جلسه شب هشتم فاطميه دوم حسينيه حاج شيخ مرتضي زاهد (شهادت)
هر عمل خیری انجام می دهی، یک عملی بالاتر از آن وجود دارد. مگر آن وقت کسی در راه خدا شهید می شود. دیگر عملی بالاتر از آن وجود ندارد...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین

روایات ما تصریح می کنند که هر عمل خیری انجام می دهی، یک عملی بالاتر از آن وجود دارد. مگر آن وقت کسی در راه خدا شهید می شود. دیگر عملی بالاتر از آن وجود ندارد. این خیلی است. خیلی حرف بزرگی است. شما تمام مالت را در راه خدا دادی. خب. خیلی خوب است. خیلی قیمتی است. اما بالاترش وجود دارد. و بالاترش وجود دارد و بالاترش وجود دارد تا وقتی که آدم از جان خودش می گذرد و در راه خدا تکه پاره و قطعه قطعه می شود. دیگر بالاتر از آن عملی وجود ندارد. این یک نکته که خیلی نکته ممتازی است. آن چیزی که قرآن از این ممتاز وعده کرده این است. ببینید اولین بار توجه ما به این سخن از فرمایش حضرت مرحوم امام جلب شد که ایشان فرمودند شهید به وجه الله نظر می کند. به وجه خدا نظر می کند. این را اصلا نمی توان در هیچ ترازویی گذارد. بعد هم وقتی توجه می کنیم می بینیم که ما مکرر این را در قرآن شنیده بودیم. [در آیه 169 سوره آل عمران می فرماید:] وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا اینها را مرده ندانید. اینها زنده اند. و. خب زنده اند. خب آدم های بد هم زنده اند. کسی که از این دنیا می رود فات و مات نمی شود که. نابود که نمی شود که. می ماند. بلکه مانده تر است. پیامبر آمده بودند بالای یک چاهی که در بدر کنده شده بود. جنازه های سران کفر را در آن ریخته بودند. به آن قلیب می گویند. در آن قلیب ریختند. بعد پیامبر آمد بالای سر این چاه ایستاد و فرمود که حالا دیدید آنچه که خدا به من وعده کرده بود راست است؟ اصحاب عرض کردند یا رسول الله اینها مرده اند. فرمود اینها از شما شنواترند. مسلم است دیگر. اگر کسی قرآن خوانده باشد و یک ذره قرآن را فهمیده باشد، این حرف مسلم است. روشن و واضح است که آدم با مرگ نمی میرد به معنای اینکه نابود شود. می میرد یعنی جابه جا می شود. هر مرگی یک انتقالی از یک عالمی به عالم دیگر است. این واضح و روشن است و همه ما به آن معتقد هستیم. این چیزی که اینجا در این آیه گفته می شود و در فرمایش امام به زبان فارسی برای ما گفته اند، این که فرمودند اینها عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ اند. اینها به جوار خدا می روند. همسایگی. به همسایگی خدا می روند. ببینید ما اینجا یک همسایه داریم. من اصلا این همسایه را ندیدم. البته اینجا کارخانه است. ما اینها را ندیده ایم. این می شود. اما آن عالم در آن همسایگی فرض ندارد. بنابراین آنها که به همسایگی خدا رفته اند، آنجا با آن عبارت بعدی که ما به زبان این عالم می گوییم عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ. زبان این عالم بسیار کوتاه تر و ناقص تر و ناتوان تر از زبان و واقعیات آن عالم است. اینها بر سر سفره ای می نشینند که بر آن سفره خدای تبارک و تعالی را زیارت می کنند. شما چقدر شنیده اید هرکس که حضرت حسین را زیارت کند، گویی خدای متعال را در عرش زیارت کرده است. اینهایی که خدای تبارک و تعالی را [زیارت کرده اند] به معنای خودش ها. معنای جسمانی که نیست. چیزی نیست که آدم با چشم ببیند. یک چیزی است که صد هزار چشم در مقابلش کوچک است. آن زیارتی که آنجا اتفاق می افتد چیزی است که صد هزار بار به چشم دیدن در مقابلش کوچک است. اصلا نمی توان به زبان گفت. نمی توان آنطور که بایست درست توضیح داد. در هر صورت این بالاترین فرضی است که در مورد شهدا وجود دارد. آنها به وجه کریم الهی نظر می کنند. بر سر سفره ای می نشینند. حالا اگر بخواهیم به حساب این عالم بگوییم گویی حضرت حق بر سر بالای این سفره نشسته است. عرض می کنم که داریم به زبان این عالم سخن می گوییم. آن عالم که اینگونه نیست که مثلا سفره [باشد] یا یکی بالا نشسته باشد و یکی پایین. اینها نیست. برای بیان عرض می کنیم. درهرصورت اگر کسی شایسته باشد که به آنها بگوییم خوشا به حالشان این بزرگوارانی است که حالا الان با نوع تازه ای از این شهدا روبه روه هستیم. در گذشته شهدای ما کسانی بودند که از کشور اسلامی دفاع می کردند. حالا دیگر کشور اسلامی نیست. محض اهل بیت است. خالص اهل بیت است. از اهل بیت دفاع می کنند. مثل آن مرد بزرگواری که در روز عاشورا در برابر نماز امام ایستاد و بدنش پر از چوبه تیر شد و وقتی نماز تمام شد به زمین افتاد. گویی، گویی اینها شبیه به آن بزرگواران اند.

یک مطلبی هم درمورد خانواده شهید عرض کنیم. درمورد آنها گفته اند که هربار به یاد می آورد، هربار به یاد می آورد و جگرش می سوزد، ثواب یک شهادت برای او می نویسند. ببینید شهید، یک شهید دیگری هم اینجا عکسش هست. ایشان را با یک توپ زده بودند. فکر می کنم فقط سر داشت. مادرش به این دوستانش گفته بود این انگشتر را دست بچه ام بکنید. نمی توانستند بگویند دست وجود ندارد. اصلا انگشت ندارد. چجوری این را دستش کنم؟ نمی دانم چکار کردند. خب؟ این یک بار شد. تمام شد رفت. اصلا ما نمی دانیم. فقط وقتی این گلوله توپ به این بدن خورد، این پوست سوخت و این رفت. حالا نمونه اش را برایتان عرض می کنیم. مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری را که می دانید. آیت الله. مرد بسیار بزرگ. از علمای بسیار بزرگ ایران و اصلا اسلام و تشیع. ایشان بالای چهارپایه ایستاده بود. می خواستند در عصر مشروطه ایشان را به دار بزنند. قاعدتا یک کمی می دانید. آنجا بالای چهارپایه که ایستاده بود، رسول خدا را مشاهده کرد. فرمودند به زبان من فقط یک لحظه صبر کن. پیش مایی. لذا ایشان هم یکی دوبار دست و پا زد. یک لحظات اندکی. حالا می خواهم عرض کنم شاید اینجا هم بتوانیم یک چنین حرفی بزنیم. این گلوله فقط به این پوست رسید و یک کمی سوخت و این رفت. کجا رفت؟ رفت همانجایی که عرض کردیم. به دیدار حضرت حق. حالا ما نمی توانیم بفهمیم این به دیدار حضرت حق رفتن یعنی چه. برتر از این فرض ندارد دیگر. برتر از این. این آرزوی اولیاء خداست که عمری، عمری در ریاضت و مجاهدت با هوا و هوس خودشان به سر برده اند. آرزویشان این است که یک چنین چیزی نصیب شان شود. به چه کسی می دهند؟ یک چنین فضیلتی به چه کسی می رسد؟ خب داشتم این را عرض می کردم که او یک بار است. هرچه هست یک بار است. حالا فرض کنید که کل بدنش هم سوخت و تمام سوختگی بدن را هم احساس کرد. گلوله ای که آمد به سینه و قلبش خورد تمامش را احساس کرد و سوخت. تمام بدنش سوخت. فرض. فرض اگر اینجور باشد، باز یک بار است. آن پدر مادر، آن عزیزانی که هر بار به یاد می آورند، مگر به این زودی ها فراموش می شود. او هربار صواب یک شهید [دارد].

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای