دیدارکاروان پیاده روی اربعین دبیرستان فرهنگ 95/8/17
خدا خیلی مرحمت کرده و به شما توفیق داده. ان شاء الله به سفر کربلا بروید و به زیارت برسید و با حاجت برآورده شده و زیارت مقبول، به سلامتی کامل ان شاء الله برگردید

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ المَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

خدا خیلی مرحمت کرده و به شما توفیق داده. ان شاء الله به سفر کربلا بروید و به زیارت برسید. به زیارت برسید و با حاجت برآورده شده و زیارت مقبول، به سلامتی کامل ان شاء الله برگردید. به این دوستان عرض می کردم. ما دو سه سال پیش یک سفر رفتیم. دو سه تا خانم در این سفر بودند. اینها خانم های خوبی بودند و سفر اولی بودند. باور کنید انقدر به ما خوش گذشت و خوب بود. یعنی ما هیچ وقت زیارت حضرت عسگری به این خوبی نرفته بودیم. خوب که می گوییم منظور واقعیتش نیست ها. ما که نمی دانیم واقعیتش چه بوده. یعنی راحت بودیم. خوش بودیم. خوب بودیم. خوب برگشتیم. خوب رفتیم. به مشکل برنخوردیم. همه اش حساب می کردیم این مال این خانم هایی است که سفر اول شان بوده. به سفر اولی ها یک مرحمت خاص می کنند. قدرش را بدانید. خب. این یک مساله. آن زمان هایی که ما سن شما بودیم و بعدش و این حرف ها، اصلا آرزوی کربلا هم نداشتیم. چون اصلا تصورش نمی شد. اصلا تصورش را هم نمی کردیم که می شود. فقط می شنیدیم مثلا فلان شخص نجف بوده. مثلا اینجوری بوده. بعد کربلا بوده. اینجوری بوده. فقط می شنیدیم. عرض می کنم در حد آرزو هم نبود. انقدر نشدنی بود حالا خدا مرحمت کرده. مرحمت کرده. مرحمت کرده. البته قاعدتا از آن اول هم می گفتند که به مرحمت حضرت رضا علیه السلام به مردم ایران بوده. حالا. امیدواریم که این مرحمت در حق شما به تمام و به آخر برسد. خیلی. ببینید در سن های پانزده شانزده سالگی بچه های هم سن سر و کول هم می زنند. نمی دانم. فرض کنید جیغ می زنند. بازی می کنند. اینها عیب ندارد. مطابق شان است. این صاحب این قبه و بارگاه را از آدم ناراضی و رنجیده خاطر نمی کند. اما اگر یک وقتی من و شما داریم صحبت می کنیم و من دارم پشت سر این دوست مان حرف می زنم. ایشان از این رنجیده خاطر می شود. مواظبت کنید. گناه را مواظبت کنید. چشم تان را مواظبت کنید. اگر می خواهید بهره مند شوید بالخصوص چشم تان را مواظبت کنید. بالخصوص چشم تان را مواظبت کنید که خطایی نکند. برای اینکه آقا مزه زیارت، همین الان بهشت است. اگر به شما بگویند از اینجا برو بیرون و به بهشت برو، نمی روی. یک ذره اش است ها. نه همه اش. همه اش که در حد ما نیست. آن را اولیاء خدا و بزرگان خدا، آنها [می رسند]. خب. این هم یک نکته.

اگر بنا شد یک حاجت بگویید، حالا، اگر بنا شد یک حاجت بگویید، حاجت عاقبت به خیری بگویید. حاجت عاقبت به خیری خیلی مهم است. یعنی شاید اصلا در حد تجربه شما نیست. یک کسانی جلوی چشم من هستند که رفیق بودند. بچه های خوب بودند. آدم حظ می کردم. یعنی من یادم است. حظ می کردم. این پسر نماز صبح اول وقت می آمد. ایام تابستان که اذان ساعت سه و چهار است، تابستان اذان ساعت سه و چهار است دیگر؛ آن وقت برای نماز جماعت به مسجد می آمد. بعد در یک خانه تیمی و پس از یک جنگ طولانی با مامورین دولت اسلام خودش و زنش کشته شدند و به باد فنا رفتند. انقدر آدم می شود. می شود. فقط خدا باید کمک کند آدم عاقبت به خیر شود. شما الان مثلا شانزده هفده سالت است. امروز یا دیروز با یکی از دوستان صحبت می کردیم. گفتم چند سالت است؟ دیشب بود. گفت بیست و پنج سالم است. گفتم ان شاء الله هشتاد و پنج سال عمر می کنی. نه. نود و پنج سال. صد سال. بله؟ از بیست و پنج سالگی تا هشتاد و پنج سالگی هزار حادثه برای آدم پیش می آید. هر حادثه ای می تواند کل زندگی من را تحت تاثیر قرار بدهد و زیر و رو کند. می تواند. حادثه می تواند همه زندگی من را زیر و رو کند. بنابراین یک کسی باید مرحمت کند و من را در این حوادث روزگار [یاری کند]. حالا [این حوادث] برای هرکسی حتما پیش می آید. کم و زیاد دارد. جزء مهم ترین حوادثی که برای شما خیلی نزدیک پیش می آید، ورود به دانشگاه است. الان وقت توضیحش نیست. ورود به دانشگاه تقریبا جزء بزرگ ترین لغزشگاه های زندگی یک جوان ایرانی است. بالخصوص ها. بالخصوص برای جوان ایرانی، یکی از لغزشگاه های بزرگ عمرش است. بعد ازدواج یکی از لغزشگاه های بزرگ است که اگر آدم آنجا اشتباهی بکند، کل زندگی اش را تحت تاثیر قرار می دهد. کار یکی از لغزشگاه های بزرگ زندگی آدم است که اگر آنجا نتواند کار درستی انتخاب کند و به کار درستی نرسد، خیلی می تواند برایش خطرناک باشد. خطرهایی که اینجاها عرض می کنیم، خطر جانی که مثلا الان دست من زیر پرس برود نه. نمی خواهیم این را بگوییم. بلکه خطر برای شخصیت اصلی آدمی است که آن اعتقادات و دین و عقایدش است. آنها. خطر آنجاهاست. همان آقایی که عرض کردم. این در دبیرستان با مهدی رضایی، جزء اولیه های مجاهدین خلق بود. [نامش را] شنیده اید؟ آنها آن وقت هنوز مجاهدین خلق بودند. با ایشان هم کلاس بود. به نظرم بعد هر دو با هم به دانشگاه رفتند و اقتصاد خواندند. بعد هم از آنجا رفت. رفت. رفت. حالا. بعضی از پله های این رفتن را نمی توانم عرض کنم. شرایطش مناسب نیست. به هرصورت. من با این آقا هم کلاس می شوم و به باد فنا می روم. یک چیز دیگر. همه شماها و همه ماها، یعنی همه بچه های شیعه ایران، ما می گوییم اینها فرزندان امام زمان اند. ایشان پدر روحانی اینهاست. یک دوست جوانی داشتیم. دبیرستانش تمام شده بود. خیلی دلش می خواست طلبه شود. پسر خیلی خوبی بود. من عرض کردم شما به امام زمان عرض کن آقا خیلی از بچه های شما از بین رفتند. از دست شما رفتند. دیگر پسر تو نیست. وقتی آدم فاسد شد، دیگر پسر امام زمان نیست دیگر. وقتی عقیده اش عوض شد، اصلا کلا همه چیزش را بریده و رفته. بگو نگذارید من یکی... یک کاری بکنید. شد. آن که می خواست شد. حالا کاری نداریم. ماها همه بچه های امام زمان هستیم. باور کنید اگر یک آدم یک ذره پاک و پاکیزه مانده باشد، در سنین شما، هرحاجتی به ایشان بگویی، برآورده می شود. از ایشان درخواست کنید و حاجت بخواهید برآورده می شود. به شرطی که آدم خراب نکرده باشد. حالا. این هم بازگشت به همان حرف قبلی است. ما می خواهیم همچنان که امروز جزء فرزندان روحی و معنوی امام زمان هستیم، تا آخر عمر بمانیم. همیشه وقتی ایشان به ما نگاه می کند، به چشم یک فرزند [باشد]. که از ایشان نبریده برود جای دیگری. هم پاک مانده. هم با امامش هم عقیده مانده. این آرزوست. اگر بنا شد آنجا بگوییم آقا اگر اینجا آمده ایم یک حاجت ما قبول است، این حاجت باشد. ما از اینجا، جای دیگری نرویم. تا آخر عمرمان همچنان در درگاه شما بمانیم و خدمتگزار بمانیم. خدمتگزار راه و رسم شما. راه و رسم شما. ایشان یک راه و رسمی دارد. آن. راهی که ایشان بر سر آن راه ایستاده است و از آن راه دفاع می کند. ما هم برویم در لشکر دفاع کننده از راه و رسم ایشان. همچنان بمانیم. دکتری می گیرم. عیب ندارد. دکتری فیزیک داشته باش. الان آخرین لحظاتی که داشتم وضو می گرفتم که بیایم پایین و نماز بخوانم و بعد هم خدمت شما برسم. تلویزیون باز بود. بعد از اذان آقای دینانی [را نشان می داد.] من آقای دینانی را وقتی در لباس بود دیده بودم. ایشان را یادم است. آقای دینانی یک حرف خیلی قشنگی زد. حرف خیلی قشنگ. گفتند در میان موجودات جهان فقط یک موجود است که من می گوید. فقط انسان است که من می گوید. و تنها کسی که شایسته است من بگوید، خدای متعال است. اما انسان می گوید دیگر. اختیار دارد. اختیارش دست خودش است و می گوید. بعد داشتیم با آقای رحیمی صحبت می کردیم. عرض کردیم که اگر بشود در این دنیا این من را یادش برود، حالا خدای متعال هزار کار با انسان می کند که تو این من را یادت برود. اگر تو من را یادت برود، به یک چیزی می رسی که... چکار می کند که من را یادت برود؟ می گوید آقا نماز بخوان. شما یک بخشی از وقت خودت را به خدا می دهی. پس یک قسمتی را از من قیچی کردند. شما روزه ماه رمضان می گیری. خب روزه ماه رمضان، بالخصوص تابستان سخت است دیگر. هفده هجده ساعت است. خب. شما داری بخشی از راحت خودت را از خودت قیچی می کنی و به خدا می دهی. خمست را اینجوری می کنی. در زکات این کار را می کنی. در حجی که می کنی یک بخشی اینجوری. برای بعضی از بندگانش یک بخشی هم با بلاست. هی سعی می کند که این از منیت دست بردارد. اگر از منیت دست برداشت، به سلطنتی می رسد که این درجه سلطنتش و آن چیزی که از آن سلطنت به دست آدم می آید، انقدر بزرگ است. عددهای آن طرف عالم، عدد های بی نهایت است. یعنی به یک سلطنت بی نهایت می رسد. طول این سلطنت چقدر است؟ بینهایت. عرض این سلطنت چقدر است؟ بینهایت. عمق این سلطنت چقدر است؟ بینهایت. اصلا اینها قابل تصور نیست. اگر آدم بتواند در این عالم دست از منیت بردارد. بعد هم عرض کردیم که آقا اگر اینجا نتوانست او را به عالم برزخ می برند. عالم برزخ انقدر طول می کشد که بتواند از آن منیت دست بردارد. آن وقت اگر این در دوران برزخ دست از منیت برداشت، آن سلطنت در قیامت برایش حاصل می شود. قرآن در آیه [46] در سوره اعراف دارد: الْأَعْرَافِ رِجَالٌ. یک مردانی در اعراف هستند. يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ همه خلقی که در قیامت آمده اند، چند میلیارد است؟ هفت میلیارد و نیم آدم روی کره زمین است. يَعْرِفُونَ كُلًّا همه را می شناسند. تو که هستی که انقدر توانایی پیدا کرده ای؟ این بخشی از آن سلطنتی است که آن کسانی که بر اعراف هستند دارند. بخشی از سلطنتی است که دارند. کاری نداریم. بعد هم به بهشت می روند که بهشت هم دیگر. مثال زدم دیگر. تمام دستورات دین برای این است که آدم یک ذره دست از منیت خودش بردارد. اگر توانست اخلاقش هم انقدر خوب شود، دیگر یافته. به آن سلطنت رسیده. آدم وقتی دارد برای امام حسین گریه می کند، دارد از آن منیت قیچی می کند. هی قیچی می کند. کمش می کند. شما داری زیارت می روی. پیاده روی می کنی. در پیاده روی خسته می شوی. در همه اینها آدم دارد دست از آن منیت برمی دارد. هرچه بیشتر دست از منیت بردارد، خوشبخت تر خواهد شد. چرا؟ چرا؟ سلطنت بود دیگر. اگر آدم دست از منیت بردارد به سلطنت می رسد. سلطنت بی حد و مرز. الان می بینید که این صهیونیست برای اینکه قدرت خودش را حفظ کند و زیادتر کند، عالم را به آتش کشیده است. برای به دست آوردن یک اندک سلطنتی. سلطنت مالی، سلطنت سیاسی، مثلا. برای یک اندک سلطنتی. کوتاه مدت. طول و عرض بسیار کم. لذتش با هزار آلودگی و غم و غصه مخلوط شده. برای این دارند عالم را به آتش می کشند. تمام حوادث بزرگ جهان را آنها اداره می کنند. تمام جنگ های دنیا را آنها اداره می کنند. تمام کارخانجات بزرگ اسلحه سازی دست آنهاست. بانک های بزرگ عالم دست آنهاست. و و و. از اینهایی که می دانید. امریکا در مشت صدتا، دویست تا، پانصد تا از اینهاست. نمی دانم یادتان هست؟ رئیس جمهور امریکا به مجمع یهودی ها رفت. کلاه یهودی سرش گذاشت. یک کلاه های خاص دارند. آقا تو بزرگ ترین قدرت جهانی. این خاری را... کاری نداریم. اما آن سلطنت. آن سلطنت. ببینید آدم یک ذره. این مثال را عرض می کنم. شاید خداوند نصیب تان کند و بتوانید تجربه اش کنید. یک ذره آدم اختیار خودش را داشته باشد. یک ذره آدم اختیار خودش را داشته باشد، به یک خوشی و راحتی می رسد. به یک لذتی در اینجاها. مثلا فرض کن من ده تا سیمای چجوری و چجوری می بینم، قد و قامت چجوری. شکل و قیافه چجوری. لباس چجوری. غالبا هستند. من می توانم نگاه کنم. می توانم نگاه نکنم. من نگاه نمی کنم. آدم یک احساس خوبی پیدا می کند. اگر نگاه کنی، یک لذت اندکی هست. اما احساس خوبی که آدم در اثر مقابله با هوا و هوس خودش، با زیبایی های دو روزه این عالم مقابله می کند، یک حظ عمیق در عمق جان آدم است. حالا مثال. تمام کوششی که ما در پیروی از دستورات دینی می کنیم، برای به دست آوردن این است. این سلطنت است. این روایت است که مکرر برای دوستان خواندم. خدای متعال فرمود که اَعْدَدْتُ لِعبادی الصّالِحینَ ما لا عَین رَأتْ وَلا اُذُن سَمِعَتْ وَلا خَطَرَ عَلی قَلْبِ بَشَر. معنایش معلوم است؟ اَعْدَدْتُ یعنی آماده ساخته ام. ذخیره کرده ام. برای بندگان صالح خود چیزهایی را ذخیره کرده ام که هیچ چشمی ندیده. اصلا هیچ چشمی نظیرش را ندیده. و هیچ گوشی تعریفش را نشنیده. من الان دارم از یک همچین چیزی برای شما تعریف می کنم. اما من فقط یک کلمه گفتم. اصلا ربطی به واقعیت ندارد. انقدر فاصله اش زیاد است. و اصلا به خاطر هیچ بشری خطور نکرده است. قرآن در سوره ای که به نام مبارک پیامبر است [در آیه 15] می فرماید: مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ من دارم مثلش را برایت می گویم. مثل زدم. نه اینکه این است. بهشت این نیست که من اینجا گفتم. این مثلش است. فقط یک شباهتی است. یک شباهتی است. شما وقتی به آنجا رفتی می بینی که... اینجا از نهر عسل صحبت شده. وقتی رفتی آنجا می بینی نهر عسل است اما اصلا ربط ندارد. نه به نهر ربط دارد. نه به عسل ربط دارد. می دانید آنجا همه نهرها و آن چیزهایی که در نهرها جاری است، زنده است. یعنی این عسل موجود زنده است. این با این عسل ها قابل مقایسه است؟ خود نهرش زنده است. شما دستور می دهی که آقا من دلم می خواهد یک نهر به وسعت رود نیل از عسل به کاخ من بیاید. می آید. فرمانبری می کند. این مثل نهرهای این عالم است؟ نه. مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ. ما این را با چه به دست می آوریم؟ با اینکه هِی داریم یک گوشه ای از من را قیچی می کنیم. دلم می خواهد. می گذارم کنار. دلم می خواهد. می گذارم کنار. دلم می خواهد. می گذارم کنار. اگر آدم تمرین دلم می خواهد، می گذارم کنار را به پایان برساند همین جا به آن سلطنت می رسد. اگر تنبلی کند... حالا شما بروید آنجا چه عرض کنید؟ بگویید آقا لااقل ما را به آخر این راه برسان. ما همچنان همینجور فکر کنیم که الان فکر می کنیم. شما قیمت این فکری که الان شما می کنید، یعنی اعتقادات و افکاری که الان دارید را نمی دانید. نمی دانید. این را هیچ جا از دست ندهید. اولین لغزشگاه کجا بود؟ اولین لغزشگاه. بچه های خودمان می گفتند وقتی آدم وارد دانشگاه می شود، به قیافه که نگاه می کند، پاک. از این قیافه حظ می کند. از بس بی غل و غش است. پاک است. صاف است. لغزشگاه بزرگ. ان شاء الله در این سفر دعا می کنید و ان شاء الله شما از این خطر و از هرخطر دیگری، محفوظ می مانید. اگر چهار پنج سال دیگر ما یک بار دیگر شما را ببینم، ببینیم که تصویری که در صورت شما دیده می شود، همان تصویر قبلی است. هیچ چیزی از نقش بیگانه در آن وجود ندارد. حالا. بنا شد به طور جدی مواظب چشم تان باشید. حالا غذاهایتان چجوری است؟ همان غذاهایی است که در راه می دهند یا خودتان غذا دارید؟ حالا درمورد آن چیز عجیب و غریبی نقل کردند. گفتند آقای پناهیان با یک مجموعه از بچه های دانشگاه شریف رفته بودند و یک دستگاه برای آزمایش همراه برده بودند. هرجا می رسیدند، آب و غذایش را آزمایش می کردند. درونش هیچ میکروبی نیست. آقا! آقای پناهیان می گفتند تمام راه هرجا اینها آزمایش کردند دیدند هیچ چیز نیست. تمیز. خوب. دروغ است. این ماشینت خراب است. برگشتیم نجف یا ایران. دستگاه درست عمل می کند. کاملا نشان می دهد که این میکروب یا آلودگی های دیگر را چجوری دارد. آن دوستمان آنجا یک مطلبی گفت. این را عرض کنم و دیگر تمام. گفت که گاهی پدر و مادرها برای فرزندان شان نگران اند. خب در این سفر هزار تا حادثه است دیگر. عرض کردم که ما شنیده بودیم حضرت ابوالفضل دستش قطع شده. اما چشمانش سالم بوده. مسلم این ها را می دانیم. یک چشمش سالم بوده. آن وقت هم یادم رفته بود که به چشمش تیر خورده بوده. یک چشمش سالم بوده. می دیده. مواظب همه اینهایی که دارند در راه ایشان قدم می زنند، هست. حالا بروید، ان شاء الله می بینید. می روید ان شاء الله می بینید. امیدواریم که این آخرین سفرتان نباشد. بنده حقیر را هم یک ترحم کنید و یک دعایی بکنید. ان شاء الله که قبول باشد. شما را به خدا می سپارم. شما را به خدا می سپارم. شما را به خدا می سپارم. ان شاء الله به خیر و سلامتی و قبولی و درستی و سلامتی و دل خوشی. به دعای قبول و زیارت قبول. ان شاء الله بروید و برگردید. اگر فرصت یافتید که بالا سر حضرت امام حسین بروید و به حرم بچسبید برای کشور هم دعا کنید. خیلی فرصت هایش کم است. نمی شود. حالا ان شاء الله امیدواریم که بشود. اگر به حرم چسبیدید که زیر قبه بودید برای کشور دعا کنید که نظر مرحمت حضرت ولی عصر همچنان بر این کشور ادامه پیدا کند. مستدام باشد و بیشتر باشد. بیشتر باشد و بهتر باشد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای