أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
در سوره مبارکه ص دعایی از زبان حضرت سلیمان (علیه السلام) را آورده، در آیه 35 میفرماید: قَالَ رَبِّ اغفِرْ لي وَهَبْ لي مُلكا لا يَنبَغي... این قسمت از آیه مد نظر است: قَالَ رَبِّ اغفِرْ لي حضرت سلیمان (علیه السلام) چگونه انسانی بود که از خداوند طلب بخشش میکرد؟
قرآن در سوره انبیاء مجموعه ای از پیامبران را نام میبرد. در آیه 76 و 77 سوره مبارکه انبیاء میفرماید: وَنوحًا إِذ نادَى مِنْ قبْلُ ...* وَنصَرْناهُ مِنَ القَوْم الذينَ كذبُوا بآياتِنا... "ونوحاً" "و داودَ" "وسلیمانَ" "وأیوبَ" چندین بار اسامی مبارک این پیامبران را میفرماید و قسمتی از زندگیشان را بیان میکند. در آیه 85 هم میفرماید: وَإِسْماعيلَ وَإدْريسَ وَذا الكِفل كُلّ مِنَ الصّابرينَ بنابراین از حضرت نوح شروع شد و تا حضرت ادریس و ذاالکفل ادامه پیدا کرد. در آیه بعد میفرماید: وَأدْخَلناهُمْ في رَحْمَتِنا ما آنها را در رحمت خود وارد کردیم. قبلا در این مورد که پیامبران غرق در رحمتاند بحث کردهایم. چرا؟ در ادامه آیه دلیلش را میفرماید: إنَّهُمْ مِنَ الصّالحينَ مشکلات اینها حل شده بود. اگر انسان تمام مشکلاتش حل شود، در رحمت غرق میشود. اگر ما هم تمام مشکلاتمان حل شود، غرق در رحمت میشویم.
یک پرانتز باز کنم. الان ایام نوروز در پیش است. این تعطیلات برای دبیرستانیها و دانشگاهیان حدود 20 یا 25 روز است و انسان برای اینکه تمام سرمایه عمرش را در این مدت به باد دهد فرصت دارد. وسائلش هم معمولا آماده است. در 20 مجلس شرکت میکنیم و بعضا در هر کدام 20 یا 30 غیبت میشنویم یا غیبت میکنیم که این برای نابودی سرمایه تمام عمر کافی است. بیشتر هم هست. این یکی از مشکلاتی است که ممکن است به وجود بیاید. ممکن است در برخی برخوردها و معاشرتها زمینه معاشرت حرام فراهم شود. این هم عاملی است که باعث میشود انسان همه چیزش را از دست بدهد. این دو مورد بالخصوص برای جوانان و نوجوانان دو امتحان بزرگ است. پدران و مادران عزیز دست بچههایشان را میگیرند و با هم به جهنم میروند. خب پدرها و مادرها چرا زور میآورند؟ امروز یک آقای دانشجویی آمد و همین سوال را از من داشت. گفت آقا پدر و مادر فشار میآورند. من گفتم خب بنشینید و فکر کنید و راهی برای حفظ دینتان پیدا کنید. یک وقت انسان باید در دسترس آنها نباشد. برای حفظ دینتان فن به کار برید. جایی که انسان میداند دینش در خطر است شوخی بردار نیست. بنده تا به حال این مطالب را با این وضوح عرض نمیکردم. اما چه کار میتوان کرد؟ برخی پدر مادرها بچه را نابود میکنند. به چه دلیل زور میگویند و فشار میآورند؟ به چه دلیل میگویند حتما باید به فلان مجلس بیایی که مثلا دختری هم در آنجا هست؟ برای شما پدر و مادر مشکلی به وجود نمیآید اما برای جوانتان هزار مشکل به وجود میآید. جوانها! فکر کنید و راه پیدا کنید. راهی بیابید که پدر و مادر هم دلگیر نشوند. زیرا دلگیر شدن آنها نیز خوب نیست. خدا راضی نیست. راهی بیابید که آنها دلگیر نشوند و شما هم گرفتار گناه نشوید. اگر انسان فکر کند و برای دینش غصه بخورد انشاء الله راهی پیدا میشود. در هرصورت صله رحمی که انسان در آن گرفتار گناه شود اصلا جایز نیست. نه اینکه واجب باشد. اصلا جایز نیست. من به مجلسی بروم گرفتار چند غیبت و تهمت بشوم اصلا جایز نیست. ببینید صله رحم جزء واجبات درجه اول است و قطع رحم جزء گناهان بسیار بزرگ است. با این حال اگر من به آنجا بروم گرفتار گناهی میشوم و ممکن است دین مرا به باد دهد، جایز نیست. اگر خدایی نکرده، خدایی نکرده، پدر و مادری در چنین شرایطی ناراضی شدند، اطاعت از آنها لازم نیست. زمانی که دین در خطر باشد اطاعت از پدر و مادر لازم نیست.
مجموعه بزرگی از انبیاء، از حضرت نوح (علیه السلام) گرفته تا حضرت ادریس (علیه السلام) و ذالکفل (علیه السلام) در سوره انبیاء معرفی شدهاند. حضرت ادریس (علیه السلام) کیست؟ حضرت ادریس جزء اوصیای حضرت آدم (علیه السلام) بود. یعنی حضرت ادریس در فاصله بین حضرت آدم (علیه السلام) و حضرت نوح (علیه السلام) بود. میگویند اصول اولیه تمدن بشری را ایشان به بشر آموخت. مثلا استفاده از آتش را ایشان به بشر آموخت. یا نوشتن با قلم را ایشان برای اولین بار به بشر آموخت. البته در این سوره نام ایشان را آخر آورده. در این بین نام حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز آورده شده که بحث ما در رابطه با ایشان است. ایشان میگوید: رَبِّ اغفِرْ لي از خدا بخشش میخواهد. فردی که تمام مشکلاتش حل شده دیگر برای چه از خدا بخشش میخواهد؟ هرگاه که انسان مورد بخشش خداوند قرار میگیرد، یک قدم به جلو میرود. ما تمام مشکلاتمان باقی مانده و همین جا ماندهایم و در گل فرو رفتهایم.
در آیه 86 سوره مبارکه انبیاء میفرماید: وَأدْخَلناهُمْ في رَحْمَتِنا إنَّهُمْ مِنَ الصّالحينَ انسان صالح، فردی است که درست است و هیچ کجی ندارد. از سر تا پایش هیچ مشکلی نیست. مشکلات انسان از کجا ناشی میشود آقا؟ ریشه تمام مشکلات انسان شرک است. نوعی از شرک، آن است که فرد جلوی یک بت سجده میکند. نوع دیگری نیز هست که معمولا ما به آن مبتلا هستیم. مثلا اگر من گرفتار چشم باشم و نتوانم چشمم را برگردانم این نوعی شرک است. هرگناه دیگری نیز به همین ترتیب شرک است. هر اخلاق بدی یک شرک است و سر در یک شرک دارد. شرک بسیار عمیقی هم هست. اخلاقیات بد، ریشه در شرکهای عمیقی دارند. خب فرد صالح تمام مشکلاتش برطرف شده است. یعنی شرک به کلی از وجود او رخت بسته است. به توحید رسیده و موحد شده است. بنابراین صالح یعنی موحد.
فرمودند وَأدْخَلناهُمْ في رَحْمَتِنا خداوند میفرماید این مجموعه بزرگ پیامبران را در رحمت خود غرق کردیم. این حرف بسیار بزرگی است. سعی میکنم کم کم عرض کنم. چرا قرآن میفرماید ما اینها را در رحمت خود غرق کردیم؟ زیرا انسانهای صالح و درستی بودند. یعنی به هیچ وجه از غیر خدا نمیترسیدند. از هیچ حادثهای نمیترسیدند. طوفان نوح پیش میآمد نمیترسیدند، زلزله عالم را میگرفت، نمیترسیدند و... بنابراین زمانی که این بزرگان وارد قیامت شدند هیچ مشکلی برایشان پیش نمیآید. زیرا از هیچ کس نمیترسیدند. اگر جهنم هم آنها را احاطه کند باز نمیترسند. این انسانها از هیچ چیز نمیترسیدند.
در آیه 39 سوره مبارکه احزاب میفرماید: الذينَ يُبَلـّغونَ رسالاتِ اللهِ کسانی که رسالات خدا را به عهده دارند و رسالات خدا را تبلیغ میکنند وَيَخشَوْنهُ فقط از خدا میترسند. دل آنها تنها از خدا میترسد. در اثر هیچ چیز دیگری دلشان نمیلرزد. این یکی از ویژگیهای انسانی است که درست شده است. انسانی که درست شد از هیچ کس غیر از خدا نمیترسد. جز به خدا امید ندارد. حتی یک ذره هم به کسی جز خدا امید ندارد. انسانی که درست باشد اینگونه میشود. اگر من یک ذره از چیزی غیر از خدا ترسیدم، به اندازه همان یک ذره مشرک هستم. به این نوع شرکها شرک خفی میگویند. نوعی از شرک آن است که در برابر غیر خدا سر به سجده گذارد و نوع دیگر این است که از غیر خدا بترسد یا به غیر خدا امید داشته باشد. و ما هزار نوع از این قبیل مشکلات داریم.
