أعوذ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قوّهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطـّیبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین
خدای متعال آدم ها را به سه دسته تقسیم کرده است. برای هرکدام هم یک مقداری توصیفات فرموده. در آیات 7 تا 14 سوره مبارکه واقعه می فرماید: وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً * فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ * وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ * وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ * ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ شما سه دسته بوده اید. یک دسته أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ. دسته دوم أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ و دسته سوم وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ که أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ. یک بار دیگر از این دسته ها صحبت می فرمایند. در آیه 27 درمورد أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ می فرماید: وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ. اصحاب یمین یعنی کسانی که دست راست هستند. دست راستی ها. آن دسته بعد را در آیه 41 می فرماید: أَصْحَابُ الشِّمَالِ یعنی دست چپی ها. ببینید دست راستی و دست چپی. هیچ توصیفی در آن نیست. مثلا یک کسانی دست راست حرکت می کنند و یک کسانی دست چپ حرکت می کنند. خب این چیزی نیست. فرقی نمی کند. چپ باشد یا راست باشد فرقی نمی کند. اما در آن عبارت اولی که عرض کردیم می فرماید أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ. ما در زبان فارسی تقریبا میمنت را با مبارکی مترادف می دانیم. یک دسته کسانی هستند که دست راستی هستند و آنها اصحاب میمنت هستند. میمنت و مبارکی دارند. بعد آن دسته که درموردشان گفته شده أَصْحَابُ الشِّمَالِ در آیات اولیه درموردشان می فرماید: أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ما در زبان فارسی مِیشوم یا شوم داریم. اصحاب شومی. آنجا اصحاب مبارکی و برکت هستند و آنجا اصحاب شومی. تا اینجا آدم ها دو دسته اند. بعضی از آنها صاحب میمنت و مبارکی هستند و یک دسته هم صاحب شومی هستند و نامبارک اند. یک دسته هم که وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ هستند. اینها همان مقربان درگاه ما هستند. مقربان هم دو دسته هستند. حالا ان شاء الله عرض می کنیم. در اصحاب یمین، یعنی دست راستی ها چه چیزی هست که در آنها میمنت هست؟ اصحاب چپی چه چیزی دارند، که در آنها شومی هست؟ باز در آیه 13 سوره مبارکه یس می فرماید: وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ داستان مردمان آن قریه که می گویند مقصود از این قریه شهر انتاکیه بوده. یعنی می فرماید مردمان شهر انتاکیه را برای اینها مثال بزن. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا به عنوان مثل مردم شهر انتاکیه را مثل بزن. إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ما دوتا رسول برای آنها فرستادیم و آنها زیر بار آن رسول نرفتند. یک رسول سوم فرستادیم که گفته اند اینها حواریون حضرت عیسی علیه السلام بودند. این نفر سوم بزرگ حواریون بود. یعنی مرتبه دوم بزرگ حواریون را فرستادند. بعد هم دعوای اینها با مردم این شهر ادامه یافت و دعوا حل نشد. در آیه 18 می فرماید آخر آنها گفتند که قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ ما به شما فال بد می زنیم. ما شما را شوم می دانیم. اینها به توحید و خدا دعوت می کردند. گفتند اگر دست از کارتان برندارید ما شما را سنگسار و سنگ باران می کنیم و بلای بزرگی از ما خواهید چشید. صحبت آن عبارتی است که آن پیامبران به مردم گفتند. در آیه 19 می فرماید: قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ این شومی ای که شما می گویید و به ما نسبت می دهید و می گویید ما برای شما شومی آورده ایم، این شومی متعلق به خودتان است. حالا مشکل آنها چه بود؟ آنها بت پرست و مشرک بودند. خب می گوید شومی شما نزد خودتان است. شرک و بت پرستی شما شوم است. این بدترین شومی هاست. نزد خودتان است. دست از این بردارید، شومی از شهر شما بیرون می رود. شومی از گناه است. اگر خاطرتان باشد بارها بارها عرض کردیم فرمایش رسول خدا بود که فرمود دائُکُم الذُّنُوب. درد شما گناهان است. حالا گناه به حد اعلا که برسد شرک است که به اصطلاح قرآن گناه نبخشودنی است. این حد اعلای شومی و گناه است. یا گناهان کوچک باشد هم به هرحال گناه شوم است. قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ شومی شما با خود شماست. از جایی نمی آید. حالا می خواهم عرض کنم اینجا که گفته شده وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ، معلوم می شود اصحاب شومی و دست چپی ها یعنی کسانی که اهل گناه هستند. دست راستی ها یعنی کسانی که اهل گناه نیستند. آن کسی که اهل گناه نیست، همه چیزش میمون و مبارک است. همه چیزش. آن که اهل گناه است، به مقدار گناهش. اگر همیشه گناه می کند، همه چیزش شوم است. شومی و مبارکی آدم از خودش است. طَائِرُكُم مَّعَكُمْ شومی شما با خودتان است. اگر آدم مبارک است، خودش کرده. اگر نامبارک است، خودش کرده. دسته سوم را هم که فرمودند وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ کسانی که سبقت دارند. قرآن یک فرمایش دیگری هم دارد که از مردم خواسته به سرعت عمل کنید. به سرعت عمل کنید. وقت کوتاه است. من که این را نفهمیدم. وقت کوتاه است. شما اول جوانی ات هم باشد و بر فرض هفتاد سال دیگر هم وقت داشته باشی، باز وقت کوتاه است و آدم عقب مانده. قرآن در آیه 133 سوره مبارکه آل عمران دستور می دهد که وَسَارِعُوا. به سرعت عمل کنید. هیچ جا، هیچ چیزی را رد نکنید. یک فرمایشی هست که می فرماید خدای متعال رضایت خودش را در خوبی ها پنهان کرده است. هیچ نوع خوبی ای را ولو یک ذره و یک سر سوزن باشد، آن را حقیر نشمارید. شاید رضایت خدا در همین چیز حقیر باشد. ما که نمی دانیم. هیچ جا را کوچک نشمارید. اگر آدم این را بفهمد چقدر خوب است؟ از کنار یک کار خوب عبور نکند. یک وقت یک کار خیری برای آدم مقدور نیست. خب مقدور نیست دیگر. به من ربط ندارد. اما از کاری که مقدور است، رد نشویم. شاید رضای خدا در آن باشد. حالا آن حرف این بود که سرعت بگیرید. وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ به سرعت به دنبال مغفرت خدا باشید. یعنی دوان دوان به دنبال مغفرت خدا بروید. بعد در آیه 21 سوره مبارکه حدید می فرمایند: سَابِقُوا. آنجا فرمودند با سرعت عمل کنید و اینجا می فرمایند در مسابقه هستید. دعای کمیل در خاطرتان هست. گفته اند میدان سابقین است. دنیا میدان مسابقه است. سعی کن از همه جلو بزنی. حالا این وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ کسانی هستند که پرواز کرده اند به جلو. از همه جلو زده اند و رفته اند. هر کس بیشتر از خودش گذشته، هرکس بیشتر با هوا و هوس خودش جنگیده، هرکس بیشتر از گناه فرار کرده، هرکس بیشتر به اطاعت خدا پرداخته، مثلا مدام سعی می کند نمازش را اول وقت بخواند. دقیق. یک اول وقت دقیق داریم. یک وقت هم هست که حالا پنج دقیقه، ده دقیقه بعد از وقت هم بخواند، باز به آن اول وقت می گویند. نه سعی می کند ده دقیقه نشود. دقیقا سر اول وقت نماز بخواند. مثل می گوییم. یک کار خیر پیش می آید، نفر اول باشد. بسیاری از کارها هم هست که کسی خبردار نمی شود که من چکار کرده ام. بالخصوص اگر آدم دارد با هوا و هوس خودش می جنگد، کسی خبردار نیست که من دارم چکار می کنم. من دارم یک جنگ جدی می کنم. اما کسی هم خبردار نیست. نیست که نیست. من دارم آن سرعت و مسابقه را انجام می دهم. درمورد وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ می گویند اینها فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ هستند. جَنَّاتِ النَّعِيمِ یک بهشت خاصی است. حضرت ابراهیم در دعاهایش جَنَّاتِ النَّعِيمِ را از خدا درخواست می کند. حضرت ابراهیم. این یک بهشت اختصاصی است. بعد هم می فرمایند یک دسته ای در ادوار گذشته تاریخ بودند که آنها زیادتر بودند. اما در این امت قَلِيلٌ اندکی از این امت هستند. اما این امت را چه عرض کنیم؟ اگر چهارده تن را بگوییم که اینها در میان سابقین، از همه سابقین جلوتر اند. خب. در پایان سوره در آیه 88 سوره مبارکه واقعه می فرماید: فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ لحظه مرگ را در پایان می گویند. شخص در بستر افتاده و آخرین لحظاتش هست و در حال احتضار است. در آیه 83 می فرماید: فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وقتی روح به حلقوم می رسد، وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ شما دور آن محتضر جمع هستید و نگاه می کنید. وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ ما به او نزدیک تر از شما هستیم. ما از شما که کنار محتضر هستید، به او نزدیک تر هستیم. بعد در ادامه می فرماید: فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ کسانی که جزء آن دسته سابقین هستند، آنها که در میان مخلوقات خدا پیشتاز هستند که در روایات این پیشتازان را گفته اند، درموردشان می فرماید: فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ. روح و ریحان و جنت نعیم است. آنجا هم گفته بودند فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ و اینجا هم می فرمایند: وَجَنَّتُ نَعِيمٍ از این دو تفسیر کرده اند. یکی اینکه گفته اند فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ یعنی فی رَوْح وَرَيْحَان وَجَنَّت نَعِيمٍ. کسانی که جزء مقربین هستند، در رحمت و گل و جنت نعیم هستند. صحرا صحرا گل. دریا دریا گل. باغستان ها. اینها در رحمت خدا هستند. در باغستان ها هستند. در جنت نعیم هستند. خب. در آن تفسیر دوم می گوید آن کسانی که جزء مقربین هستند و جزء سابقین هستند، خودشان روح و ریحان اند. خودش رحمت خداست. اگر در خاطرتان باشد، در آخر سوره انسان در آیه 31 می فرماید: يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ در روایت دارد که يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي علیٍ امیرالمومنین رحمت خداست. سابقین خودشان رحمت خدا هستند. حالا امیرالمومنین یکی از آنهاست که خودش باغستان گل و جنت نعیم است. این تفسیر دومی است که عرض کردیم. فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ. کسانی که جزء مقربین هستند، روح و ریحان و جنت نعیم هستند. می خواهیم این جَنَّتُ نَعِيمٍ را عرض کنیم. اگر کسی بحث شرح صدر در خاطرش باشد، در آیه 125 سوره مبارکه انعام می فرماید: فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ آن کس که خدا اراده کرده است که او را هدایت کند، که عرض می کردیم اینها کسانی هستند که بهای این هدایت را پرداخته اند. این هدایت، هدایت خاصی است و برای هدایت خاص باید بها پرداخت. یک هدایت عام است که برای همه هست. خدای متعال برای همه پیغمبر فرستاده. به همه عقل داده. همه فطرت دارند. همه فطرت توحیدی دارند. اما برای همه هست. کتاب آسمانی برای همه هست. اینها هدایت عام است. اما در هدایت خاص شما باید قبلش کار کرده باشی. بنابراین آن کسی که خدا اراده کرده است او را هدایت کند، یعنی بهایش را پرداخته و زحمتش را کشیده و بنابراین لایق و شایسته شده که از آن هدایت خاص بهره مند شود، خدای متعال به او شرح صدر عطا می کند. بحث اینها را مفصل عرض کرده ایم. در برابر هم در ادامه آیه می فرماید: وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ کسی که خدا بخواهد او را گمراه کند، يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا سینه اش را تنگ می کند. اینجا سینه اش را تنگ می کند و آنجا سینه اش را گشاده می کند. بعد می فرماید: كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ما اینچنین پلیدی را بر کسانی که ایمان نیاورده اند قرار می دهیم. اینها کسانی هستند که بهای ضلالت را پرداخته اند. هرکس بهای هدایت