پاسخ به سوال در مورد مسائل متفرقه
سوال:
سلام، من شیش ماه هست که عروسی کردم، موقعی که سر کار هستم، خانواده خانم هر روز زنگ میزنند به خانمم تا درست کردن غذا و شوهرت چیکارا کرده رو سوال می کنند وال خانم تا کوچک ترین توضیح می دهد. بد از دوماه سر تغییر شغل من بحث و صحبت کردیم، و ناراحت شده تا من از خانه بیرون میرم زنگ میزنه به خانواده می گوید و پدر خانم بنده سری خود را با خانواده در منزل خود گذاشته و بدون دلیل پرسیدن سر و صدا می کند، الان بد از 6 ماه گذشت زمان زندگی، بار سومی است که بخاطر مسائل جدی خود را دخالت داده و فقط فقط طرف فرزنده خود را می گیرد و فقط حرف های او را تایید می کنند و خانم من حرف وقت که خانواده اش را میبیند دیگر انگار کن من وجود ندارم، هر چی دوست دارد می گوید، بد هم پشیمان می شود دیگر هیچ اعتمادی ندارم به او و در بار سومی که دخالت کرده اند من ناراحت شده بیرون رفت تا اعصابی و خشم خودم فرو کش کند، در این نبود من من همسر من را برده و تا خط تلفن او را گرفت الان به مدت پنج روز که اصلا جواب نمی دهد، من اصلا دگر رغبتی به زندگی کردن با او را ندارم، تا به حال دو بارم برزگ های فامیل با پدر خانمم صحبت کردن ولی بی فایده بوده حالا نمی دانم چیکار کنم. اگر راه حلی وجود دارد راهنمایی کنید، داخل زندگی از لحاظ هیچ چیز هم کم بودی ندارد، اگر پدر خانمم اصلا دخالت نکند خیلی راحت با هم زندگی می تونيم بکنیم

پاسخ:

سلام علیکم و رحمة الله ،

قاعدتاً این زندگی دوام توفیقات جنابعالی را از خداوند متعال مسئلت می نمایم. ندارد آیا ممکن است به مشاوره خوب و متدین بروید و مسأله را با او درمیان بگذارید؟ آیا می شود خود شما با دختر خانم تنهائی صحبت کنید و مسأله را با هم بررسی کنید. تا زمانیکه همسر شما تحت اشراف و تسلط پدرش باشد مسأله کمی سخت خواهد بود.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای