اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ صَلَّ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِبِینَ الطّاهِرین.
ما یک بلایی به نام کرونا داریم. یک بلایی بدتر از آن هم داریم، به نام ترس از کرونا. فعلا گرفتار این دوتا بلا هستیم. اگر همه ی مردم دست به دامان خدا بشوند و دعا کنند، نه یک بار! دعا کنند، التماس کنند، تزرع کنند به در خانه ی خدا؛ اگر همه، همگان، اکثریت دست به دعا بردارند، بلا دفع می شود. بلا دفع می شود، مدتش کوتاه می شود، شدتش کمتر می شود ولو اینکه تقدیرش بسیار هم قطعی باشد. بلای مقدر بسیار سخت هم به برکت دعا می تواند به طور کلی دفع بشود. سبک بشود، مدتش کوتاه بشود. این مال امروز ما. در گذشته های تاریخ هم ما روزهای بسیار سخت داشته ایم. روزهای بسیار سخت داشت هایم. همین شهر، همه در حول و ولا بود، مساجد همه بسته بود، علما یا زندانی و یا فراری بودند. این مال بخش هایی است که ما در عصر محمدرضا دیده ایم. در عصر رضا خان روزهای سخت تر بود. مردم مسلمان بودند، یک عده ی اندکی با او همراه بودند. از طبقات نوگرا و متجدد. اما عموم مردم تحت فشار شدید بوده اند. در تحت فشار شدید دولت نظامی و دولت پلیسی رضا خان بوده اند. حالا در ادوار گذشته دوره های قحطی داشته ایم که متاسفانه از تاریخ ما حذف شده است. اما کشف آن دوران ها از تواریخ بیگانه به دست آمده است که حالا، تا هفت هشت میلیون کشته گفته اند تا حداقل دوسه میلیون. همراه آن سختی ها وبا هم بوده است که انگلیس ها نمی گذاشتند داروی آن به دست مردم برسد. گندم های ایران را خریده بودند و نتیجتا قحطی شده بود. همراهش وبا هم آمده بود که دارو در اختیار مردم نبود. جنازه های مردم در کوچه و بازار افتاده بود. روز های بسیار سخت بوده است و قبل از آن و قبل از آن و قبل از آن. قرآن یک دستور کلی داده است که من باز در گذشته هم برایتان عرض کرده بودم وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ [آیه 65 سوره مائده] اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوی اختیار کنند، از گناه بپرهیزند، ما گناهان گذشته شان را جبران می کنیم، می پوشانیم، برطرف می کنیم، می بخشیم و آنها را به جنات نعیم وارد می کنیم. ببینید ادامه ی این آیه چه می فرماید: وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ [آیه 66 سوره مائده] اگر اهل کتاب، یعنی یهود و نصاری آن تورات و انجیلی را که واقعیتش را هنوز در اختیار دارند، بخش های واقعی آنرا که هنوز در اختیار دارند برپا بدارند و آنچه که امروز بر آنها نازل شده است، یعنی قرآن را، وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ، آنچه را که از طرف ربشان بر آنها نازل شده است، اگر اینها را برپا دارند، بابا به قانون عمل کنند. به قانون خدا عمل کنند، قانون را زیر پا نگذارند، لَأَكَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم [آیه 66 سوره مائده]، این مال اکثریت است، اگر اکثریت چنین رفتار کنند از نعمت هایی که از آسمان بر سر آنها نازل می شود و از نعمت هایی که از زمین می روید خواهند خورد. با مواظبت بر قانون خدا مشکلات حل میشود. با مواظبت بر قانون خدا! با مواظبت بر قانون خدا! این یک قانون همیشگی است. یک اقلی خطا کارند، نمی خواهند هم دست از خطایشان بردارند. اما اکثریت مهم است، خداوند با اکثریت عمل می کند. اگر اکثریت قانون خداوند را عمل کنند، از آسمان و زمین برای آنها نعمت خواهد بارید و رویید. باران به موقع نازل می شود و سیل نمی شود. زمین لرزه نمی آید که شهر و دیار را یکسان کند. زمین و آسمان بر سرشان بلا بشود. نه این به قانون است. مواظبت بر قانون، اجرای قانون. مردم تصمیم بگیرند که اکثریت دروغ نگویند. به حق دیگران تجاوز نکنند. به حق خودشان راضی باشند. به اندازه ی خودشان راضی باشند. از آسمان و زمین برایشان نعمت می بارد! نعمت می بارد! عرض کردم، اوایل انقلاب در سیستان و بلوچستانی که سالها بود باران در آنها نباریده بود باران باریده بود، باران به اندازه. گندم روییده بود، گندمی که آنها سالها نظیرش را ندیده بودند. ببینید یکی دو سال، چند ماه یک کمی مردم به سوی خدا رفته بودند. ببینید یک کمی مردم بیشتر به سوی خدا رفته بودند، دست به دامان خدا و اولیای خدا شده بودند. نعمت برایشان باریده بود. آن سال که ما تعدادی کشته داشتیم، مادران بیشتر پسر زاییده بودند، چون جوانان ما مقداری بیشتر کشته داشته اند، مادران پسر بیشتر زاییده بودند. ببینید سرنوشت انسان اینجوری با برپا کردن قانون خداوند عوض می شود. وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ، اگر تورات و انجیل و قرآن را اقامه کنند، برپا بدارند. دستورات را عمل کنند، مردم با هم مهربان باشند. من یادم هست، کنار خیابان گوسفند می کشتند. روی همان پوست های گوسفند پخش می کردند و به مردم ارزان می دادند. با هم مهربان باشند. اگر مردم با هم مهربان باشند. از شرایط بحرانی استفاده نکنند که یک جنسی را چند برابر بفروشند. با هم مهربان باشند، خدا هم با آنها مهربان خواهد بود. بلا را از سرشان دور خواهد کرد. الان در جنوب کرمان سیل آمده است. اگر به داد سیل زده ها برسند، یک گروه هایی به آنجا رفته اند. سیل آمده است و همه چیزشان را برده است. خوب این مریضی هم که همه ی کشور را فرا گرفته است. اگر مردم با همدیگر مهربانی کنند، بار این بلا سبک می شود. اصلا این ویروس نابود می شود. کار دست خدا است. کار دست خداست. اگر مردم با یکدیگر مهربانی کنند! مهربانی کنند! دست به دامان خدا بشوند، دست به دعا بردارند، از گناهانی که عادت کرده اند، دروغی که عادت کرده اند، به هر مناسبتی دروغ می گویند. نوامیس مردم را محترم بدارند. این بلا دفع می شود، دفع بلا با خدا است. با مرحمت خدا است. با عنایت خدا است. این بلا دفع می شود. ما سالهای دراز بود که این روز ها را جشن داشته ایم. دیگر نمی توانیم در شرایط کنونی جشن داشته باشیم. با توبه کردن به در خانه ی خدا، دعا کردن و دست به دعا برداشتن به در خانه ی خدا، می شود دومرتبه جشن های ما برگردد، روز های شادی برگردد، و همه چیز بر وفق مرادمان باشد. خوب ما سه روز است که جشن بزرگ داشته ایم، تولد حضرت حسین (ع)، تولد حضرت زین العابدین (ع)، تولد حضرت عباس (ع). و این را در خانه نشسته بودیم. دیگر نمی توانستیم کاری از نمونه های جشن به پا کنیم. با توبه ی جمع بیشتری از مردم، می تواند این روز های شادمانی و جشن دوباره به کشور ما برگردد. از خدای متعال درخواست می کنیم که از گناه های ما درگذرد. از گناهان ما در گذرد. به گناهان ما، کوتاهی های ما و تقصیرات ما نگاه نکند. به مرحمت و احسان خودش نظر کند و سرنوشت ما را به روز های خوشی بازگرداند. ما هیچ بلای بدی نداشته باشیم. این بلا هم به خوبی و خوشی ان شا الله برطرف بشود. با دست به دعا برداشتن و توبه ی از گناه.
همه تان را به خدا می سپارم. به مرحمت خدا می سپارم، به لطف و احسان خدا می سپارم و از او جز لطف و احسان و مرحمت چیزی در خواست نمی کنیم.
اَللهُمَ صَلِی عَلَی مُحَمَد وَ آلِ مُحَمَد وَ عَجِل فَرَجَهُم
اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ الله. اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ الله.
از روز هفتم آب را بر روی خیمه های حضرت حسین بسته بودند. هر چه ذخیره بود، مصرف شده بود. مردان جنگی تا حدود هفتاد و چند نفر بودند. بچه ها، نمی دانم شاید تا حدود بیست و چند نفر، قدیمی ها می گفتند بیست و چهار تا بچه ی خردسال بود. خوب حیوانات مثل شتر و اسب هم در خیمه ها بود. آنها هم باید آب می خوردند. خب ببینید تعداد انسان هایی که باید از استفاده کنند زیاد بود و ناگذیر کمبود ها بر روی همه فشار می آورد. نمی دانیم از چه وقتی قحطی آب شده بود. ما این را دقیق نمی دانیم. اما در هرصورت این کمبود و قحطی پیش آمده بود. فشار را بزرگتر ها بیشتر می توانستند تحمل کنند. بچه های خردسال کمتر می توانستند تحمل کنند. گفته اند که صدای العطش به گوش می رسید. گفته اند که بچه های خردسال صدایشان به العطش بلند شده بود. می گویند، شکم های خودشان را لخت می کردند و در آن خیمه ای که مشک های آب در آن گذاشته میشد، به آنجا می رفتند، زمین اندکی رطوبت داشت، شکم های خودشان را به رطوبت این زمین می مالیدند تا شاید یک کمی از سرمای آن به بدن هایشان سرایت کند. هوا هم گرم بود، هوا هم گرم بود. مردان جنگی مثل حضرت ابوالفضل (ع)، خب کلاه خود آهنی داشت، روبنده ی آهنی داشت، زره آهنی داشت. زره ی فولادی داشت، شاید دوتا زره داشت، آفتاب به این زره می تابید. اینها باید برای محافظت در برابر خیمه ی خانوم ها بایستند. چاره نداشتند، آفتاب می تابید. ما ها این را دیده ایم که وقتی آفتاب به آهن می تابد گرما بیشتر می شود، مثل اینکه گرما در آهن می ماند و درجه گرما بالا می رود. اگر پنجاه درجه، چهل درجه گرما باشد آن زره ها درجه حرارتشان بیشتر بود. فشار گرما برای مردان جنگی بیشتر بود و بچه های خرسال هم به خاطر خردسالی بیشتر احساس می کردند. خوب همه ی مردان جنگی کشته شده بودند، دیگر کسی باقی نمانده بود. فقط امام حسین باقی مانده بود. صدای موین، صدای ناله از درون خیمه ها شنید. به سوی خیمه ها بازگشت، مگر من به شما نگفته بودم که گریه نکنید! تا من زنده هستم گریه نکنید! روز های گریه ی فراوان خواهید داشت. آنها گفته بودند که این بچه، صدای هَل مِن ناصِر شما را که شنید، خودش را از گهواره بیرون انداخت، حالا شاید اینگونه بوده باشد. فرمود که این بچه را بدهید به من تا من با او وداع کنم، چون آخرین بار است که دارم به میدان می روم و دیگر بر نمی گردم. این بچه را به دست ایشان داده بودند، خواست بود بچه را ببوسد، یک تیری از کجا آمده بود؟ نمی دانیم، می گویند سهم الغریب که نمی دانیم از کجا آمده است، قبل از اینکه صورت امام به صورت این بچه نزدیک بشود و او را ببوسد گلویش را هدف قرار داده بودند. قاعدتا اگر بچه رویش به سوی امام بوده باشد این خون به صورت امام پاشیده است. می گویند بچه را به دست عمه خانوم سپرد و دوتا دستش را زیر خون این بچه ی صغیر مظلوم گرفت. خون ها را به آسمان می پاشید و حالا چون امام بود او می توانست این کار ها را بکند، یک قطره از این خون به زمین نرسد، که اگر این خون مظلوم به زمین برسد شاید خدای متعال غضب کند. خون را به آسمان پاشید و فرمود: هَوَنَ عَلَیَ ما نَزَلَ بی، این بلا برای من آسان است! این بلا برای من آسان است، چرا که خداوند می بیند. جلوی نظر خدای متعال است.
خدایا! به این خون ناحق ریخته بر کشور ما رحم کن. بر همه ی مسلمانان رحم کن. بر همه ی اهل عالم رحم کن. این بلا را از همه ی عالم دور کن. از مردم کشور ما دور کن. مریضان ما را شفای خیر بده. مریض منظور شفای خیر بده. مریضان منظور نظر بینندگان را شفای خیر مرحمت بفرما. شفای سریع و سهل و آسان مرحمت بفرما. امام زمان ما را از ما راضی و خشنود بفرما. نظر مرحمت ایشان را از ما برنگردان. نظر مرحمت و احسان ایشان را از ما برنگردان. نظر مرحمت و احسان ایشان را از ما برنگردان. قلب مبارکش را به فرجش شادمان بگردان. قلب مبارکش را به فرجش شادمان بفرما. قلب های دوستانش را به فرجش شادمان بفرما. نظر مرحمت و احسانش را از ما برنگردان. بلا را از کشور ما دفع بفرما، رفع بفرما. بلا را از کشور ما دفع بفرما. رفع بفرما. با رضایت خاطر ایشان بلا را از کشور ما دفع بفرما، رفع بفرما. حوائج ایشان را برآورده به خیر و عافیت بفرما. بلا، مصیبت و مشکلات را از ایشان، وجود مبارک ایشان و از همه ی دوستانش و از همه ی شنوندگان و بینندگان ما دور بفرما. به آبروی محمد و آل محمد، به آبروی محمد و آل محمد، به آبروی محمد و آل محمد بلا را از کشور ما دور بفرما، دفع و رفع بفرما.
بِه جاهَ مُحَمَدٍ وَ آلِه صَلِ عَلَی مُحَمَدٍ وَ آلِه صَلِ عَلَی مُحَمَدٍ وَ آلِه صَلِ عَلَی مُحَمَدٍ وَ آلِه