سیر انحطاط دین در غرب 1
سیر انحطاط دین در غرب 1

 

سیر انحطاط دین در غرب

 

 

اثری که پرده ها را از روی اسرار مسیحیت

 

 

 

 برداشته و تودهء مردم را با واقعیت آشنا می سازد

 

 

 

تالیف:

 

 

 

 

 

 دانشمند محترم آقای محمد علی جاودان

 

 

با مقدمه:

 

 

 

دانشمند گرامی جناب آقای محمد مقیمی

 

 

((برنده مدال افتخار))

 

 

 

 

 

 

سیر تکاملی اسلام در غرب

 

ان الدین عند الله الاسلام

 

 

((تحقیقاً دین نزد خدا اسلام است))(1)

 

این ندای قرآن است. این ندای دل انگیز، پیام خالق مهربان به انسانهای اجتماعات دور دست است. این لرزیده از حلقوم مقدس آخرین سفیر الهی محمد (ص) است. این فریاد فریاد گران مجاهد در راه حق است که برای سعادت توده ی مردم بانگ می زنند.

 

 

 

 

 

که هر فرد مسلمان میتواند با افتخار از اعماق قلب خود فریاد بر آورد. و آیه ی مبارکه ی (( ان الدین الله الاسلام)) را که در ریگزار عربستان بر آخرین مرد آسمانی نازل شد بگوش افراد بشر برساند.

 

 

ناقوس کلیسا را در خاموشی فرو برد. و کشیش سودجو و دنیا طلب را در کنجی از بهت و حیرت چون مجسمه ای سازد.

 

 

 

اما ! افسوس ! !

 

 

حیف !

که این پیام مقدس در حلقوم های انسانها زندانی شده و شاید هم محکوم به حبس ابد می باشد زیرا انسان نماها، آنهائیکه فقط دلخوش داشته اند که زنده اند تنها خوشبختی و وظیفه ی انسانی را در اطفاء شهوت و خاموش کردن شعله های غریزه ی جنسی با بدنهای عریان یا نیمه عریان روسپی ها و خونخواری و مکیدن خون افراد تهی دست و هزاران صفات ناپسند و ناشایست که سزاوار یکفرد انسان نیست می دانند.

تنها چیزیکه می تواند زینت محافل و باعث نشاط و سربلندی اینان گردد تقلید از اجتماع ننگین غرب و غربیان است. کنجی از شرق را برگزیده و به زندگی ننگبار و ننگین تن داده و با دیده های حسرت زده به زاویه ای ننگ آلود و وحشتناک خیره شده اند. همه چیز از او و آنها می خواهند ! آزادی را فقط از آن ملت آنسامان می دانند خوشبختی را میان توده ی مردم غرب می جویند پیشرفت و ترقی را فقط می توانند در لابلای اعمال و کوششها و جدیتهای افراد آن اجتماع یافت کنند و آزاد، پیشرفته، مترقی فقط آنان را می دانند کدام بدبختی از این دردی که گریبان انسانهای کنونی و نسل آینده را گرفته بدتر و مورد توجه تر می باشد؟!

که مسلمانان دیده بر توده ای از مردم دارند که حتی می توان نام انسان را از آنان زدود و جز وحشی نام دیگری ننهاد. انسانی که مفتخر است پیشرفت کرده و با اختراعات خود دزدی و بی باکی را به سر حد ترقی رسانده است. ازاله ی بکارت دختری توسط برادرش میوه ی نورسیده ترقی و تکامل آنها میباشد. آدمکشی و خیانت را که نمی توان در قاموس انسانیت جستجو نمود جز صفات هر فرد بشر است در میان آنان نشانه ی ترقی و پیشرفت میباشد. اینها حق دارند با ندای رسا به جوامع بشری بفهمانند دین با علم و ترقی مخالف است. اینان باید روی پاکدامنی و روشنفکری خاک بریزند و نابودش کنند. ابزاری جز این ندارند که نسل آینده را فریب دهند: دین سدی است در برابر پیشرفت بشر.

این جمله را که تئوری ای بیش نیست به اجتماعها می رسانند و سعی می کنند در اعماق روانها جایگزین گردد. اما خوشبختانه فریاد های آنان بجائی نمیرسد و قادر نخواهند بود روش افراد اجتماع را تغییر دهند. این عربده های مسموم کننده توانائی آنرا ندارد که از خود سدی در برابر اشاعه ی حقیقت و طلوع خورشید واقعیت را در اجتماعات گمراه غرب بگیرد و گم کرده رهان را از درک این سر بزرگ خوشبختی و تمدن غافل دارد.

روی همین جهت هر روز که از عمر دنیا می گذرد گوئی حقیقت درخشان می گردد و اطراف خویش را از ضلالت و ظلمت رهائی می بخشد. فروزانتر میگردد مسیحیت را در میان اشعه ی خود دفن می نماید. بجای اینکه انجیل تحریف شده دیوار های کلیسا را نوازش دهد اسرار قرآن کریم لکه های ننگ نقش بسته بر دیوار کلیسا ها را محو و نابود می سازد. به امید آن روز که جز اسلام مذهبی بر توده ی بشر حکومت ننماید

 

مذهب غرب

 

 

 

 

 

کلیسا !!

 

 

آن معبد خرافات! محیط پرورش دهنده ی افکار استعمارگران زادگاه افکار نابودی بشر، آن ناقوس که می غرد جز برای سودجوئی ارباب کلیسا نقش دیگری عهده دار نیست. می غرد تا مسیحیان را آگاه سازد در این معبد کنار صلیبی زانو زده و در حق مسیح با خوردن شراب دعا کنید. در ضمن ثروتی هم برای کشیش هدیه آورید. آنها جز این است که درس بت پرستی به توده ی ملت نادان غرب می دهند. انسان اشرف مخلوقات را در برابر چوبی به زانو درآورده و تراشیده سنگی یا نقاشی چهره ای بر کاغذی را به عیسی مسیح نسبت داده و او را ستایش می کنند.

 

 

 

بت پرستی آری بت پرستی. که:

 

 

لین ترندیک ((L.thorndike)) همین معنی را خاطر نشان می سازد آنجا که می گوید: کسانیکه نام مسیحیت را روی خودشان می گذاشتند، بسیاری از عادات و رسوم دنیوی و حتی روشهای بت پرستی را که گروندگاناول همراه داشتند پذیرفتند. ارباب و انواع یونانی بصورت قرون وسطی درآمد و بسیاری از عادات و رسوم بت پرستی، چهره ی مسیحیت را فرا گرفت و روپوشی روی آن گذاشت.(2)

این ندای یک مسیحی است که به خود اجازه نداده است حقیقت را در میان تعصب خود مدفون سازد. او روش کلیسا های غرب را بیان داشته همان محیط هائیکه هم اکنون در اجتماعات اروپا به چشم می خورد و ننگ آن دنیا را برداشته اینان معتقدند دین مسیح را اشاعه می دهند و مسیحیت کنونی را همان آئین مقدسی می دانند که عیسی مسیح آن را ترویج می کرد. اما نمی دانم چطور می توانند روی ندای یک فرد مسیحی خاک ریزند.

دکتر آرنول میر استاد علوم الهی در دانشگاه ((زوریخ)) می نویسد: اگر مسیحیت این است، پس این چنین مسیحیتی بوسیله ی پولس تأسیس شده نه بوسیله ی خدای مسیح(3) محقق مسیحی بزرگ دیگری به نام دکتر جوهانس ویس استاد دانشگاه ((هایدلبرک)) ((Heidelburg)) نیز فریاد بر می آورد: ایمان و عقیده ای که بوسیله ی پولس درباره ی مسیح اظهار شد در مقایسه با تعلیمات مسیح چیز تازه ای بود! وبا یک نوع مذهب تازه ای(4) ویلیز (H.G.wells) می نویسد: مسیحیت بطور طبیعی ندانسته و نسنجیده ، مجبور شد شیوه های علمی و مذهبهای عمومی و رایج این عصر را بپذیرد، و سپس نیز شعائری بر کیش مسیح افزوده می شد. تا جائیکه تعلیمات اصیل مسیحیت (بدون اینکه خود مسیحیان متوجه باشند) زیرا این آداب و عادات اکتسابی دفن شد.(5)

آئین فعلی مسیحیت را مشاهده کردید که چطور بزرگان تزویر استعمار دانسته اند. حق هم دارند. زیرا مذهبی که شراب را خون مسیح(6) و حضرت مسیح را خدا(7) پیامبر خود را پناه گناهکاران بداند(8) قابلیت این را نخواهد داشت که بزرگان آن را تأیید و جنایتهای آن را کتمان کنند. چنانکه بک باچه جی زاده ازدی بونس آلمانی نقل می کند و می نویسد: صلیب و فدیه گناه همه از جعلیات پولس و هم قطاران اوست که مسیح را به چشم خود ندیدند، و نمی شود آنها را از اصول مسیحیت واقعی دانست(9)

ژوزف لیوس ((Joseph Lewis)) عضو ((مجمع آزاد فکران در نیویورک)) در کتاب خود نشر داده است و مسیحیت فعلی را به شدت مورد انتقاد قرار داده و می گوید: مسیحیت فعلی روی هم رفته کلیه ی آثار و اعمال بت پرستی را که با کیش اصلی مسیح سازگاری ندارد، ضمیمه ی مسیحیت کرده و سپس برای محو کردن کیش اصلی مسیح تمام اسناد و کتابهای مربوط به بت پرستی را که محتویات آن با مسیحیت بیگانه است از بین برده است، تا سند جرم در بین نباشد(10)

البته در غرب مذاهب دیگری وجود دارد اما مورد نظر ما مسیحیت است.

 

کشتار علمی کلیسا

 

 

 

 

 

کلیسا های غرب از روزیکه دستخوش استعمار شدند و خود را اسیر توده ای از مردم سود جوی بیگانه دانستند موظف بودند که حوائج آنان را بر آورند و آنچه را میل استعمارچیان به امضاء میرساندند عملی نمایند.

 

 

سالهای بسیار زیادی کلیسا در ذلت و خواری به سر می بردند هر روز دستخوش هوای عده ای امثال ((نرون)) می شد و زندگیش در مسیر خطر قرار می گرفت تا اینکه به سزای خود رسید(11) خلاصه مرور زمان چنان کلیسا را مترقی کرد که امپراطور روم ادعای مسیحیگری نموده به تعمیر معابد خراب شده پرداخت اما این سیاست چند صباحی بیش پایدار نماند زیرا او عقیده ای ما فوق این ترحمها داشت. روحانیون بت پرست را کشت و معابد را خراب نموده(12) و خود را اسقف خارجی (پیغمبر) خواند(13)

 

 

 

از این تاریخ کلیسا به پشتیبانی امپراطور روم قدرت گرفت و تشکیلات وسیعی بوجود آورد. تا جائیکه کار نفوذ کلیسا بجائی رسید که روحانیت از مالیات املاک و بعضی خدمات معاف بودند و صرفنظر از نظارت بر امور اختلافات هم دخالت میکردند(14)

 

 

کار کلیسا بجائی رسید که شهرت جهانی پاپ پایه ریزی و بعد بصورت مملکت درآمد و پایتخت روم به او بخشیده شد(15) روزهای پرقدرتی کلیسا به خود می دید تا جائیکه تاج سلطنت امپراطوری شارلمانی را بر سر وی گذاشت و در حق او دعا کرد(16)

پاپ آنقدر در میان مردم نفوذ پیدا کرد که هانری چهارم امپراطور آلمان سه روز در آستانه منزل پاپ پای برهنه قرار گرفت و در میان برف با لباس کهنه که نشانه ی توبه بود بر پاپ وارد شد تا توبه کند(17)

قدرت به اوج ترقی رسید و پاپ چنان خود را جلوه گر ساخت که گناهان را نیز می بخشید(18)