را پرداخته باشد، هدایت خاص نصیبش می شود. خدای متعال هیچ کسی را گمراه نمی کند. مگر خودش کاری کرده باشد. کاری که مقدمه گمراهی باشد کرده باشد. قرآن در آیه 26 سوره مبارکه بقره دارد که: وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ هرکس اهل ظلم است، گرفتار گمراهی می شود. هرکس ظلم را از حد بیرون برده، گرفتار گمراهی می شود. بعد در آیه 126 سوره مبارکه انعام می فرماید: وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا این هدایت خاصه راه مستقیم الهی است. باز در آیه 25 سوره مبارکه یونس می فرماید: وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ خدا همه را به دارالسلام دعوت کرده است. همه اگر همت کنند و بیایند، در بهشت جا دارند. آنجا بهشت نهایت ندارد. در ادامه می فرماید: وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ هرکس را بخواهد به راه مستقیم هدایت می کند. باز یعنی کسی که بهای آن را پرداخته باشد. بعد می فرماید اینکه ما گفتیم به خاطر هدایت به شرح صدر می رسد وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا این صراط مستقیم است. صراط مستقیم در سینه خود شماست. اگر سینه بی کینه باشد، من به راه درست رسیده ام. ببینید اگر سینه بی کینه باشد، امکان ندارد به ذهن من بد بیاید و من بد فکر کنم یا راه را گم کنم. اگر سه راه جلوی پایم هست، من راه را گم کنم. اگر در سینه، کینه و حسد و بخل نباشد، من راه را گم نمی کنم. هیچ وقت. وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا کسی که به هدایت خاصه رسیده. هدایت خاصه چیست؟ یک سینه بی کینه است. سینه بی کینه هدایت است. هدایت همان سینه بی کینه است. خب. بعد می فرماید این همان صراط مستقیم الهی است. آنجا که فرمودند وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ یعنی هرکس را بخواهیم به صراط مستقیم هدایت می کنیم، اینها همان هرکس هستند. هرکس، کسی است که زحمت لازم را کشیده و بهای لازم را پرداخته و به صراط مستقیم رسیده. خب. حالا به اینجا کار داریم. در آیه 127 سوره مبارکه انعام می فرماید: لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ اینهایی که به این هدایت خاصه رسیده اند، اینهایی که به صراط مستقیم رسیده اند، اینکه به سینه بی کینه رسید، اینکه دیگر در سینه اش بخل و حسادت و تکبر نیست، برای اینها لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ. دَارُ السَّلَامِ اسم بهشت است. بهشت مال اینهاست. بهشت متعلق به اینهاست. اختصاصی اینهاست. آن هم نه هر بهشتی. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ. اینها همسایه خدا هستند. عِندَ رَبِّهِمْ. نزد ربّ شان. نه بهشت. خب حالا باز هم در ادامه می فرماید: وَهُوَ وَلِيُّهُم این همان جنت نعیم است. او ولیّ ایشان است. مگر ولیّ چه کسی نیست؟ خدای متعال ولیّ چه کسی نیست؟ نه این یک چیز دیگر است. دست مهربان این ولیّ را همیشه همیشه عمری که در آن بهشت هستند، یعنی تا ابدالآبدین، دست مهربان الهی را بالای سرشان مشاهده می کنند. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ این بهشتی که اینها دارند، چسبیده به خانه خداست. حالا یک داستانی هست. یک کسی که از کوفه می آمد و آدم متمکنی بود، هر سال به مدینه می آمد و بعد به مکه می رفت. وقتی به مدینه می آمد، بر حضرت صادق علیه السلام وارد می شد و مهمان ایشان بود. پنج روز، ده روز، بیست روز، مهمان حضرت صادق علیه السلام بود و از آنجا به مکه می رفت و بازمی گشت و قاعدتا دومرتبه به مدینه بازمی گشت و از آنجا به شهر خودشان می رفت. چند سال اینگونه انجام شد. بعد برایش سخت شده بود که هرسال ده پانزده روز مزاحم امام می شود. خدمت شان عرض کرد می شود من یک مقدار پول خدمت شما بدهم که شما یک منزلی برای من تهیه کنید که این منزل بماند و هرسال که من می آیم، دیگر مزاحم شما نباشم و باعث خجالتم نشود. فرمودند باشد. یک پولی درحد خرید یک خانه خدمت امام داد. رفت و سال بعد آمد خدمت امام و گفت آقا آن خانه چه شد؟ فرمودند یک خانه برایت خریدم که یک دیواره اش خانه رسول خداست و یک دیواره اش خانه امیرالمومنین است. یک دیواره اش هم خانه حسن ابن علی علیه السلام است. چه خانه خوبی. این کجاست؟ فرمودند که سادات فقیر بودند. آن زمان ها خیلی فقیر بودند. گاهی می شد که خانم ها یک دانه پیراهن داشتند که با آن می شد نماز خواند. یک لباس. بفرمایید یک چادر نماز داشتند. خانم ها چادر نماز دارند دیگر. یک چادر نماز داشتند. اول این خانم نمازش را می خواند. بعد آن خانم می خواند. یعنی لباس نداشتند. گاهی اینگونه بود. خب. فرمودند یک سادات فقیری بودند که من برای آنها یک خانه خریدم. پاداش این هم یک خانه در بهشت است که اینگونه است. حالا اینجا می فرمایند یک بهشتی هست که همه دیوارهایش کنار خانه خداست. مگر خدا همه جا نیست؟ خدا همه جا هست. آنجا یک چیزی وجود دارد. همان عبارتی که عرض کردم. همیشه دست مهربان مرحمت خدا را همیشه بالای سر خودش می بیند. اگر این دل آدم از کینه و بخل و حسد پاک شود، اینطور می شود. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ آنجا خانه اینهاست. اینها این بهشت را دارند. اصلا این بهشت متعلق به اینهاست. پس ما چه می شویم؟ خب. به نظرم گفتند کسی که توانسته باشد و به زیارت حضرت حسین نرفته باشد، در بهشت خانه ندارد و همیشه مهمان مردم است. حالا. خیلی ها هم خانه دارند. اما دیوارش خانه خدا نیست. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُم او ولیّ ایشان است. جنت نعیم آنجاست که خدای تبارک و تعالی ولیّ ایشان است. ما چه می دانیم که اینها به چه چیزی می رسند؟ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ آنجا هم که فرموده بودند فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ.
حرف اصلی را عرض نکردیم. خب آقا اگر برنامه من، برنامه أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ است، می شود که امیدوار باشم جزء أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ باشم؟ نمی شود. اگر شما أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ هستی، آنها برنامه دارند. چه عرض کردیم؟ شومی در گناه است. خب اگر من شومی ندارم و اصلا هیچ وقت از چشمم شومی نمی آید، چون اصلا نگاه بد ندارم، یا اگر دستم با نامحرم دست نمی دهد و دستم را می کشم، خب شومی ندارم دیگر. یک وقت دیگر هم عرض کردم. یک قوم و خویش جوانی داریم که آن زمان نوزده ساله بود. فکر می کنم اتریش درس می خواند. در یک سالنی یک مخدره ای دست دراز کرده بود با ایشان دست بدهد. بچه نوزده ساله. هنوز ریشش در نیامده بود. مردانگی می خواهددیگر. این برنامه أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ است. نمی شود من برنامه أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ را عمل کنم و بخواهم خوب باشد. اگر هم قاطی باشد، قاطی است. اگر یک دست باشد، یک دست است. اگر من دارم دقیق برنامه های اصحاب یمین را عمل می کنم، خب اصحاب یمین هستم دیگر. به هیچ مشکلی برمی خورم؟ نه. هیچ جا به شومی نمی خورم. هیچ جا به بدی برنمی خورم. اصلا به بدی برنمی خوری. البته در دنیا سختی وجود دارد. برای مومن هم هست. برای مومن درجه اول هم هست. آن نه. اما از لبه این عالم به آن طرف، دیگر همه چیز برایش خوبی است. هیچ شومی ای در زندگی و وجودش نیست. پس به سختی برنمی خورد دیگر. خب یک مطلب این است که من اصلا برنامه نداشته باشم. نمی شود. من یک طرحی دارم و روی طرحم هم ایستاده ام. من راه اصحاب یمین را انتخاب کرده ام. درستی و راستی. آقا تحت هیچ شرایطی دست از درستی و راستی برنمی دارم. اگر آدم دست از درستی و راستی برندارد خب می رود جزء اصحاب یمین. اگر یک ذره همت بلندتر باشد، همت بلندتر یعنی جزء سابقین است. همه ما این را می خواهیم اما هیچ به برنامه آنچنانی عمل نمی کنیم. همین برنامه خدایی ناکرده درهم و برهم. نمی شود. اگر من می خواهم با امیرالمومنین محشور باشم، نمی شود. باید کاری درخور آن بکنم. دودو تا چهارتا است دیگر. خب این حرف اصلی مان بود.