اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ المَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین
ما، یعنی انسان ها، یک راه دور و درازی در پیش داریم. البته قرآن می فرماید لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ.[4تین] این وسیله، این مرکب، این ماشینی را که ما برای یک راه پیمایی بسیار بسیار دور و دراز در نظر گرفتیم، این بهترین ساختمان ممکن را دارد. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ. بهترین ساختمان را برای اینکه بتواند این راه را بپیماید به او دادیم. ما در پیمودن این راهی که حالا عرض می کنیم، هیچ کم و کسری نداریم. در ساختمان ما هیچ کم و کسری نیست. کاملا آماده و محیا برای پیمودن این راه. راه را می فرماید که يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ. [6 انشقاق] يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ. کدح یعنی سیر با مشقت. کادح یعنی سیر کننده با مشقت. ای انسان تو با مشقت سیر می کنی. إِلى رَبِّكَ تا نزد خدای خودت. یعنی تا بینهایت. عرض کردیم که توانایی و وسایل لازم را داری. ساختمانی که به تو داده ایم برای پیمودن این راه کافی است. در آن چیزی کم ندارد. حالا متاسفانه ما این ساختمان را خراب می کنیم. إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ تا ملاقات پروردگارت این سیر را می کنی. اصلا. قبلا هم عرض کردیم. شما در حال خواب هم که هستی این سیر هست. داری صحبت می کنی، سیر هست. داری غذا می خوری، این سیر هست. داری کار می کنی، این سیر هست. داری درس می خوانی، سیر هست. همه اش سیر است. هرکاری که شما در زندگی ات می کنی، از بدو تولد این سیر جبری و حتمی انجام می شود. فقط چگونگی اش، کیفیت این سیر در اختیار شماست. می توانی این سیر را با پاکی و پاکیزگی انجام بدهی. درست انجام بدهی. می توانی نه. إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ تا به ملاقات رب ات این سیر را ادامه خواهی داد. فَمُلاقِيهِ. رب ات را ملاقات خواهی کرد. یک تفسیر. یا اینکه این مشقتی که در طول این راه کشیده ای، این راهی که رفته ای، کلش را می بینی. یک روزی کاری را که در گذشته کرده ای، همه اش را می بینی و از آنجا سرنوشت تو مشخص می شود. فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ[7 انشقاق]. بعد از این سیر و بعد از ملاقات سیر یا ملاقات رب، نامه عمل شما را یا به دست راست تان می دهند، فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ یا به دست راستت می دهند. فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا. [آیه بعد] این از گذشته دراز خودش یک حساب سهل و آسان پس می دهد. حسابش سخت نیست. حسابش سهل و یسیر است. وَيَنْقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا. با حالت شادمانی به نزد اهل خودش، خانواده بهشتی خودش می رود. وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ اما آن کسی که نامه عملش را از پشت سرش به او می دهند. فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا دائم می زند بر سر خودش. خاک بر سرم چه کار کردم؟ تمام زندگی شما، تمام رفتارهای شما در طول عمرت، پیمودن یک راه است. ممکن است این راه به سعادت شما برسد. ممکن است به شقاوت برسد. یک چیزی فرمودند که مرگ آدمی عصاره زندگی اش است. زندگی اش را عصاره می کنند. عصاره عصاره. یک لحظه مرگ است. این عصاره زندگی است. اگر این زندگی پاک بوده، این عصاره راحت است. خوشی است و سعادت است. اینجور. درهرصورت این زندگی هفتاد ساله، هشتاد ساله، نود ساله، پیمودن یک راه است. هیچ بروبرگرد هم ندارد. هرکس به این جهان آمده این راه را پیموده. حالا یک وقت مثل حیوانات و درندگان این راه را پیموده. یک وقت مثل فرشتگان راه را پیموده. در هرصورت، این سرنوشت آینده خودش را، درهرصورت، سرنوشت آینده او به چگونگی و کیفیتی است که این راه را پیموده. راه را پیمودن حتمی است. بروبرگرد ندارد. مثلا بگویید جبری است. آدم راه را می پیماید. تردیدی در آن نیست. مهم این است که چگونه این راه را می پیماید. آن آیه شریفه می فرماید که يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ [71اسراء] شما هرجور زندگی کنید، امامی دارید. یک وقت امام شلختگی است، آدم شلخته زندگی کند، امامش می شود امام شلختگی. ظالمانه، ظالم می شود. پاکیزه امام پاکیزه می شود. بستگی به چگونگی امامی که انتخاب کرده است دارد. چگونگی راهی که می رود بستگی به چگونگی امامی که انتخاب کرده دارد. اگر امام برحق انتخاب کرده، امام حق، خب زندگی اش و ثمره اش حق می شود فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ ببینید کی مثال در روایات آمده. می فرماید که یک کسی دارد یک دیواری را می سازد. یک مقدار هم آجر در اختیارش هست. می چیند. رج اول را می چیند. بعد رج دوم را می چیند. رج سوم را می چیند. تا به دیوار برسد. یکی سه رج را چیده. بعد یک لگد می زند. خب این سه رج زمین می ریزد. پنج رج چیده. یک لگد می زند. یک کلنگ می زند. خودش دیوار را می گیرد تکان می دهد که بریزد. هر روز زندگی شما، هر لحظه زندگی شما یک دانه آجر آن دیوار است. آن دیوار، دیوار سرنوشت شماست. آن دیوار، دیوار زندگی شماست. اگر صاف بچینی، به آن لطمه نزنی، خب با نهایت خوبی و سربلندی به سرانجام می رسد. یک بار یک دروغ گفتی. مثل این است که یک ینگ بزرگ برداشتی و به این دیوار کوبیدی. زحمات خودت را به باد دادی. مثلا یک بار خلاف رضایت پدر و مادر عمل کردی. دل شان را شکستی و این دیوار را خراب کردی. آقا من سی سال است دارم این دیوار را می سازم. چه کار کنیم؟ وقتی دل پدر و مادرت را شکستی، همه دیوار را خراب کردی. حرف این است. این دیوار را صاف بسازیم. درست بسازیم. خراب نکنیم. یک وقت یک ذره خراب می کنیم. یک وقت کلی خراب می کنیم. مثل همان مثال دل شکستن پدر و مادر. اگر درست بسازیم، سرانجامش قصری می شود که برای خودت در بهشت ساخته ای. یک آقایی مرحوم آقای بهشتی را خواب دیده بود. گفت ایشان یک قصری داشت که از این چهار راه مولوی، میدان مولوی تا چهار راه بعدی بود. انقدر بزرگ بود. یک آقای دیگری هم یک کسی از همین شهدا، از همین مثلا بزرگان را خواب دیده بود که در قصرش بعضی اتاق ها چراغ دارد و بعضی اتاق ها چراغ ندارد. گفته بود چرا؟ خودت نفرستادی. چراغ این اتاق را خودت نفرستادی. شب خوابیدی تا نماز صبحت قضا شد. سر شب بیخود خودت را خسته کردی. حرف زیاد زدی. غذای زیاد خوردی. گعده کردی. تخمه شکستی. خب. نماز صبحت قضا شد. آدم نمی تواند شب بیدار شود. اگر آدم دو سه ساعت از شب را به بیهودگی طی کند، به بیهودگی طی کند، ثمره اش این است که نمی تواند برای نماز شب بیدار شود. گاهی زیاد شود، نماز صبح هم نمی تواند بیدار شود. یا خدایی نکرده گناه کردی. یک اتاق داری. اتاق مال خودت است. چون خودت ساختی. قصری که در آخرت داری، خودت ساختی. چراغ های اتاق هایش را خودت فرستادی. یک سحر بیدار شدی. بیداری سحر یک چراغی را برای شما روشن کرد. این مهم است ها. آدم وقتی از این دنیا می رود، فقط به یک ظلمت کده می رود؟ ممکن است. اگر اهل ظلم و ستم باشد، ظُلُماتٌ يَومَ القِيامَةِ این به یک ظلمت کده می رود. اما وقتی دل خوش کرده، به مردم خدمت کرده، به مردم خدمت کرده، کارش را صحیح انجام داده. کار داری دیگر. شما یک کاری داری. درس می خوانی. این کارت را درست انجام می دهی. آن آقا معمار است، کارش را درست انجام می دهد. او معلم است، کارش را درست انجام می دهد. دارد همه آنچه که آن طرف برای خودش می سازد را درست می سازد. اتاق هایش چراغ دارد. مثلا. یعنی همه چیز دارد. در هرصورت زندگی ما پیمودن یک راه است. چه بخواهیم چه نخواهیم. دقت می کنید؟ چه بخواهیم چه نخواهیم پیمودن یک راه است. سرانجامش ملاقات خداست. با روی مهربان خدا برخورد می کنی. با روی غضبناک الهی. می گویند آن گناهکاران آتش جهنم را می بینند و در آن غضب خدا را می بینند. آتش جهنم غضب خداست. هم غضب می بیند هم آتش. یعنی آتش عین غضب است. غضب عین آتش است. در برابر کسی که خوش عمل کرده و پاک و پاک دامن زندگی کرده، بهشت را می بیند. در بهشت همه اش رحمت می بیند. یعنی مثلا هر گلی را که می بیند دارد رحمت می بیند. چون فرموده اند بهشت یک خانه ای است که همه اش از رحمت ساخته شده. جهنم یک خانه ای است که همه اش از غضب ساخته شده. حالا. همت شما، چه اندازه است؟ همت شما چه اندازه است؟ می خواهی همه زندگی ات را به پاک دامنی بگذرانی؟ می توانی. هرچه زودتر هم آدم برای پاک دامنی تصمیم بگیرد، بهتر است. درهرصورت ثمره زندگی پاک دامن، با پاک دامنی، سعادت ابدی است. یا خدایی نکرده اگر شلوغ پلوغ زندگی کند، گاهی گناه می کند، گاهی ظلم می کند. گاهی کار خوب می کند. گاهی کار بد می کند. این، این زندگی اش آن طرف عالم مشکل می شود. چون چیزی که از دست نمی رود. من یک تو به شما گفتم. این تو آنجا هست. تحویل من می دهند. اگر به شما گفتم شما، این آنجا هست و به من تحویل می دهند. این را تصمیم بگیرید. شما جوان هستید و می توانید. فرمودند که اراده جوان، جوان است. یعنی قدرتش از اراده پیر بیشتر است. بنده اراده کنم یا شما اراده کنید. اراده شما قوی تر است. امکان پایداری اش بیشتر است. انتخاب کنید. خوشبختی ابدی را از یک رفتار پاک و پاکیزه در دنیا. وقتی شما درست را می خوانی داری وظیفه ات را انجام می دهی. این کار را خوب انجام بده. جزء بخش خوب زندگی شما می شود. بخش خوب پیمودن آن راه است. تمام خط زندگی شما پاک است. خوبی است. یک سرنوشت ابدی خوب می شود. سعادت بار.
السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ.
این که یک لگد به در زد، در روایات ما وجود دارد. یک لگد به در زد. این در مگر چقدر مستحکم بود. در شکست و به پهلوی بانوی بزرگ عالم برخورد کرد. ثمره اش سقط جنین بود. بفرمایید ایشان به زمین پرتاب شد. وقتی داخل خانه شدند، چجوری داخل شدند؟ نمی دانیم. می گویند که ایشان فریاد زد یا فِضّه خُذِینِی. لَقَد وَالله قُتِلَ مَا فِی أحشایِی روز گرم عاشورا بچه اش را سر دستش گرفت. به مردم عرضه کرد. أما تَرَونَهُ نگاه کنید. ببینید این بچه دیگر دارد آخرین لحظاتش را می گذراند. این را معنا می کردند که اگر آب بدهید می میرد. آب هم ندهید می میرد. أما تَرَونَهُ کَیفَ یَتَلَظِّی عَطَشا فَبَینَ مَا هُوَ یُخاطِبُهُم. فَبَینَ مَا هُوَ یُخاطِبُهُم إذ رَماهُ حَرمَلَهِ بنِ کاهِلِ الأسَدی. هنوز داشت با مردم صحبت می کرد که حرمله تیری به چله کمان گذاشت و پرتاب کرد. ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. عواقب همه امور ما را ختم به خیر کن. به ما توفیق خدمت گذاری، سربازی و نوکری امام زمان را مرحمت کن. نظر مرحمت و عنایت و احسان ایشان را از ما برنگردان. از کشور ما برنگردان. از رهبر بزرگوار ما برنگردان. به رهبر ما طول همر و عزت بیشتر مرحمت بفرما. نعمت وجودش را بر ما مستدام بدار. ما را قدردان این نعمت قرار بده. دشمنان اسلام، دشمنان ایران، دشمنان رهبری را خار و ذلیل بفرما. شر و زر و کیدشان را به خودشان بازگردان. امنیت، عافیت، وسعت رزق، خیر و برکت، عافیت، عافیت، عافیت برای کشور ما و همه بلاد اسلام مقدر بفرما. این بلاهایی که موجود است برطرف بفرما. این مریضی را ریشه کن بفرما. همه مریض های این مریضی را شفای خیر مرحمت بفرما. شفای خیر مرحمت بفرما. اموات ما، ذوی الحقوق ما پدر و مادرهای ما، معلمین و اساتید ما، غریق رحمت، مغفرت و رضایت خودت قرار بده. مریض های اهل اسلام، مریض های منظور نظر، مریض های حاضر شفای عاجل و کامل و خیر مرحمت بفرما. توفیق زیارت عتبات عالیات به تکرار نصیب ما بفرما. آنچه گفتیم و آنچه نگفتیم و به آن محتاج هستیم به ما مرحمت بفرما. رب صل علی محمد و آل محمد.