أعوذ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قوّهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطـّیبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین
اگر در دلت یک واعظ هست میتوانی از بیرون حرف بشنوی، اما اگر در دلت واعظ نیست، هیچی. فایده ندارد. ما اینجا حرفی میشنویم و بعد دم در میرویم و یک چای میخوریم و همه چیز از خاطرمان میرود. اگر تا پایان روز و روزهای بعد این حرفها در ذهنتان ماند یعنی آن واعظ در دلتان هست. اگر آن واعظ باشد احتمال نجات انسان هست. آن واعظ انسان را رها نمیکند. شما شب هم که خوابیدید به خاطر وجود آن واعظ در دلتان باز در آن فکر غرق هستید. اگر آن واعظِ درونی هست، حداقل لازم از ایمان هست. اگر نیست، کمبود داریم. متاسفانه این حرفها جدی است. آن واعظ از ایمان برمیآید.
غفلت مربوط به طبع است. در آیه 108سوره مبارکه نحل میفرماید:أولئِكَ الذينَ طـَبَعَ اللهُ عَلى قـُلوبـِهمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصارهِمْ بر چشم و گوش و دلشان مهر کردند. غفلت از این برمیآید و این از کفر برمیآید. کفر هم مربوط به این بود که دنیا برایش بسیار مهم بود. کاملا دنیا را بر آخرت ترجیح میداد. تا پیشامدی میشد که دنیا و آخرت در دو سو بودند حتما دنیا را انتخاب میکرد. خب کار چنین فردی تمام است. این موضوع بحثمان نیست. انشاء الله میخواهیم به جای دیگری برسیم. میخواهم غفلت را معرفی کنم. غفلت ناشی از بی ایمانی است. این بی ایمانی مطلق هم از یک جریان دیگری ایجاد میشود. بحث شرح صدر را قبلا عرض کردیم. در آیه 125 سوره مبارکه انعام میفرماید: فـَمَنْ يُردِ اللهُ أنْ يَهدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإسْلام آنجا شرح صدر به کفر بود. اینجا شرح صدر به اسلام است. هرکس که خدا بخواهد او را هدایت کند سینهاش را باز میکند. سینه اش را برای پذیرش اسلام باز میکند. در ادامه آیه میفرماید هرکس که خدا بخواهد او را در اثر بدی اعمالش و ظلمی که کرده و حقی که زیر پا گذاشته، گمراه کند، سینهاش را تنگ میکند. بعد فرمودند كذلِكَ يَجْعَلُ اللهُ الرّجْسَ عَلى الذينَ لا يُؤْمِنونَ گفتیم سینهاش تنگ میشود اما مساله اصلی سینه تنگ نیست. كذلِكَ يَجْعَلُ اللهُ الرّجْسَ پلیدی تمام وجودش را میگیرد. تمام وجودش نجس میشود. عَلى الذينَ لا يُؤْمِنونَ اینچنین خدای متعال پلیدی را بر کسانی که ایمان نیاورده اند قرار میدهد.
میخواستم این مطلب را عرض کنم: زمانی که انسان به غفلت میرسد زمانی است که به کفر رسیده است. کاملا کفر را پذیرفته است. کاملا. در آیه 106 سوره مبارکه نحل میفرماید:مَنْ شـَرَحَ بالكـُفر صَدْرًا کاملا کفر را پذیرفته. یعنی در کفر خودش شبهه ندارد. در درستی راه غلطش شبهه ندارد. این ناشی از یک خرابی جدی در سینه و قلب آدمی است. این آدم متکبر است، بخیل است، حسود است و... صفات بد را بشمارید. زماینکه صفات بد در دلش کامل شد زمانی است که قلب و سینه اش کاملا برای پذیرش کفر آماده است. بدیهای اخلاقی من کفر را برایم به بار میآورد. بالعکس خوبیهای اخلاقی ایمان را به بار میآورد. بحث شرح صدر را مکرر عرض کردیم. هر گناهی و هر صفت بدی یک ضیق صدر است. هر بدی اخلاقی و هر گناهی. بنابراین پاک شدن هر صفت بدی یک گشایش در سینه آدمی است. اگر تمامش برطرف شد این سینه برای پذیرش تمام اسلام آماده است. انسان تمامش را صد در صد میپذیرد و با نهایت شوق و رغبت میپذیرد. مثلا میگویند برو سر خودت را بیاور. سر میآورد. هیچ جا لَنگ نیست. تمام مالت را بیاور، تمام مالش را میآورد. هیچ معطلی و لنگی ندارد. زیرا هیچ مشکلی ندارد. بخل انسان را میکشد. حسد، تکبر، کینه انسان را میکشد. زمانی که اینها برطرف شد این قلب برای پذیرش ایمان کامل آماده است.
عرض کردیم تمام سود زندگی شما آن لحظه ای است که به یاد خدا هستید. اگر نمازت با یاد خدا همراه است این نماز سود است. اما نمازهای ما که...
اگر کسی با گناه میجنگد به چه دلیل این کار را انجام میدهد؟ به چه دلیل؟ از یک قیامتی میترسد. از خدا میترسد. زمانیکه یک نامحرم از جلوی من عبور میکند. به چه دلیل او را نگاه نکنم؟ مرا به زندان میاندازند؟ کسی به من حرفی میزند؟ کسی ایراد میگیرد؟ خیر. هیچ مشکلی پیش نمیآید. اگر هیچ دلیل مادیای وجود ندارد و فقط خداست و ممکن است من از ترس خدا و قیامت و حساب و کتاب نگاه نکنم، این سود شماست. لحظه ای است که شما از عمرت سود میبری. فقط همان زمان. حالا اگر خدا خواسته و نماز کسی هم با یاد خدا همراه است خوش به حالش. دو لحظه در عمرش هست که سود کرده.
صلوات جزء بهترین کارهای ممکن است. اما متاسفانه صلوات هم برای ما به صورت یک شعار درآمده. صلوات یک دعاست. باید دعا کنیم. توجه میخواهد. خدایا از تو برای محمد و آل او رحمت میخواهم. فراموش نکنید. اگر با توجه صلوات بفرستید، در نماز هر صلواتی که بفرستید قیمت نمازتان بالا میرود و حتما آن بخش نمازتان قبول است. مشخص شد؟ اگر در رکوع و سجود با توجه صلوات بفرستید حتما قبول است.
آن یاد، سود عمر ماست. غفلت تنها ضرر ممکن برای عمرمان است. در آیات 55 تا 58 سوره مبارکه یس میفرماید:إنَّ أَصْحَابَ الجَنـّةِ اليَوْمَ في شـُغـُلٍ فاكِهونَ * هُمْ وَأَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلى الأرَائِكِ مُتــّكِئونَ * لهُمْ فيها فاكِهَة ٌوَلهُمْ مَا يَدَّعونَ * سَلامٌ قوْلا مِنْ رَبٍّ رَحيم اصحاب و اهل بهشت امروز در یک مشغولیتاند. حالا من عرض میکنم در یک مشغولیت شبانه روزیاند. یاران بهشت و اصحاب اصلی بهشت، کسانی که واقعا بهشتی هستند در همان روز بهشت في شـُغـُلٍ در یک مشغولیت هستند. آن مشغولیت، شادمانی است. اینجا گاهی فکر ما مشغول است و این مشغولیت فکری که معمولا مربوط به غم و غصه است ما را رنج میدهد. اگر هم برای خوشی باشد آن خوشی انسان را آزار میدهد. مثلا من در چیزی برنده شده ام. وقتی فکرش مرا رها نمیکند و نمیگذارد شب بخوابم کمی آزار دهنده میشود. اما مشغولیت فکری آن دنیا که تمام وجود را گرفته، شادی آور است. خودش شادی است. این شادمانی از کجاست؟ اگر ما هم به بهشت برویم اینگونه میشویم؟ ببینید عرض کردیم انسان یا به یاد خدا و قیامت است یا از آن غافل است. غفلت تمامش ضرر است و یاد تمامش سود است. آن سود همین است. شما اینجا برای نگاه داشتن یاد خدا در جان و فکر و ذهن خودت زحمت کشیدی و رنج کشیدی. مثلا با گناه مقابله کردی. نتیجه رنج در این دنیا، شادمانی در آن دنیا است. خب شما در اینجا چقدر این رنج را داشتی؟ چقدر رنج حفظ یاد خدا را داشتی؟ به یک شادمانی میرسد. شادمانیای که از او دست برنمیدارد. از لحظهای که به آن شادمانی رسید دیگر قطع نمیشود. بفرمایید مدام بیشتر میشود. یعنی شما هر نعمتی در این دنیا داشته باشی و مثلا فرض کنید بهترین خانه عالم را داشته باشی، چند روز برایت زیباست و جلوه میکند؟ یک هفته، دو هفته، سه هفته، یک ماه، دو ماه، پنج ماه، مثلا در و دیوار طلا باشد، باشد. ابتدا جالب و قشنگ است بعد از مدتی عادی میشود. من و شما هم که دیوار خانهمان گچی است برایمان عادی است. اصلا این دیوار توجه ما را جلب نمیکند. آن دیوار طلا هم کمکم اینطور میشود. اما آنجا اینطور نیست. هر لحظه اش شادی است و بیشتر میشود. إنَّ أَصْحَابَ الجَنـّةِ اليَوْمَ في شـُغـُلٍ فاكِهونَ یک مشغولیتی که تمامش شادی است. اینجا معنی کرده همانا بهشتیان در چنین روزی در سرگرمی وصف ناپذیری شیرین کام و خوشاند.
هُمْ وَأَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ آنها و تمام وابستگانشان... ممکن است وابستگان شما در عالم آخرت، دیگر از وابستگان دنیایی شما نباشند. اگر دو مذهب داشته باشیم از هم جدا میشویم. تعیین کننده قطعی عالم آخرت روابط فامیلی و این که مثلا ما برادریم یا پدر و پسریم نیست. امروز اینها تعیین کننده است. هرکسی با پدر و برادر و امثال اینهاست. اما آنجا اینگونه نیست. اینها تمام میشود. زمانی که قیامت برپا میشود، فقط اگر هم مذهب و هم مرام و هم فکر و هم اعتقاد باشیم کنار هم قرار میگیریم.هُمْ وَأَزْواجُهُمْ آنها و تمام وابستگانشان در یک سایه هستند. در این دنیا قیمتی بودن سایه به خاطر این است که رفع گرما میکند. خود سایه که شیرین نیست. آنجا سایه اش هم شیرین است. خود سایه، شیرین است. وقتی آن سایه روی سر شما افتاد شما احساس شیرینی میکنید. و بر تختهای سلطنتی تکیه کردهاند. لهُمْ فيها فاكِهَة ٌوَلهُمْ مَا يَدَّعونَ برای آنها میوه هایی هست. وَلهُمْ مَا يَدَّعونَ هرچه میخواهند. قبلا عرض کرده بودیم در آخرت یک کسانی به سلطنتی میرسند. سلطنتی که تحت سلطنت الهی، مطلق است. به هرچه میخواهند، میرسند. هرچه بخواهند. سَلامٌ قوْلا مِنْ رَبٍّ رَحيم یک سلام از خدای ربّ رحیم دریافت میکنند. یعنی همیشه زیر سایه ربّ رحیم هستند. در بهشت سایهاش شیرین است و هرچه خوبی است در آن هست. اینجا سلامی از جانب ربّ رحیم میآید. اگر آدم ربّ رحیم را بفهمد، اگر آدم بفهمد، از تمام آن لذایذ میگذرد و همه را دور میریزد. مزه و معنای ربّ رحیم را چشیده. هر لحظه اش سَلامٌ قوْلا مِنْ رَبٍّ رَحيم میشود. قطع نمیشود. از روزی که شروع شد تا پایانِ بی پایان عالم.
یک داستانی را مکرر برایتان عرض کردم. یک دوستی داشتیم که شبی از عمرش بلای بسیار سختی بر او وارد شد. یعنی مثلا همه چیزش سوخت. خودش گفت آن شب من احساس خویشاوندی میکردم. البته او آدم زحمت کشیدهای است. الان چند سید اینجا داریم؟ آیا اگر من سید هستم احساس خویشاوندی میکنم؟ خویشاوندی را حس میکنم؟ او گفت آن شب حس میکردم. این را فقط باید یکبار بچشید تا متوجه شوید چه عرض میکنم. حس میکند. لفظها کوچک است. فقط برای نزدیک شدن به ذهن ما است. ربّ رحیم را حس میکند. مثل اینکه یک دست مهربانی در دست آدم باشد. آن هم بسیار اندک و کم قیمت است. آنجا به آن ربّ رحیم میرسد که از تمام چیزهایی که برای آن آدم بهشتی هست و هرچه بخواهد برایش هست، بزرگتر است. تمام آنها در مقابل آن احساسِ ربّ رحیم کوچک است.