سوال این بود که چرا حضرت سلیمان (علیه السلام) گفت خدایا مرا ببخش. در اینجا یکبار را نقل کردهاند. شاید هزاران بار ایشان از خدا طلب بخشش کرده باشند. دعای دیگری که ایشان داشتند این بود که خدایا مرا به صالحان ملحق کن. چرا کسی که خودش جزء صالحین است میگوید خدایا مرا به صالحین ملحق کن؟ زیرا یک دسته از این انسانهای درست هستند که حتی حضرت سلیمان (علیه السلام) و حضرت نوح (علیه السلام) و سایر انبیاء نیز آرزو داشتند به آنها ملحق شوند. انبیاء الهی به این دلیل از خداوند طلب بخشش میکردند زیرا به دنبال مرتبه و چیز بالاتری بودند. آن چیز چه بود؟ حضرت علی (علیه السلام) در خطبه 222 نهج البلاغه که دیروز هم کمی در رابطه با آن بحث کردیم میفرماید: إنَّ اللهَ جَعَلَ الذکرَ جلاءً للقلوب خدای متعال ذکر خود را جلای دلها قرار داده است. خب اگر قلب انسان جلا یابد و به ذکر برسد چه اتفاقی میافتد؟ تـَسمَعُ به بعد الوَقرةِ حال گوشِ دلش میشنود. در جایی دیگر فرمودهاند دوستان ما و شیعیان ما چهار گوش و چهار چشم دارند. شما کسی را دیدهاید که چهار گوش و چهار چشم داشته باشد؟ ندیدهاید. منظور گوش و چشمِ دل است که شنوا و بینا شده است. گوشِ دل او سنگین بود و نمیشنید، حال شنوا شده است. تـُبصِرُ به بَعدَ العَشوَةِ بعد از اینکه چشم دلش نمیدید و کوری داشت، بصیرت مییابد. یک فردی انتهای چشمش پیه آورده بود و دیگر نمیدید. فقط یک روشنایی و تاریکی میدید. ما همان روشنایی و تاریکی را هم نمیفهمیم. بعد از اینکه قلب انسان جلا پیدا کرد، چشم دلش بینا میشود. در ادامه میفرماید: تـَنقادُ به بَعدَ المُعانـَدَة اگر فشار تکلیف کمی بالا برود، آدمی دیگر زیر بار نمیرود. اما این افراد اینگونه نیستند. هرچقدر هم که فشار تکلیف بالا برود باز تن میدهند و با دل هم تن میدهند. در ادامه میفرمایند: و ما بَرحَ لله عَزَّت آلاوُه فی البُرهةِ بعد البُرهة و فی أزمانِ الفـَتـَراتِ عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم در ایام فترت که ایامی است که پیامبران در دسترس بشر نیستند (مانند امروز که هیچ کس در دسترس بشر نیست و پیامبران و امامان نیستند) خدا یک بندگانی دارد. و ما بَرحَ لله عَزَّت آلاوُه فی البُرهةِ بعد البُرهة در برههها و ادوار مختلف زمان یک بندگانی دارد. عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم بندگانی که خدای متعال با آنها مناجات میکند. وَ کلـَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهم در عمق عقلشان با آنها سخن میگوید. یعنی چه؟ ببینید مانع و مشکل از طرف ماست. اگر مانع و مشکل برطرف شد گوش دل باز میشود و میشنود. چشم دل باز میشود و میبیند. این مناجاتی که در اینجا فرمودند به گونهایست که از آن روزی که مانع برطرف شد تا ابد ادامه مییابد. انسان از ابتدا تا انتها دارد حرف میزند و حرف میشنود. یعنی چه؟ یعنی حرف دارد حرام میشود. و ما بَرحَ لله عَزَّت آلاوُه فی البُرهةِ بعد البُرهة و فی أزمانِ الفـَتـَراتِ عِبادٌ خدای متعال یک بندگانی دارد که با آنها مناجات میکند. خدا با آنها نجوا میکند. این حرف بسیار بزرگی است. این برای همه ممکن است. اگر انسان با هر گناهی روی گوش و چشمِ دلش را گِل نمیمالید، امروز بینا و شنوا بود. با هر گناهی که ما مرتکب میشویم، یک پرده جدید روی قلبمان میآید. تـَسمَعُ به بعد الوَقرةِ بعد از برطرف شدن آن سنگینی، میشنود اما با انجام گناه این شنوایی مدام دیرتر و دورتر میشود. آنوقت یک روزی چشم و گوش انسان باز میشود که مرده است. ای کاش بعد از مردن باز شود. کور که آنطرف بینا نمیشود. میپرسد چرا مرا کور محشور کردی؟ میگویند زیرا آن طرف کور بودی. چطور من کور بودم آقا؟ زیرا خودت روی چشمت را با گناه پوشاندی. چشمت را بسته بودی.
ببینید تمام پیامبران چنین تجربهای را داشتهاند و خدا به گونهای با آنها حرف میزده است. وحی همان صحبت خداوند است. در رابطه با پیامبر ما فرمودهاند که گاهی بی واسطه بوده است و گاهی هم با واسطه جبرائیل وحی فرستاده میشد. حضرت موسی (علیه السلام) هم کلیم الله بودند. میگویند در سفری که ایشان به کوه طور رفتند، چهل روز تمام نه آب خورده بودند و نه نان خورده بودند و نه خوابیده بودند. مگر میشود؟ بله میشود. برای ما هم ممکن است. خدا یک بندگانی دارد که با آنها مناجات میکند.
یک چیز بالاتر هم هست که تمام انبیاء به دنبال آن بودند. آنها همیشه به دنبال این بودند که به آن چهارده نفر ملحق شوند و دائم دعا میکردند تا به آنها ملحق شوند. آرزو میکردند، تضرع و زاری میکردند، شب تا صبح گریه میکردند که خدایا ما را به آن چهارده نفر ملحق کن. میدانستند آنجا خبرهای بسیار بالاتری هست.
انسان اگر یک منظره حرام ببیند چشم دلش کور میشود. اگر یک حرف بد بشنود گوش دلش کر میشود. کسی میگوید آقا من قبلا کور و کر شدهام. اما کوری و کریِ دل پایان ندارد. بار بعد بیشتر میشود. در این عالم اگر انسان دو چشمش را از دست بدهد کور میشود و دیگر بالاتر از آن امکان ندارد. اما کوری آن دنیایی مدام بدتر میشود. ناشنواییش مدام با گناهان بعدی بدتر میشود. اگر کسی موسیقی گوش دهد، چیز بد بشنود، تصاویر بد نگاه کند و به این کار ادامه دهد، فکرش منحرف میشود. اگر انسان کار نادرستش را ادامه دهد، فکرش هم کج میشود. وای از این کجی فهم. فرد به نفهمی میرسد. اول کور و کر میشود و سپس به نفهمی میرسد. در آیه 179 سوره مبارکه اعراف میفرماید: وَلقدْ ذرَأنا لِجَهَنَّمَ میفرماید ما یک مجموعه از بندگان را برای جهنم خلق کردیم. چرا؟ زیرا گوش آنها هیچ حرف درستی را نمیشنود. چشمشان هیچ چیز درستی را نمیبیند. نمیفهمند. اگر در خاطرتان باشد قبلا عرض کرده بودیم که بهای بهشت فهمیدن است و بهای جهنم نفهمیدن. نفهمیدن یعنی اینکه فرد روزِ روشن را میبیند اما گویی نمیبیند. آقا روز روشن بود. خدا رحم کند.
یک پرانتز دیگر باز کنم. جوانان اگر پدر و مادر شما از دستتان ناراضی هستند، در روزگار ثبت میشود. قبلا هم عرض کردهام. این نارضایتی یک جایی در روزگار ثبت میشود. آنوقت ده برابرش میکند و در زندگی خودت با فرزندت تحویلت میدهد. با کم و زیاد. این از مواردی نیست که جزای آن را در آن دنیا بدهند. البته در آن دنیا هم جزایی دارد اما قطعا در این دنیا نیز جزایش را میبینید. اگر یک بار یا ده بار دل پدر و مادرت را لرزاندی در زندگی آیندهات با فرزندت آن را خواهی چشید. این از مطالبی بود که باید عرض میکردم.
این هفته مطالب سختی عرض کردم. اوقاتتان تلخ شد. انشاء الله کمی شیرینی بخورید اوقاتتان شیرین شود.
زمانی که ما خدمت حاج آقا حقشناس میرفتیم، اگر یک شب جلسه تعطیل میشد گویی اکسیژن را از ما گرفته بودند. مانند مریضی بودیم که ماسک اکسیژن او را برداشتهاند. همانطور نفسمان تنگ میشد.
امیدوارم سال آینده برای همه شما سال پر خیر و مبارکی باشد. برای تمام دوستان امیرالمومنین (علیه السلام) پر خیر و مبارک باشد و زیر سایه امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) باشد. انشاء الله که نظر مرحمت و احسانشان از سر ما قطع و کم نشود و همچنان که تا به حال و دین و دنیای ما را حفظ کردهاند باز هم مرحمت کنند و از ما دستگیری نمایند و به ما کمک کنند تا انشاء الله دین و دنیایمان محفوظ بماند.