أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
یک مساله خیلی مهم. خیلی مهم است. ان شاء الله به حرف هفته پیش هم برمی گردد. اما خیلی مهم است. دقت کنید. در آیه 23 سوره مبارکه جاثیه می فرماید: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ای کاش یک ذره آدم زبان عربی بلد بود که دیگر لازم نبود ترجمه آیات به این سادگی را عرض کنم. می گویند کسانی را دیده ای که خدای خودشان را هوای خودشان قرار داده اند؟ از بنده گوینده تا حالا شما شنونده. حالا به آن آقایان دیگر نمی گوییم. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ آیه مربوط به سوره جاثیه است. در آیه 43 سوره مبارکه فرقان هم می فرماید: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا. مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ. ما تا به حال کسی را ندیده ایم که هوا و هوس خودش را... خب هوا و هوس کو؟ هوا و هوس کجاست؟ من می خواهم آن را بگذارم جلویم و عبادت کنم. این که نیست که. بله؟ الوهیت به دو معناست. عبودیت و اطاعت است. دو معنا دارد. عبودیت. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ کسی که خدای خودش را هوای خودش قرار داده است. عرض کردم دو تا معنا دارد. اطاعت و عبادت. من لغت را اشتباه گفتم. إلهَ که اصل لغت اله است یعنی عَبَدَ و اطاعَ. متوجه شدید؟ اله به معنای معبود و اله به معنای مطاع. معلوم است. اله به معنای معبود و اله به معنای مطاع. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ. اینجا کدام معناست؟ مطاع. آن آیه هم همین است. آن هم چیزی علاوه بر این نیست. مطاع. دو تا خدا. برای آدم فرض سوم ندارد. یا خدای حقیقی جهان است یا هواست. یا... یا. همه کوشش ادیان این است که آدم خداپرست شود. می گوید نماز بخوان و روزه بگیر و خمس بده و جهاد برو و گناه نکن، همه کوشش برای این است که آدم خداپرست شود. آدم یا خداپرست است، یا هواپرست است. هرچیز دیگری جز خدا را پرستیدی، یک نوعی هوا پرستی است. خودپرستی است. هواپرستی است. خب؟ می خواهیم خلاصه کنیم ها. محمدبن مسلم می گوید که روز جمعه خدمت حضرت صادق علیه السلام وارد شدم و ایشان نماز می خواند. وقتی که از نماز فارغ شد، نمازشان که تمام شد؛ دست مبارک شان را آوردند جلو که با من دست بدهند. مَدَّ إِلَیَّ یَدَهُ فَرَأَیْتُ فِی إِصْبَعِهِ خَاتَماً در دست مبارک ایشان یک انگشتر دیدم. روی نگین انگشتر یک چیزی نوشته بود. نوشته بود که لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُدَّةٌ لِلِقَاءِ اللَّهِ. بحث هفته پیش. اگر کسی توانست لا اله الا الله بگوید، این راه رسیدن به لقاء خداست. حالا بعد می گوییم. هفته گذشته هم عرض کردیم. حالا باز هم روایاتش را می خوانیم که این آرزوی اولیاء خداست. آرزوی اولیاء خداست. می گوید آقا من چکار کنم که بتوانم برسم؟ می گوید خب یک لا اله الا الله درست بگو. خب ما هم لا اله الا الله می گوییم. هنوز درست نشده. هنوز زبانی است. همین زبانی اش هم خیلی خوب است ها. همین زبانی اش آدم را از جهنم نجات می دهد. همین زبانی اش. همین که آدم به زبان می گوید لا اله الا الله. خب؟ فَقَالَ هَذَا خَاتَمُ جَدِّی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ. این انگشتر، انگشتر جد بزرگوارم حضرت حسین علیه السلام است که الان در دست من است. ایشان روی نگین انگشترشان نوشته بودند که لا اله الا الله وسیله رسیدن به لقاء خداست که حالا عرض می کنیم. اگر فرمایش امیرالمومنین یادتان باشد یک حرف هایی را با آن زاهد فرمودند. یک دوست مرید مخلص زاهدی داشتند که خطبه متقین را به او فرمودند. به نام همام. بعد آنجا متقین را توصیف فرمودند. در توصیف متقین فرمودند فَلَوْ لَا الآْجَالُ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ اگر اجلی که خدا برای آنها نوشته است نبود، هرکسی یک اجلی دارد دیگر. یک عمری دارد که یک وقتی به پایان می رسد. اگر آن نبود، لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ ارواح آنها در جسدهایشان قرار نمی گرفت. روح در بدن قرار نمی گرفت. چرا؟ شَوْقاً إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ از شدت شوق به لقاء خدا. این بالاترین آرزویی است که اولیاء خدا دارند. در بهشت هم به دنبال این می گردند. نه به دنبال خود بهشت. اگر آدم در بهشت به دنبال خود بهشت بگردد خب به بهشت می رسد. بهشت عبارت است از گل و گیاه و آب و تخت و نمی دانم از این حرف ها. اگر کسی به دنبال اینها بگردد، به اینها می رسد. به دنبال اینها بگرددها. به دنبال اینها بگردد یعنی باید چکار کند؟ باید گناه نکند. به دنبال اینها می گردد باید گناه نکند. چون گناه آتش است. گناه آتش است. حالا کسی که گناه می کند، دنبال آتش می گردد. کسی که گناه نمی کند، دنبال بهشت می گردد. اگر تا اینجا متوقف شد، خب به بهشت می رسد. اگر آدم در ترک گناه متوقف شد، تا همین جا ماند و چیز بیشتری را دنبال نکرد. اگر چیز بیشتری را دنبال کرد، خب به بیشتر می رسد. شما هرچه را دنبال کنی، هرچه را دنبال کنی ها؛ هرچه را دنبال کنی به آن می رسی. حالا اگر کسی فقط بهشت را دنبال می کند، یعنی نمازش را درست می خواند و روزه اش را درست می گیرد و ناموس مردم برایش ممنوع است و پول مردم برایش دست زدنی نیست و الی آخر، چیزهایی که بلد هستید؛ آبروی مردم محترم است، مال مردم محترم است، ناموس مردم، اگر همه اینها درست است، این آدم دنبال بهشت می گردد. این آدم خیلی قیمتی است. امروز آدم باید دنبال یک همچین آدم هایی بگردد. اگر یک همچین آدمی گیر آوردید و پیدایش کردید، آن وقت می شود آدم دورش بگردد. خیلی قیمتی است. اما چون چیزهای بالاتر وجود دارد، حیف است آدم اینجا بماند. قالَ الصّادقُ علیه السلام لا راحَةَ لِمُومِنٍ عَلَی الحَقیقَة إلا عند لِقاءِ الله. حالا شما می توانی کلمه راحت را عوض کنی. بفرمایید لا لذت لمومن. لا أمنیت لمومن. اگر یادتان باشد، لا سلطنت لمومن. مومن باید به سلطنت برسد. سلطنتش فقط اینجاست. یادتان هست؟ عبارت روایتش را از کتاب چهل حدیث مرحوم امام رضوان الله علیه برایتان نقل کردم. آنجا فرمودند وقتی مومن در بهشت جای می گیرد، مومن ها؛ وقتی مومن در بهشت جای می گیرد نامه ای از طرف حضرت حق برای او می آید. بسم الله الرحمن الرحیم. مِنَ الحَيِّ القَيّومِ الذَّي لايَمُوت، إلَي الحَيِّ القَيُّومِ الَّذي لايَمُوت. از خدای حیّ قیومی که هرگز نمی میرد، به حیّ قیومی که هرگز نمی میرد. بعد می فرمایند که من اینگونه ام که اگر چیزی را بخواهم می گویم بشو و می شود. تو را هم اینطور قرار دادم. ببینید مومن فقیر است. اگر چیزی دارد، خداداد دارد. اگر چیزی دارد، خداداد. است. سلطنت دارد. سلطنت بی نهایت دارد. اما خداداد است. تو را هم اینطور قرار دادم که اگر بگویی چیزی بشود، می شود. این سلطنت است. اینجا عبارت چه بود؟ لا راحَةَ لِمُومِنٍ عَلَی الحَقیقَة إلا عند لِقاءِ الله. درجه یک همه چیزهای دیگر خوب عالم هم آن وقت به دست می آید. هرکس به بهشت رفت، به امنیت می رسد. هرکس به بهشت رفت، هرچه بخواهد می شود، هرکس به بهشت رفت، هرکس به بهشت رفت، هرکس به بهشت رفت. اما برای مومن حقیقی آن حد اعلایش است. لا راحَةَ لِمُومِنٍ عَلَی الحَقیقَة إلا عند لِقاءِ الله. راحت حقیقی تام و تمام هیچ وقت نیست مگر... در بهشت آدم به راحت می رسد. اما راحت حقیقی تام و تمام آن وقت به دست می آید که آدم به لقاء خدا برسد. کی به لقاء خدا می رسد؟ آن وقتی که راست بگوید لا اله الا الله. راست بگوید لا اله الا الله. یعنی جز از خدا اطاعت نکند. من همه اش هوای دلم است. حرام هم نیست ها. حرام هم نیست. اما دلخواهم است. اگر از این هم گذشتی، از حلال هم گذشتی، کار کردی.