این قدرت به سرحد پیشرفت رسید تا جائیکه کشیش ها و اربابان کلیسا برای آنکه مقاصد شوم را تحمیل مردم کنند و افکار آنها را از مسیر انحرافی که برایش مهیا کرده اند تغییر ندهند دست به نقشه ای زدند تا روشنفکران و دانشمندان جامعه را از بین برده و آنها را با خاک تیره گورستان یا آتش سوزان همدم سازند. مجبوراً برای پیاده نمودن این فکر شوم در اجتماع اداره ای به نام انگیزیسیون(19) تشکیل دادند که دانشمندان و متفکرین را آتش می زدند. دانشمندان را متهم به کفر و الحاد می نمودند آنها را نیز با تشریفات خاصی محاکمه می کردند و اموال آنان را ضبط می نمودند. وارثان آنها نیز محروم می شدند طرق شکنجه در جاها و زمانهای مختلف متفاوت بود. گاهی می شد که دست متهم را به پشتش می بستند و سپس او را با آن می آویختند ممکن بود که او را ببندند ، چنانکه نتواند حرکت کند، و آنگاه چندان آب در گلویش بچکانند که بخفگی افتد، ممکن بود طنابی چند بر اطراف بازوان و ساقهایش ببندند و چندان محکم کنند که در گوشتهای تنش فرو رود و به استخوان برسد.(20)

قربانیان کلیسا را گونا گون شمرده اند.

مارسل کاشت می نویسد : در این دوره 50 میلیون نفر را به جرم فکر کردن و تخطی از فرمان پاپ، به دار آویختند و تا سر حد مرگ در سیاه چالهای تاریک و مرطوب نگذاشتند ، تنها از سال 1481-1499 یعنی طی 18 سال بنا به دستور ((محکمه تفتیش عقائد)) 1020 نفر را زنده زنده سوزانیدند 6860 نفر را شقه کردند و 97023 نفر را بقدری شکنجه دادند که نابود شدند(21)

یکی از دانشمندان می نویسد : محکمه تفتیش عقائد تنها در قرون وسطی 25000 نفر از دانشمندان و متفکرین را زنده زنده سوزانیدند(22)

مجبور شدم برای نمونه یک قربانی علمی را خاطر نشان سازم.

گالیله دانشمند بزرگ بر اثر اظهار عقیده که زمین به دور خورشید در گردش است ، اورا گرفته و زندانی نمودند. ناچار گالیله برای حفظ حیات خود توبه نامه ای نوشت که از عقیده ام دست برداشته و با شما هم فکر می باشم.

او نگاشت ((من گالیله در هفتادمین سال زندگانی خود در مقابل حضرات شما (پاپ) به زانو درآمده ام و در حالیکه کتاب مقدس را پیش چشم خود دارم و با دستهای خویش آن را لمس می کنم توبه می نمایم و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار می نمایم و آن را منفور و مطرود میدانم....))(22)

گالیله با این همه نبوغ و علمی که داشت و به اجتماع خدمت کرده بود محکوم کلیسا گردید و مهمترین اثر سوئی که بر محاکمه و محکومیت گالیله مترتب شد این بود که علماء ایتالیائی دیگر جرئت نکردند، دنبال تحقیقات و تجربیات علمی را بگیرند. این بود که سرتاسر قرن 17 و 18 ایتالیائیها از فعالیت علمی باز ماندند(24)

پییر روسو می نویسد: نه تنها گالیله در امر گردش زمین اظهار نظر کرد و تکفیر شد بلکه درباره ی علم حساب، فیزیک و هیئت هم نابغه بود و او بود که میزان الحراره و دوربین نجومی را اختراع کرد(25)

کپرنیک ((copir nec)) اختر شناس مشهور لهستانی قائل به حرکت زمین شده بود به دستور اربابان کلیسا به زنجیر کشیده شد تا بالاخره توبه کرد

 ژان دارک را در قسمت شمالی قاره اروپا سوزاندند همانطور که (( ژیوردالذبروفو)) را در قسمت نواحی جنوبی سوزاندند(27)

 

سمپاشی کلیسا

 

 

 

 

 

کلیسا با این همه جنایت که مرتکب شد اکتفا نکرد و نتوانست آرام بنشیند دستور داد مطلبی را جعل کرده با اسلام نسبت دهند و حتی عده ای از بزرگان علم هم دستخوش این افکار شدند. برای نمونه خوب است چند سطری بنگارم.

 

 

دکتر ژوزف گیر می نویسد:

 

 

 

محمد که شتر چرانی بود بسیاری از تعلیمات یهودیت و مسیحیانی که ملاقات می کرد و با آنها صحبت می نمود یاد گرفته(28) مشاهده کنید این مرد چقدر جسورانه صحبت کرده که قانون اسلام پایه و مبنای مسلمانی ندارد. و یا پروفسور هتی که آیه الله نور السموات و الارض را عنوان می کند می نویسد:

 

 

آیات این سوره که از نور بحث می کند کاشف از نفوذ زرتشتیگری است(29) و یا مان فرد هلپرن که معتقد است جنبش های تازه  اسلامی نقشه ای را در حیات سیاسی طرح می کند که بیشتر با مسائل بسیار قدیمی و کهنه ارتباط دارد و قسمت اعظم این مسائل از خصوصیات عاطفی و تصور دوران بسیار بعیدی سر چشمه می گیرد که قبل از تکامل ناسیو نالیزم جدید وجود داشته است (30)

بگذریم از این یاوه ها زیاد نگاشته اند اما آنچه را کلیسا سمپاشی می کند درباره ی اسلام این است که می گوید اسلام دین جنگ و ستیز می باشد و با زور شمشیر پیشرفت کرده است.

دکتر خالدی و دکتر فروخ می نویسند: شمشیر اسلام ملتهای آفریقا و آسیا را یکی پس از دیگری مسلمان ساخت(31) یا در یکی دیگر از آثار آنان به چشم می خورد: (( محمد که مؤسس دین مسلمانان بود، به پیروان خود دستور داد: که جهان را تسلیم خود گردانید و تمام ادیان را ریشه کن سازید و اسلام را جایگزین نمائید.... این مسلمانان دین خود را بازور به مردم تحمیل  می کنند و به مردم می گویند که مسلمان شوید و یا بمیرید(32) در صورتیکه متی می نویسد: که عیسی گفت : گمان مبریدکه آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم، نیامده ام تا سلامتی بگذارم بلکه شمشیر را(33) لوقا هم اضافه می کند: من آمدم تا آتشی در زمین افروزم(34) در صورتیکه قرآن فریاد بر می آورد:

ما ارسلناک الا رحمه للعالمین

ای محمد، ما تورا پیامبر رحمت و آسایش برای جهانیان فرستادیم(35)

 و به پیامبر خود امر کند

اُدعُ الی سبیل ربّک بالحِکمَه و المَوعِظه الحَسنه

ای محمد! مردم را با حکمت و پند و موعظه ی نیکو برای خدایت دعوت بنما(36)

ولتر انشمند فرانسوی مسیحی می نویسد: دین اسلام وجود خود را به جوانمردیهای بنیانگذارش مدیون است در صورتیکه میسیحیان با شمشیر و تل آتش آئین خود را به دیگران تحمیل می کنند..... پروردگارا کاش تمام ملتهای اروپا روش ترکان مسلمان را سر مشق قرار می دادند(37)

و یا توماس.و.آرنولد می نویسد: این مطلب که اسلام بازور پیش رفت عاری از حقیقت است بلکه مسئله درست برخلاف آن است، برای آن که پیشرفت اسلام در آفریقا از روزی شروع گردید که اروپائیان شمشیر به دست بر آفریقا مسلط شدند(38)

علاوه بر آن دانشمندان اسلام این حقیقت را بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که مجموع کشته شدگان جنگهای صدر اسلام از 1000 نفر تجاوز نکرده است(39)

سمپاشی دیگر این است که اسلام را دین شهوترانی می دانند که اجازه داده است هر مردی چهار زن عقدی و هر چند عدد صیغه ای خواست بگیرد(40)

بیچاره ها باید به آنها گفت شما که در این عمل مترقی تر هستید و فاحشه خانه های رسمی با جواز دارید که روسپی می پرورانید. واقعاً که آن دانشمند فرانسوی مسیحی(ولتر) چقدر زیبا دفاع می کند او می نویسد: بر خلاف آنچه مسیحیان می گویند دین محمد (ص) هرگز تمایلات شهوانی را رواج نداده است(41)

سمپاشی دیگر تحریف حقائق است. که خاورشناسی می نویسد: مؤسس اسلام محمد (ص) افکار جدیدی نیاورد و فکر و شعور بشر را تقویت نکرد(42)

آن وقت در صفحه بعد اضافه می کند: محمد (ص) دین خود را از یهودیان و مسیحیان عصر خود آموخت و مطالبی به او وحی نشد(43)

در صورتیکه قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی می فرماید: قرآن از طرف خدا نازل گردید و پیک قوی بدو تعلیم داده است (44)

یا جای دیگر این خاورشناس می نویسد: فقه اسلام از قانون رومی گرفته شده است(45) و یا اینکه می نویسد: محمد زهد خود را به کشور گشائی تبدیل کرد... و پیروان وی برای مال و ثروت دنیا و فقر و فلاکت و احتیاج دست به جنگ و کشورگشائی زدند(46) باز با تمام این سمپاشی ها می بینیم اسلام در اعماق عده ای از بزرگان مسیحیت رخنه کرده است.

 

سیر اسلام 

 

 

 

 

 

آنقدر اسلام در میان آنها رواج پیدا کرده است که بزرگان غرب کلیسا را مانع پیشرفت و ترقی و اخلاق می دانند چنانکه برتراندراسل متفکر بزرگ غرب می نویسد مسیحیت به طوریکه در کلیسا ها سازمان یافته همیشه دشمن ترقیات اخلاقی در جهان بوده و خواهد بود(47)

 

 

وین و ودرید متفکر غربی دیگری می نویسد: این دین برای عقل مضر است و از ما طلب می کند که عقل را در آستانه چنین مذهبی قربانی کنیم(48) اما خوشبختانه، نه تنها مطالب پوچ و خالی از حقیقت کلیسا را جوانان نمی پذیرند شاید به گفته های بزرگان آنان نیز توجه دارند که درباره ی اسلام گفته و نگاشته اند.

 

 

 

جرج برناردشو می نویسد: من درباره ی دین محمد پیشگوئی کرده ام که برای فردای اروپا قابل قبول خواهد بود همانطور که برای اروپای امروز قابل است(49)

 

 

حمیبر دانشمند انگلیسی می نویسد: الحق قلم از بیان اینکه مسلمین چقدر آداب و رسوم انسانیت و سعادت زندگانی همراه خود آورده داخل خاک ما کردند. و تا چه حد باعث ترقی و تربیت اروپائیان شدند... اگر طارق بن زیاد فرمانده اسلامی با مسلمانان رهسپار سرزمینها ی اروپا نمی شدند معلوم و آشکار میگردید که ما مردم اروپا چه زیانها می دیدیم و تا چه اندازه از پیشرفتها ی کنونی دور می افتادیم.(50) از این اعترافات زیاد در ((کتاب پیامهای قرآن)) که انشاء الله بزودی منتشر می شود عنوان کرده ام.

 

تابلو های درخشان در غرب

 

 

 

 

 

یا

 

 

باران علوم اسلام بر خاک اروپا

 

 

 

آنچه که امروز در میان اجتماع غرب چون ستارگان می درخشد نشانه های زحمات بزرگان اسلام است که متحمل شده اند و هم اکنون نیز مفتخر هستند که استاد اروپائیان می باشند. تنها دلیل این افتخار بزرگ هم این است که اسلام به فرا گرفتن علم سفارشهای زیادی کرده است.

 

 

آیات قرآن شاهد سخنم می باشد که می فرماید: (( خدا درجه آن را که ایمان دارند و آن را که دانش دارند بالا برده است(51)در مورد دیگر می فرماید:(( بگو مگر دانشمندان با جاهلان یکسانند؟! فقط صاحبان عقل اندرز میگیرند))

رهبران اسلام برای فرا گرفتن علم فرزندانشان پول هم خرج می کردند. آموزگار فرزند حسین بن علی(ع) به منزل آن حضرت آمد. حضرت 1000 دینار و هزار حله به او عنایت فرمود و دهان او را پر از مروارید کرد گفتند: این آموزگار بیش از یک سوره حمد به فرزند شما نیاموخته بود ولی شما این همه به او لطف فرمودید!

 

مشعل داران علوم

چون به طور فهرست وار باید مطالبی را بنگارم زود به زود از چنگال بحثی نجات می یابم.

