جلسه چهارشنبه 3/10/93 ( تجارت سودمند )
نماز پایه همه چیز است. ستون است دیگر. ستون دین است. هرچه نماز بهتر باشد، شما بهتری. سرنوشتت بهتر است. آینده ات بهتر است. همه چیزت بهتر است...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

این شب هایی که خدمت آقایان بودیم و بعضی از شماها هم تشریف داشتید بحث مان به اینجا رسید. تجارتی که سود نمی کند و تجارتی که سود می کند. زندگی آدم یک تجارت است. اگر بفهمیم. زندگی آدم یک تجارت است. اگر بفهمیم. این تجارت سود یا ضرر می کند. از تجارتی که سود نمی کند در آیه 16 سوره بقره صحبت شده است. أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ اینها ضلالت را خریده اند و هدایت را در ازای آن داده اند. هدایت را دادند و ضلالت خریدند. من داشتم فکر می کردم آدم پول می دهد و از این دیش های ماهواره می خرد. خودش به دست خودش ضلالت را خریده و به خانه اش آورده. یا... هزار راه هست دیگر. ضلالت را خریده است. صافی، پاکی، بی نظری، بی قرضی را داده و ضلالت را خریده. آدمی که گرفتار دست اینها نشده، صدتا خوبی دارد که خودش عقلش نمی رسد. یک مدتی با آنها زندگی می کند و همه چیز را از دست می دهد. من آدم هایش را به واسطه دیده ام. دیگر اصلا هیچ فرض هدایت ندارد. اصلا. خودشان هم کرده اند. اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى ضلالت را مشتری شده اند. وقتی آدم می خواهد مشتری چیزی شود و چیزی را بخرد باید یک پولی بدهد دیگر. چه چیزی را داده اند؟ هدایت را داده اند. دین شان را داده اند. عقاید شان را داده اند. پاکی را داده اند. خب. ببینید می فرماید: رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ تجارت شان، یعنی زندگی شان. زندگی یک تجارت است. این تجارت را سود نکرده اند. در برابر یک کسانی هم هستند که تجارت شان را سود کرده اند. یعنی زندگی شان برایشان سود داشت. در آیه 10 سوره صف می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ دارند تجارت سودبخش را می گویند. من به شما نشان بدهم چه تجارتی سود دارد؟ سودش هم خیلی بزرگ است. شما را از عذاب نجات می دهد. به راحتی و خوبی و خوشی می رسید. دیگر بعدش همه خوبی و خوشی است. اگر این تجارت را انجام بدهید همه اش به خوبی می رسید. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ به شما نشان بدهم؟ شما را دلالت کنم بر تجارتی که تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؟ در آیه بعد می فرماید: تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ به خدا و رسولش ایمان آورید. به رسولش که ایمان بیاورید، امامت ادامه رسالت است و درون آن است. پیامبر چه فرمود؟ فرمود هرکس من ولیّ او هستم، علی ولیّ اوست. ادامه من است. ادامه است. خب بنابراین تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ بقیه را هم درونش دارد. وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ به جان و مال در راه خدا مجاهدت کنید. مجاهدت کنید به زبان بنده یعنی زحمت بکشید. زحمت جانی و زحمت جانی. آدم باید یک چیزی بدهد که یک چیزی بگیرد. ما می خواهیم مجانی تمامش کنیم. چیزی بدهد که چیزی بگیرد. ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ این به نفع شماست. تجارت سودبخش است. تُؤْمِنُونَ و تُجَاهِدُونَ. این ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ  إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ اگر می دانستید. فرق امام و پیغمبر با ما این است که آنها این را می دانند. چگونه می دانند؟ از نوع دیدن. می دیدند آن زحمتی که او می کشد، چه چیزی در مقابلش است. ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ  إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ خب می خواهیم به شما چه بدهیم؟ اگر به خدا و رسول ایمان بیاورید و وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، در آیه بعد می فرماید: يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ همه گذشته ها را پاک می کنیم. خرابی ها را اصلاح می کنیم. اگر آدم خرابی ها را ببرد، باید آن طرف بایستد و جوابش را بدهد و بلایش را بکشد. خرابی است که من خودم کرده ام و باید بلایش را بکشم. يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ شما را به باغ هایی وارد می کنند که زیر درختانش نهرها جاری است. وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً شما را به یک قصرها و ساختمان هایی وارد خواهیم کرد که آنها طیب هستند. مساکن طیبه. یک وقت دیگر هم بحثش را کرده ایم. مساکن طیبه. ازواج طیبه. سنگ ریزه هایی که وقتی در بهشت راه می روید، زیر پای شما می غلتد هم طیب است. آبی که در آن نهرها جاری است هم طیب است. هوایی که مثلا آنجا استنشاق می کند، طیب است. آنجا چیزی جز طیب وجود ندارد. همه چیز طاهر و طیب است. سرزمین طاهر و طیب است. فرمایش امیرالمومنین در نهج البلاغه است که می فرمایند آنجا همه اش رحمت است. اصلا هیچ چیز غیر رحمت نیست. یک سرزمینی است و یک جایگاهی است که همه چیزش از رحمت ساخته شده. من یک چیز دیگر هم عرض می کردم. آن چه بود؟ آن رحمت را می فهمی و می بینی. هر برگ درخت را که نگاه می کنی، در رحمت خدا غرق می شوی. اینجا اینگونه نمی شود. خب برگ درخت قشنگ است دیگر. ببینید شما این برگ درخت را بریده از خدا می بینی. آنجا متصل به خدا می بینی. می بینی که این رحمت خداست. دقیق تر نگاه می کنی و می بینی این مرحمت خداست، رافت خداست، مغفرت خداست. بخشش است. آن وقت آن حظی که آدم از چنین برگی می برد، از این حظ ها که آدم از این برگ ها می برد نیست. اولا که برگش ربطی به برگ های این عالم ندارد. غیر از آن عمقش را می فهمی. اگر عمق این عالم را هم ببینی، اینها را می بینی. اما متاسفانه نمی بینی. ما غذای خوب و خواب راحت دوست داریم. خب کسی که اینها را دوست دارد، هیچ چیز نمی فهمد. وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً به مساکن طیبه می رسی. ببینید اگر شما زیباترین زیبایی های این عالم را داشته باشی، روز اول با روز دوم فرق می کند. روز سوم و چهارم و پنجم آدم عادت می کند و دیگر برایش جلالی ندارد. جاذبه ندارد. آنجا اینطور نیست. همه اش جاذبه است. هرروز جاذبه است و هر روز بیشتر. یک چیزهایی نقل شده که حالا خیلی دقیقش در خاطرم نیست. خدای متعال در هر هفته یا در هر چه مدت، بر همه اهل ایمانی که در بهشت اند، تجلی می فرماید. حالا یا بر همه اهل ایمان یا بر یک گروه های خاصی. در هر تجلی، ملک شان را دوبرابر می کند. حداقل حساب می کنیم. دو برابر می کند. این دو برابرش هم با دوبرابر این عالم فرق می کند. شما اینجا یک خانه ای داشته باشی که دو برابر شود، صد مترش دویست متر می شود. آن صد متر و دویست متر نیست. هست ها. اما. همه چیز دوبرابر می شود. وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ جنات عدن را چه معنا کرده بویم؟ یک بهشتی که دست نخورده. برای اولین بار شما را به آنجا وارد می کنند. هیچ کس هم آنجا راه ندارد. ولو اینکه می گویند اگر یک نفر از اهل بهشت بخواهد همه اهل بهشت را آنجا مهمان کند، می تواند. سرزمین و ملکی که در اختیار دارد، طوری است که اگر بخواهد همه اهل بهشت را مهمان کند می تواند. وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ فوز را چه معنا کردیم؟ بردن. این برندگی بزرگ است. اینجا آدم واقعا برده است. نه اینکه یک ماشین در چه ببرد. تجارت سودبخش. عمر شما تجارت است و این تجارت می تواند سود دهد و می تواند ضرر دهد. می تواند مخلوط باشد. معمولا ماها قاطی هستیم. آن قاطی بودن ممکن اس حتی به اصل تجارت لطمه بزند. می خواستیم یک چیز دیگر عرض کنیم. آن هم نوع دیگری از همین سخن به یک زبان دیگر است. در آیه 106 سوره نحل می فرماید: وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ هرکس که شرح صدر به کفر یافته است و کفر را با کمال میل پسندیده و خریده و خواسته و دنبالش دویده و پذیرفته و به صد در صد پذیرفته، که اگر آدم آن راه ها را برود، به همان جاها هم می رسد. چه عرض کنیم. فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ برای اینها غضب خداست. خدا پیش نیاورد. وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ در آیه بعد می فرماید: ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ آنجا فرمودند اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى اینجا می فرمایند: اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ حیات دنیا و آخرت را با هم در ترازو گذاشت و حیات آخرت را کنار گذاشت و حیات دنیا را پسندید. گفت این خوب است. خیلی از اوقات ماها هم می گوییم. اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ در آن آیه شریفه صحبت از این است که برایشان زینت می شود.کفر برایش زینت می شود. شیطان کفر را برای آدم زینت می کند. شما با شیطان راه بیا، ببین چکار می کند. اگر هر روز با او جنگیدی، خب. ما یک جنگ هر روزه با شیطان داریم. اگر هرروز با شیطان جنگیدی، خب راه نجات هست. اما اگر یک ذره به سلطنتش تن دادی، دیگر پایین نمی آید. یک داستانی در این داستان های عوامانه قدیم بود. می گفتند یک نفری داشت از راهی می رفت. حالا من نمی دانم چگونه. داستان عوامانه است. یک شخص خیلی ضعیف و ناتوانی را دید. گفت من را از اینجا کول کن و از این راه برویم. این هم دلش سوخت و او را روی کول خودش سوار کرد. دیگر پایین نیامد. اینگونه است. اگر سوار کول آدم شود، دیگر پایین نمی آید. قرآن نامش را در آیه 30 سوره اعراف گذاشته: إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ شیطان را ولی خودشان قرار دادند. یعنی آن کسی که زمام این آدم را در دست دارد. وقتی روی کول آدم سوار شد، اختیار آدم را در دست دارد. او را به این سمت بکشد، این طرفی می شود و به آن سمت بکشد، آنطرفی می شود. این حرف را بزن، این حرف را می زند و آن حرف را بزن، آن حرف را می زند. نسبت به این بدبین باش، بدبین می شود. نسبت به او خوشبین باش. اینگونه. اختیار از دست او می افتد. البته اگر آدم نماز خوب بخواند نمی شودها. نماز اصل اساسی است. ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ داشتم آن آیه را عرض می کردم. در نظر آدم زینت می کند. اصلا نمی شود. نمی شود آدم از یک کاری بدش بیاید و آن کار را بکند. به طور معمول اینگونه است دیگر. نمی شود آدم از یک کاری بدش بیاید و آن کار را بکند. شما بدبوتر از سیگار سراغ دارید؟ خب بعضی ها دوست دارند. دیروز پریروز که بهشت زهرا بودیم دیدم بوی سیگار می آید. نفس من تنگ می شود. یک ذره اش. خب آدم طبیعی و معمولی باید سینه اش تنگ شود. حالا سن ها هم یک مقدار فرق می کند. تلخ است. بویش بد است. می شود. آدم به نظرش می آید اصلا بدون آن نمی تواند زندگی کند. أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ اینجا کار آدم تمام است. خدای متعال بر قلب هایشان مهر زده است. دیگر نمی فهمند. ببینید اینها چقدر به هم پیوسته اند. فهم و ایمان، با آن تجارت سودبخش و با ان تجارت زیان بخش و با آن خسران در زندگی و سوددهی در زندگی همه به هم مرتبط اند. أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ خدای تبارک و تعالی بر قلب هایشان مهر زده است. بر گوش شان. بر چشم شان. مثلا آدم معمولی یک چیزی را ببیند، متاثر می شود. او می بیند و متاثر نمی شود. آن چیزی که باید از طریق چشم منتقل شود، نمی شود. یک چیزی از طریق چشم باید به مرکز ادراک آدمی منتقل شود. این منتقل نمی شود. وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ می خواستیم اینجا را عرض کنیم. ببینید سود و زیان از کجاست. وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ * لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ لاجرم و ناگزیر اینها در آخرت اهل خسران اند. خسران از کجا می آید؟ یک کلمه قبل گفتم. أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ، هُمُ الْخَاسِرُونَ. غفلت از کجا می آید؟ از بی ایمانی. پس فرمایید اینها کسانی هستند که ایمان ندارند. پس اینها کسانی هستند که ضرر کرده اند. سود و زیان می آید روی ایمان. آقا ایمان یک فهم است. اگر آدم گناه کند، این فهم را عمیقا از آدم می گیرد. گناه فهم را از آدم می گیرد. گناه مداوم می گیرد. خب. غفلت مایه ضرر است. غفلت یعنی چه؟ یعنی بی ایمانی. اولین جرقه ایمان یک آگاهی و یک فهم است. یک فهمی که آدم معمولی آن را ندارد. در ایمان بر وجود آدم علاوه و اضافه می شود. اضافه می شود. وجود اضافه می شود. مانند اینکه قد آدم یک روزی بیست سانت است. یک روزی هم صد و بیست سانت شده و یک روزی هم صد و هشتاد سانت شده. چطور بر قد آدم اضافه می شود. آنجا هم بر قد انسانیت آدم اضافه می شود. یا بفرمایید تازه قد آدم به یک جایی می رسد که آنجا انسانیت است. انسانیت نباشد، چیست؟ آن است. با ایمان. عرض کردم ایمان یک فهم است. فهم دودوتا چهارتا نه ها. یک فهم عمیق تری است. اگر در خاطرتان باشد بحث عقل را عرض می کردیم. عرض کردم شجاعت یک عقل است. یک بعدی از ابعاد عقل است. سخاوت یک بعدی از ابعاد عقل است. سخاوت عقل است. تواضع عقل است. گفتند عقل عفتاد لشکر دارد. هر لشکرش یکی از اینهاست. سخاوت یکی از لشکرهای عقل است. پس سخاوت یک عقل است. یک بعدی از ابعاد عقل است. آدم سخی یک چیزی را می فهمد که آدم خسیس آن را نمی فهمد. حظ آن این است که بدهد و دستش باز باشد. حظ یعنی چه؟ یک فهم. آدم یک چیزی را میفهد دیگر. در عمق جانش می فهمد نه درون مغزش. ما در مغزمان، اگر بدهند، یک مقاله هم در فضایل سخاوت می نویسیم. آن نه. یک فهم عمیق. آن که شجاعت دارد یک چیزی را میفهمد. جدا خوب است اگر آدم بتواند کار کند و این فهم ها را بدست بیاورد. هرکدام ازا ینها که زیاد می شود، یک ذره هم زیاد شود، بر انسانیت آدم اضافه می شود. آدم مدام انسان تر می شود. ای کاش از این آدم های انسان خصال دیده بودیم. یک وقتی من مدرسه بودم. وارد مدرسه شدم. معمولا کلاس درس من طبقه دوم بود. وارد دفتر شدم. حاج آقاي مجتهدی نشسته بودند. یک آقایی هم روبرویشان نشسته بودند. من آن آقا را می شناختم و از قدیم دیده بودم شان. نامش آقای واله بود. خدا رحمتش کند. من از پله ها رفتم بالا و حاج آقا من را صدا کرد. من رفتم نشستم. حاج آقا داشتند با ایشان صحبت می کردند. ایشان هم یک لبخندی به لبش بود و داشت حاج آقا را نگاه می کرد. من هم نشستم و فقط داشتم ایشان را نگاه می کردم. از این صورت انسانیت بیرون می زد. آدم فقط به نگاهش می فهمید که این آدمیزاد است. لبخندش یک لبخندی بود. شاید من بیست دقیقه آنجا نشسته بودم و اغلب ایشان را نگاه می کردم. ایشان همینطور سکوت داشت و یک لبخند بر لبش بود. قبل از این عکس مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی را که از علمای بزگ خراسان و مشهد بود و جزء اساتید و مرد بزرگی بود، را دیدم. عجب عکسی. در عکس. حالا بفرمایید تو از کجا از عکس می فهمی؟ حالا بنده هم هیچ چیز نمی فهمم. اما حالا این یکی را فهمیدم. اتفاقی پیش آمده دیگر. واقع آدم قیافه انسانیت می فهمید. آدم چقدر باید در اندرون انسان باشد که در سیمایش دیده شود؟ آن اولیاء بزرگ را آدم چیزی از قیافه شان نمی فهمد. از حیطه فهم ما بیرون است. یک آقایی در همدان بود. لحاف دوز. آقای الطافی. ایشان را آورده بودند خدمت حاج آقای حق شناس. گفت این قیافه نشان می دهد از اولیاء خداست. حالا خودش اهل همین حرف ها بود. خودش از اولیاء خدا بود. اما حالا درجه اش فرق می کند دیگر. اما اگر آدم زحمت بکشد، به قدری بهره برده. اینجا آدم یک ریال می دهد و یک میلیارد می گیرد. مثال می زنم که بفهمید. یک ریال در مقابل یک میلیارد. آن وقت آنهایی که ضرر می کنند، یک میلیارد داده اند به علاوه خودشان. یک لحظه و یک ذره لذت گرفته. خودش را به باد داده. خودش چقدر می ارزد؟ فرمودند قیمت این تن تو بهشت است. قیمت تنت. نه قیمت روحت. بهشت است. آن وقت شما این را به چه دادی؟ بهشت چیست؟ یک بینهایت. به یک نگاه دادی. به یک دست دادن. به یک فیلم نگاه کردن. به یک گفت و شنید. به دوزار پول. از این چیزها دیگر. چیزهایی که ما خودمان را می فروشیم. أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ این نکته را عرض کنم و تمام شود. اینجا معلوم شد معیار سود و زیان به غفلت است. اگر اهل غفلت هستی، اهل زیان هستی. هُمُ الْخَاسِرُونَ بعد هم آیه 45 سوره شوری دارد که: إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ زیان کار آن کسی است که خودش و همه چیزش را داده. أَهْلِيهِمْ یعنی خانواده اش را هم داده است. همه چیزش را داده. زیان کار آن کسی است که خودش و همه چیزش را داده است. آن کسی که بهره برده چه بهره برده؟ بالاترین بهره، بهشت نیست. باز یک وقت هایی بحثش را کرده ایم. در آیه 72 سوره مبارکه توبه می فرماید: وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ احساس می کند خدا از او راضی است. ما نمی فهمیم این یعنی چه. اگر بفهمیم، پایش از همه عالم می گذریم. اگر امام حسین را بیابی، پایش از همه عالم می گذری. یاران حضرت حسین در قیامت ایشان را یافته اند. مدام از بهشت پیغام می رسد. دلت خوش است! همه سودهای اینجا از نوع بینهایت است. آن وقت ببینید من چقدر باخته ام که این بینهایت ها را به یک دوزاری می دهم.

باز نماز را سفارش کنم. نماز پایه همه چیز است. ستون است دیگر. ستون دین است. پایه همه چیز است. هرچه نماز بهتر باشد، شما بهتری. سرنوشتت بهتر است. آینده ات بهتر است. همه چیزت بهتر است. اخلاقت بهتر است. همه چیز دیگر. همه چیز بهتر است معلوم است؟

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای