جلسه 5/1/94 (مفاسد حب دنيا)
ملاحظه کن این چه مقامی و سلطنتی است و این چه قدرتی است الهی که اراده او مظهر ارادة الله شود،و معدومات را لباس وجود بخشد. و از تمام جنات جسمانی این قدرت و نفوذ اراده بهتر و بالاتر است.

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

شب های گذشته عرض کردیم که سه تا بهشت برای آدمیزاد فرض دارد. بهشت اعمال که یک مقداری عرض کردیم و توضیح دادیم. بهشت صفات و بهشت ذات. این حرفی است که بزرگان گفته اند و حالا ما داریم به زبان خودمان بیان می کنیم. حالا یک مقداری درمورد بهشت صفات از کتاب چهل حدیث عرض می کنم. یک مقدار مقدمات دارد. می فرماید: «از مفاسد بزرگ حب دنیا آن است که انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک بازمی دارد» یکی از عیب ها و مفسده های بزرگ حب دنیا این است که انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک بازمی دارد. «و جنبه طبیعت را قوت دهد و تعصّی نماید طبیعت از اطاعت روح» تعصی یعنی معصیت. فرمان نبردن. مخالفت کردن. مخالفت نماید طبیعت. طبیعت یعنی تن آدمی از اطاعت روح و عقل آدمی. «و انقیاد آن را نکند» اینها حرف اصلی مان نیست. حالا به حرف اصلی می رسیم. «و عزم انسانی را سست کند» آن شب های اولیه بحث عزم را عرض کرده بودیم. «و عزم انسانی را سست کند و اراده را ضعیف نماید...» حرف حب دنیاست. حب دنیا اراده را ضعیف می کند. عزم انسانی را سست کند. «با اینکه یکی از اسرار بزرگ عبادات و ریاضات شرعیه آن است که بدن و قوای طبیعیه و جنبه ملک تابع و منقاد روح گردد» بفرمایید عقل گردد. «و اراده نفس در آنها کارکن شود.» اراده آدم در طبیعت موثر می شود. اثر می کند و کار کن می شود. «و ملکوت نفس بر ملک غالب شود» اینها حرف های اصلی مان نیست و حالا اگر هم یک کمی فهمیده نشد و عبارت ها یک کمی سخت بود، بگذریم. «به طوری روح دارای قدرت و سلطنت و نفوذ امر شود که به مجرد اراده بدن را به هرکار که بخواهد وادار کند.» حرف این است که عبادات و ریاضات شرعی، نفس و اراده آدمی را تقویت می کند. به طوری که هرچه اراده کند، می تواند. ما الان هرچه اراده کنیم، نمی توانیم. باید با خودمان جنگ کنیم. برای اینکه یک لقمه کمتر بخوریم باید با خودمان جنگ کنیم. برای اینکه یک جایی را نگاه نکنیم باید با خودمان جنگ کنیم. اگر شخص عبادتش قوت پیدا کند و بتواند ریاضات شرعیه بکشد، نتیجه اش این است که اراده و عزم آدمی قوت پیدا می کند و نتیجتا هرچه اراده کند، می تواند. « یکی از اسرار بزرگ عبادات و ریاضات شرعیه آن است که بدن و قوای طبیعیه و جنبه ملک» یعنی تن «تابع و منقاد روح گردد» منقاد عقل گردد و اراده بر آنها کار کن شود. ما اراده می کنیم. اما نمی توانیم. من اراده می کنم نگاه نکنم، نمی توانم. آن وقت اگر آدم در عبادات و ریاضات شرعیه کار کند، اراده نفس در او کار کن شود. «و ملکوت نفس بر ملک تن غالب شود به طوری روح دارای قدرت و سلطنت و نفوذ امر شود که به مجرد اراده بدن را به هرکار خواهد وادار کند و از هرکار بخواهد باز دارد. ملک بدن و قوای ظاهریه ملکیه، تابع و مقهور و مسخر ملکوت گردد.» یعنی عقل «به نحوی بی مشقت و تکلف هرکاری را که بخواهد انجام دهد.» نتیجه قوت نفس و قوت اراده این است که بدن صد در صد تابع می شود. « ملک بدن و قوای ظاهریه ملکیه، تابع و مقهور و مسخر ملکوت گردد. به نحوی بی مشقت و تکلف هرکاری را که بخواهد انجام دهد. و یکی از فضائل و اسرار عبادات شاقّه و پر زحمت آن است که» مثل بیداری سحر. « یکی از فضائل و اسرار عبادات شاقّه و پر زحمت آن است که این مقصد از آنها بیشتر نتیجه می گیرد و انسان به واسطه آنها دارای عزم می شود. و بر طبیعت غالب می آید و بر ملک چیره ‏شود و اگر اراده تام و تمام شود» اراده یکی از صفات خوب آدمی است. «و اگر اراده تام و تمام شود و عزم قوی و محکم گردد، مثل ملک بدن و قوای ظاهره و باطنه آن مثل ملائکة الله شود» می گویند ملائکة الله در برابر خدای متعال چگونه اند؟ ملائکه؟ مطیع محض اند. چشم شما، گوش شما، دست شما، زبان شما، همه تحت اراده می آید. فرشتگان چطور در برابر خدای متعال مطیع محض اند؟ اصلا تصور خلاف برایشان وجود ندارد. تصور خلاف وجود ندارد. قرآن در آیه 6 سوره مبارکه تحریم درباره آنها می فرماید: لا يَعْصُونَ اللهَ. اصلا امکان عصیان ندارند. اعضای بدن هم در برابر روح آدمی اینگونه می شوند. « و انسان به واسطه آنها دارای عزم می شود. و بر طبیعت غالب می آید و بر ملک» باز یعنی تن « و بر ملک چیره ‏شود و اگر اراده تام و تمام شود، و عزم قوی و محکم گردد، مثل ملک بدن و قوای ظاهره و باطنه آن مثل ملائکة الله شود که عصیان خدا نکنند؛» فرض عصیان ندارد. «به هر چه آنها را امر فرماید اطاعت کنند، و از هر چه نهی فرماید منتهی شوند، بدون آنکه با تکلف و زحمت باشد.» بی زحمت. فرشتگان بی زحمت فرمانبری می کنند. بی زحمت. حالا دست و پا و چشم و گوش و همه چیز آدمی در برابر عزم و اراده آدم آنطور می شود که بی زحمت هرچه اراده کند، انجام می دهد. «و قوای ملک انسان هم اگر مسخر روح شد، تکلف و زحمت از میان برخیزد» دیگر تکلیف نیست. «تکلف و زحمت از میان برخیزد و به راحتی مبدل گردد و اقالیم سبعیه ملک تسلیم ملکوت شود.» مثلا می گویند بدن هفت اقلیم است. همه اش تسلیم ملکوت و عقل آدمی است. «و همه قوا عمال آن ملکوت گردند. بدان ای عزیز که عزم و اراده قویه» این قسمت اصلی حرف ما بود: « عزم و اراده قویه در آن عالم خیلی لازم است.» اگر یادتان باشد آن شب اول عرض کردیم که فرمودند عزم مایه و جوهره انسانیت است. جوهره انسانیت است. آدم به خاطر عزم با حیوان فرق دارد. آدم با آدم به خاطر عزم فرق دارد. هرچه عزمش و اراده اش قوی تر است، انسان تر است و نسبت به انسان های دیگر با همین فرق پیدا می کند. فرق یک آدم با آدم دیگر، به عزمش است. «و بدان ای عزیز که عزم و اراده قویه در آن عالم خیلی لازم است. و کارکن است. میزان یکی از مراتب بهشت،» مرتبه دوم یعنی مرتبه صفات. در مرتبه صفات عزم است. بفرمایید جوهره تمام صفات خوب است. ریشه همه صفات خوب عزم آدمی است. عزم بر شجاعت، می شود شجاعت. عزم بر سخاوت، می شود سخاوت. عزم بر تواضع، می شود تواضع. ریشه همه صفات خوب، عزم است. «بدان ای عزیز که عزم و اراده قویه در آن عالم خیلی لازم است. و کارکن است. میزان یکی از مراتب بهشت، که از بهترین بهشت هاست،» از بهترین بهشت هاست. میزان رسیدن به بهشت، به آن مرتبه از بهشت، عزم آدمی است. « میزان یکی از مراتب بهشت، که از بهترین بهشت هاست، اراده و عزم است که انسان تا دارای اراده نافذه و عزم قوی نباشد،» آن بخش قبلی که بحث کردند، فرمودند این اراده قوی از طریق عبادات و ریاضات شرعیه به دست می آید. خب؟ یکی از مراتب بهشت به عزم به شما داده می شود. اگر به عزم رسیده باشی، آن مرتبه از بهشت را به تو می دهند. اگر نرسیده باشی. «بدان ای عزیز که عزم و اراده قویه در آن عالم خیلی لازم است. و کارکن است. میزان یکی از مراتب بهشت، که از بهترین بهشت هاست، اراده و عزم است که انسان تا دارای اراده نافذه و عزم قوی نباشد، دارای آن بهشت و مقام عالی نشود.» آدم فقط در فرض عزم به آن بهشت می رسد. « دارای آن بهشت و مقام عالی نشود.» حالا دقت کنید: «در حدیث است که وقتی اهل بهشت در آن بهشت مستقر گردند، یک مرقومه از ساحت قدس الهی» یعنی یک نوشته و یک نامه. « یک نامه از ساحت قدس الهی جلت عظمته صادر گردد.» یک نامه از درگاه الهی می آید. «برای آنها به این مضمون: این کتاب» یعنی این نامه « این نامه از زنده پایدار جاویدان است.» مِنَ الحَیِّ القَیُّوم الَّذی لا یَموت. نامه. بسم الله الرحمن الرحیم. مِنَ الحَیِّ القَیُّوم الَّذی لا یَموت. در زبان عربی رسم بود می گفتند این نامه از کیست. مِنَ الحَیِّ القَیُّوم الَّذی لا یَموت إلی الحَیِّ القَیُّوم الَّذی لایَموُت. «این کتاب از زنده پایدار جاویدان است به سوی زنده پایدار جاویدان.» بنده می شود زنده پایدار جاویدان. الحَیِّ القَیُّوم لایَموُت «من چنانم که به هر چه بفرمایم بشو می‏شود؛» من چنانم که به هرچه بگویم بشود، می شود. «تو را نیز امروز چنان کردم که به هر چه امر کنی بشود می‏شود. ملاحظه کن این چه مقامی و سلطنتی است،» سلطنتی از این بالاتر نیست. « ملاحظه کن این چه مقامی و سلطنتی است و این چه قدرتی است الهی که اراده او» یعنی اراده بنده «مظهر ارادة الله شود،» اراده بنده، مظهر اراده خدا می شود. «و معدومات را لباس وجود بخشد.» اگر روز شهادت اینجا بودید آیه قرآن خواندند. آیه قرآن. در آیه قرآن داریم. این حرف ما نیست. چشمه را بنده خدا در بهشت می جوشاند. بهشت را بنده خدا خلق می کند. همین مثال چشمه را زدند. چه چشمه ای بود؟ یادتان هست؟ تسنیم بود؟ چشمه را بنده خدا می جوشاند. او چشمه را از زمین بهشت، بیرون می آورد. اینجا می گویند که «این چه مقام و سلطنتی است و این چه قدرتی است الهی که اراده مظهر اراده خدا شود، و معدومات را لباس وجود بخشد. از تمام جنات جسمانی» خب بهشت جسمانی هم داریم دیگر. مثلا درخت است، آب است. نهر است. میوه است. پرنده است. خب. اینها می شود جنات جسمانی. «از تمام جنات جسمانی این قدرت و نفوذ اراده» خود این قدرت ها. خود این قدرت. نه اینکه این اراده می کند و مثلا چشمه می جوشد. آن نه. خود اصل اراده. «و از تمام جنات جسمانی این قدرت و نفوذ اراده بهتر و بالاتر است.» چه مقدار بهتر و بالاتر است؟ بی نهایت. «و معلوم است این مرقومه عبث و جزاف رقم نشود.» ببینید مثلا بنده برای شما یک نامه می نویسم از شما تعریف می کنم. اینجوری نیست. «و معلوم است این مرقومه،» این نامه عبث و گزاف نیست. همینطوری و حالا دلم خواسته نیست. اینطوری نیست. «کسی که اراده‏اش تابع شهوات حیوانی باشد و عزمش مرده» عزم چه بود؟ یادتان هست؟ بحثی که درمورد عزم کردیم. عرض کردیم این عزم. خب ببینید انسان هیچ کاری را، هیچ کاری را بدون عزم نمی کند. اصلا هیچ کار انسان ها. هیچ کار انسان بدون اراده نیست. شما دارید عرایض بنده را گوش می دهید. دارید با تسبیح هم بازی می کنید. اصلا یادت هم نیست. آن هم عزم است. یک عزم اولیه کردی و آن عزم اولیه در کل دانه دانه هایی که می گردانی، خیلی ضعیفش جریان دارد. انسان ها، موجود انسانی، اصلا هیچ کاری را بدون اراده نمی کند. اینکه همه جا هست. نه آن عزم به درد نمی خورد. خب من می خواهم یک گناه کنم. بدون عزم نمی توانم گناه کنم. آن که قیمت ندارد. اینجا عزمی قیمت دارد که آدم مقابل خودش می ایستد. عزمی که مقابل هوا و هوس می ایستد. عزمی که مقابل شهواتش می ایستد. آن عزم، عزم است و به درد آن عالم می خورد. «کسی که اراده‏اش تابع شهوات حیوانی باشد» حالا شهوت به معنای خواسته های حیوانی است. یک وقت آدم خواسته پول دارد. یک وقت خواسته مقام دارد. خواسته خوراک دارد و امثال اینها. «و عزمش مرده و خمود باشد» آن عزم خاص ها. عزمی که ارزش انسانی دارد. عزم انسانی نه عزم حیوانی. که حیوانات هم عزم دارند. حتی حیوانات هم عزم دارند. مثلا وقتی یک بچه گربه درون حوض می پرد که یک دانه ماهی بگیرد، عزم دارد. عزم و اراده کرده است. آن نه. آن عزم ها نه. «و عزمش مرده و خمود باشد به این مقام نرسد.» اگر تمرین عزم کرده باشد، مثلا من عصبانی می شوم، آتش می گیرم اما جلوی خودم می ایستم. این می شود عزم. شهوت آتشش به آسمان رفته. مقابلش می ایستم. آن عزم. «کسی که اراده‏اش تابع شهوات حیوانی باشد و عزمش مرده و خمود باشد به این مقام نرسد. کارهای حق تعالی از جزاف مبراست.» هیچ کار گزاف نمی کند. همه کار حکیمانه است. روی حساب است. کسی که عزم اینگونه ندارد، هیچ چیز نیست. هیچ چیز برایش نیست. حالا اگر توانسته باشد از گناه پرهیز کند، همان بهشت های درجه پایین. این درجه که درجه اعلای بهشت است، به عزم حاصل می شود و به عزم به دست می آید. آن عزم کدام است؟ آن عزمی است که آدم با خودش جنگیده. آن آقا، یک آقای بزرگواری بود. حالا دوره ماها که نبوده. دوره گذشته بوده. خیلی بزرگ بود. آقا ملا عباس تربتی. شرح احوال هم دارد که چاپ شده. پسر ایشان آدم چیز فهمی بوده. فاضل و ملا و چیز فهم بوده. حالا ایشان این را گفته. می خواهیم روی این حرف بزنیم. ایشان می گوید من در تمام عمرم دو بار دیدم ایشان دارد به هوای خودش عمل می کند. به هوا و هوس. من می گویم آن دوبار هم شما اشتباه کردی. آنطورها. ببینید. یک عمر دارد با هوا و هوسش می جنگد. حالا اگر شرح احوال بخوانید، آدم اصلا می گوید نمی شود. اصلا نمی شود. تمام عمر دارد با هوا و هوسش می جنگد. آن. آن عزم. اگر یک بار هم بجنگی، خوب است. دوبار هم اگر بجنگی خوب است. می گویند خدای متعال کار گزاف و بی حساب نمی کند. کسی که صاحب عزم است، از آن بهشت برخوردار است. کسی که نیست، خب از آن درجه برخوردار نیست. شما درجه پایین تر داری. خب درجه پایین تر را که به درجه بالاتر نمی برند. درجه پایین تر را به درجه پایین تر می برند. درجه بالاتر هم به درجه بالاتر. « کارهای حق تعالی از جزاف مبراست. در این عالم از روی نظام و ترتیب اسباب و مسببات است،» اینجا دقیق است. اینجا یک ذره بی حساب نیست. اینجاها. یک ذره بی حساب نیست. این عالم که عالم بی حسابی است ها. عالم بی حساب است دیگر. ما بی حساب خیلی کارها می کنیم. در این عالم که بی حساب است، هیچ کاری از کارهای خدا بی حساب نیست. آنجا که دیگر همه چیز حساب است. « در این عالم از روی نظام و ترتیب اسباب و مسببات است؛ در آن عالم هم همین طور است. بلکه آن عالم الیق به نظام و اسباب و مسببات است.» آن عالم خیلی بیشتر است. خیلی بیشتر است. این عالم صد در صد است. ببینید آن عالم چقدر است. «نظام عالم آخرت از روی تناسبات و اسباب است، نفوذ اراده از این عالم باید تهیه شود» من باید تمرین اراده را اینجا بکنم. اگر کردی، بردی، نکردی، نبردی. «نظام عالم آخرت از روی تناسبات و اسباب است، نفوذ اراده از این عالم باید تهیه شود. دنیا مزرعه آخرت» دنیا مزرعه آخرت. اگر اراده کاشته باشی، آنجا اراده برداشت می کنی و به سلطنت می رسی. سلطنت چه بود؟ بینهایت. «پس در هریک از عبادات و مناسک شرعیه علاوه بر آنکه خودش دارای صورت اخرویه و ملکوتی است» هر نمازی که شما می خوانی، برایت یک باغی است. اگر نماز خوب بخوانی. اگر نماز کمتر بخوانی، برایت یک درخت می کارند. این بستگی دارد. خب؟ می گویند هر عبادتی یک صورت ملکوتی دارد. صورت بهشتی دارد. خب؟ «و به آن تعمیر بهشت جسمانی و قصور آن می شود.» ساخته می شود. بهشت اخروی شما با همین نماز شما و روزه شما و ذکر شما و روضه ای که آمدی نشستی و گریه ای که کردی، با اینها می شود. خب؟ آن بهشت هم باز با همین باطن عبادت شماست. ببینید اراده آدم باید چقدر قوی باشد که سراسر نماز اختیار خیال خودش را به دست بیاورد. اراده آدم باید چقدر قوت بگیرد که تمام مدت نماز خواندن خیال خودش را در اختیار داشته باشد. این از اراده به دست می آید دیگر. از آن اراده آن ساخته می شود. از این نمازی که شما می خوانی و رکوع و سجده می کنی و سبحان الله می گویی، از این درجه اول بهشت به دست می آید. از آن اراده که خیال خودت را در اختیار داری، آن بهشت به دست می آید. حالا اراده شما، خیال شما را به کجا برد؟ آنجا، آن بهشت شما می شود. عرض کردیم که بهشت سه درجه است. بهشت اعمال، بهشت صفات که این بهشت صفات بود. بهشت ذات چه می شود؟

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای