سوال:
با سلام. من حدود 9 سال است که ازدواج کرده ام. از لحاظ مذهبی من و همسرم در حد نماز خواندن و روزه گرفتن رعایت می کردیم . مسئله من این است که چند ماهی است که همسرم نمازش رو ترک کرده . چند باری با ایشون صحبت کردم که موجب عصبانتیشون شده .همسرم به مادرشون خیلی خیلی زیاد وابسته بودند به طوریکه اوایل عقد به من گفته بودند که اگه خدا خودشو، این دنیاشو و بهشتش یک طرف باشه و مادرم طرف دیگه من میچسبم به مادرم حالا نمیدونم چقدر حرفش از ته دل بود. یک سالی میشه که مادرشون مرحوم شدند همسرم مثل بقیه آدمها با این قضیه کنار اومدند ولی بعد از 5- 6 ماه که هی انتظار می کشیدند تا تو خواب ببیننشون و برای این کار کلی نماز خوندن و زیارت عاشورا و ... ولی خواب ندیدند از اون موقع شد که با خدا لج کردن که حالا خدا مادرمو از من گرفت پس مهربونیش کجا رفته که حتی خوابشو هم نمیتونم ببینم و نمازشو کنار گذاشته و حتی شب قدر هم نمازشو نخوند البه مشهد که رفته بودیم چند روز رو نماز خوند البته بعدش که اومدیم و حاجتش رو نگرفت دوباره نماز رو ترک کرد. اوایل ازدواجمون همسرم به خاطر دخالت های مادرشوهرم خیلی منو اذیت کرد و تا حدی که من شبها با کابوس از خواب می پریدم و اون موقع اونها رو نفرین می کردم ولی چند سالیه که زندگیمون خوبه و من هر دو شون رو بخشیدم و بقیه اش رو به خدا واگذار کردم . الان گاهی فکر می کنم اثر اون نفرین هامه که حتی همسرم به خاطر مادرش اعتقاداتشو از دست داده ولی من راضی نیستم اینجوری باشه و برای همسرم و زندگیمون دلواپسم. اینو هم بگم که همسرم خیلی دست به خیره و مطمئنم که پدر و مادرش ازش راضی اند چون به اونها خیلی خدمت کرد. چی جوری میتونم کمکش کنم. ممنون میشم راهنماییم کنید.