نیز مراجعه کنید به الامام الصادق(ع) و المذاهب الاربعه 1 / 240 – 234 و المبادی العامه للفقه الجعفری / 235 تا 238
21 - کشی / 224 و تنقیح المقال / 3 / 263
22- نجاشی / 349 و کشی 484 و بحارالانوار 2 / 150
23 - نجاشی / 171 و الفهرست طوسی / 203
24 – تنقیح المقال 1 / 66 و المستدرک 3 / 183
25 – رجال ابن داود / 273
26 – کافی 7 /311 و تهذیب 10 / 295
27 – کشی / 224 ، چ دانشگاه مشهد
28 – کتاب الفیبه طوسی / 219 ، چ نجف
29 – همان کتاب / 40 – 339
30 – الفهرست / 43
31 – المحاسن مقدمه ، صفحه ی
32 – روضات الجنات 1 /13 ، چ اول به نقل از مقدمه ی محدث ارموی بر کتاب المحاسن صفحه چ
33- المستدرک 3 /552
34 – مقدمه کتاب المحاسن / صفحات ج / د / و
35 – رجال کشی / 556 و اعیان الشیعه 3/ 140 و 141
36 – الاعلام الهادیۀ الرفیعه 26 – 24
37 – منقول از افادات آیۀ الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه در دروس فقه خود
38 – نجاشی / 269
39 – به نقل از تحقیقات علی اکبر غفاری در پاورقی من لا یحضره الفقیه 1 / 3
40 – طوسی / 274
41 - من لا یحضر 1 / 3
42 - طوسی / 304
43 و 44 - الاعلام الهادیۀ الرفیعه 99 و 100 و 101 ، چ 1397 خراسان
45 – نجاشی / 191 و طوسی / 231