اساتید بزرگی در امور مختلفه از مسلمین بوده اند.

طب و دارو سازی و جراحی:

محمد زکریای رازی، بوعلی سینا، علی بن عباس، ابو مروان عبدالملک بن زهره، ابن رشد اندلسی و شیخ ابو القاسم زهراوی (جراح مشهور اسلامی).

فراموش نشود قبل از پاستور و ((حیر)) و ((بوهومیه)) محمد زکریای رازی در خصوص آبله و سرخچه کتابی نوشت که اولین مرتبه به لاتین  سپس به زبانهای دیگر ترجمه گردید از سال 1498 تا 1866 چهل مرتبه به زبانهای گونگون چاپ و در قرن دوازدهم کتاب قانون ابن سینا توسط ((جرارد)) به لاتین ترجمه گردید. این کتاب شانزده مرتبه در اروپا منتشر گردید.

علی بن عیسی بغدادی و عمار موصلی رساله های بسیار سودمندی در خواص امراض چشم، جراحی معالجه و بهداشت از خود به یادگارگزارده اند ابن خاتمه وابن الخطیب درباره طاعون مطالبی نوشته انتشار داده اند نویسنده میراث اسلام می نویسد: باید شکرگذار بود که سرایت مرض را تشخیص دادند.

جرجی زیدانمی نویسد: دانشمندان اروپا که در رستاخیز علمی اخیر خود در فن دارو سازی مطالعه و تحقیق نمودند دریافتند که مسلمانها پایه گذار این علم بوده اند و آنها بودند که برای نخستین بار طریقه داروسازی را ترتیب داده و داروهای تازه ای پیدا کردند آنها نخستین مردمی هستند که به طرز امروز داروخانه باز کردند و به قول ((ماک کاپ)) تنها در بغداد 60 داروفروشی به خرج خلیفه دائر بود

شیمی و فیزیک:جابربن حیان، محمد زکریای رازی، ابن هیثم، الخازن

حیوان شناسی:قزوینی که اورا ((هلین)) مشرقیها می نامند

ریاضیات:ابوریحان بیرونی، جابربن حیان، ابونصر فارابی، خواجه نصیر الدین طوسی و خیام.

چنانکه ولز انگلیسی تمام علوم ریاضی را از مسلمانان داریم

هیئت و ستاره شناسی: محمد جابر بتانی، فرغانی، خواجه نصیرالدین طوسی.

جغرافیا:ابن حوقل، ابوریحان بیرونی، ابوالحسن، الفوارس

علوم اجتماعی و اقتصاد سیاسی:فارابی، ابن خلدون، ابن جابث.

ژوزف ماک کاپمی نویسد در هیچ تاریخی نمی توانیم پیدا کنیم که اینقدر توده ی ملت در جستجوی علم روند و تا این اندازه دانش و هنر در دبل تمام طبقات نفوذ و اثر کرده باشد مگر در سایه اسلام

دنبورتمی گوید: باید اعتراف کرد که علوم طبیعی، فلکی، فلسفه، ریاضیات که در قرن دهم اروپا را زنده نمود از قرآن گرفته شده بلکه اروپا رهین منت اسلام است

روزگاری که مدرسه جندی شاپور و بیمارستان در خوزستان درخشیدن گرفت و مدرسه اسکندریه در مصر می درخشید هنوز در دنیا ی اروپا از علوم و فنون خبری نبود و در همین مدارس بود که اروپا، مطالب علمی را از مسلمانان آموخت در شهر قرطبه 600مسجد 900 حمام عمومی 50بیمارستان همگانی وجود داشت

نویسنده مسیحیAndre siqfriedمی نویسد: با پیدایش اسلام مشرق زمین از حدود خود تجاوز کرد و قسمتی از مغرب را پوشاند ودر مدیترانه پیشرفت تا اقیانوس رسید اعراب آن زمان متمدن تر از اروپا بودند. و هزاران اعتراف دیگر که درباره ی مسلمانان نسبت به خدمتشان نموده اند

 

فریادگران

امروز که بشر افتخار یافته متمدن گشته و به کرات دست یافته و مجهولات علمی را یکی بعد از دیگری می یابد و وسائل زندگیش نسبت به روزهای گذشته مجهزتر می باشد. صنعت ماشین پیشرفت عجیبی نموده است کمتر به فضائل و واقعیت انسانی می اندیشد. غافل از اینکه:((هرچقدر بشر وسائلش کاملتر گردد، ناراحتی او بیشتر می گردد زیرا آنجا که تمدن کاملتر است امراض عصبی، طلاق، نفاق و نگرانی خیلی بیشتر است))

آیا تمدن ارمغانی جز خیانت  آورده است که ویل دورانت می نویسد: بی شرافتی و خیانت همراه تمدن تولید می گردد زیرا در این هنگام است که تردستی و چابکی مورد ستایش قرار می گیرد و چیزهای دزدیدنی، فراوان می شود، و تعلیم و تربیت، نیروهای عقل را به راههای خوب و بد مسلط میگرداند. تمدن سرچشمه ی اختلاف و دشمنی می باشد. بشر امروز حتی بر خلاف انسانهای عصر حجر زندگی می کند زیرا آنها بعد از صرف غذا به تفریحات خود می پرداختند و عملا حس برادری و همکاری را حفظ و تقویت می کردند برخلاف امروز که بشر از هیچگونه نزاع و ایجاد ناراحتی خودداری نمی کند. این همان عملی است که وحشیان انجام می دادند (( وحشیان چون در معرض غارتگری و چپاول قرار می دادند تا از غارت دیگران آسوده باشندخلاصه ارمغان تمدن جز سیاست بازی، فقر و بدبختی، اعصاب کوفته شده، کشتارهای دسته جمعی، خرافه پرستی، بی بندو باری، بیکاری، بی عفتی، و هزاران بدبختی دیگر نمی باشد.)) در این چنین بحران حساس اربابان قلم کوشش می نمایند تا در رشته ها  و عنوان های گوناگون قلم فرسائی نموده و نسل آینده را از خواب غفلت بیدار کنند. یکی از آن موضوعات حساس مسیحیت می باشد که آثار زیادی در پیرامون آن نوشته اند.

من جمله دکتر مصطفی خالدی استاد سابق دانشگاه آمریکائی بیروت و دکتر علی فروخ نویسنده مشهور لبنانی کتابی به نام التبشیر و الاستعمار نوشته اند که اسرار کلیسا را فاش نموده اند خوشبختانه این اثر نفیس توسط دانشمند گرامی و نویسنده نامی شیعه جناب آقای مصطفی زمانی ترجمه یافته است.

پروفسور دکتر خورشید احمد که اسلام در غرب را به رشته تحریر در آورده است. و مجاهدات دیگری که در این باره زحمت کشیده اند. 

فریادگری که تا حد قدرت خود در این باره تکاپو داشته مولف کتاب ارزنده حاضر است.

دانشمند ارجمند آقای محمد علی جاودان در راه احقاق حقوق مسلمین با اثر نفیس خود ((سیر انحطاط دین در غرب)) واقعاً  به جامعه خدمت نموده است. مباحثی از اثر ایشان را مطالعه کردم مورد تقدیر و تحسین است دانش پژوهان و مسلمانان از مطالعه ی این اثر مفید کوتاهی نکنند که واقعاً مؤلف محترم زحمت کشیده است.

در راه اشاعه ی حقیقت و پیشرفت اسلام بکوشید و از مسیحیت این روش را بیاموزند. ساورکر مینویسد: خدای متعال امپراطوری وسیع هندرا بدین منظور در اختیار انگلستان گذاشته است که پرچم مسیح از این سر تا آن سر هند به احتزاز درآید! هرکس باید بکوشد تمام نیروی خود را بکار برد و به هیچ وجه از پا ننشیند و کوشش را ادامه دهد تا اینکه عمل بزرگ مسیحی نمودن هندوستان به پایان برسد.

این طور جدی بوده و چون دشمنان در اندیشه باشید که اسلام را توسعه دهید. نه اینکه فقط اسیر غرب و اعمال ننگبار آن گردید برای مجهز شدن از اثر نام برده منتها درجه استفاده را بنمایید.

 

تهران- محمد مقیمی

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای