جلسه ي چهارشنبه 5/7/91 ( كسي كه خدايش هواي نفس است )
جلسه ي چهارشنبه 5/7/91 ( كسي كه خدايش هواي نفس است )
اینها اسمشان عبد است. عبد کسی است که مالک هیچ چیز نیست. اگر آدم مالک نباشد، دزد به او نمی زند. اگر هیچ چیزی ندارد دزد به او نمی زند...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُللهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَالمُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

خداوند در آیه 23 سوره جاثیه می فرماید: أفرَأيْتَ مَن اتـّخَذ إلهَهُ هَواهُ وَ أضَلـّهُ اللهُ عَلى‏ عِلم آیا ندیده ای کسی را که خدای خودش را هوای خودش قرار داده است؟ و خدا او را گمراه کرده است، با اینکه می داند. فکر می کنم نظیر این مضمون که کسانی خدای خودشان را هوای خودشان قرار داده اند دو بار در قرآن آمده است یک مرتبه اش ظاهرا همین بود که عرض کردم. یک مرتبه دیگرش فکر می کنم این است در آیه 43 سوره فرقان می فرماید؛ در پایان آیه  أفأنتَ تكونُ عَليْهِ وَكيلا آیا تو برای او وکیل هستی؟ شاید معنایش این باشد که برای کسانی تو می توانی وکیل باشی. برای آن کسی که خدای او هوای اوست، تو به هیچ وجه وکالت نمی توانی. وکیل چه کسی است؟ وکیل کسی است که برای آدم کار می کند، از آدم دفاع می کند، در غیاب آدم به نفع آدم کار می کند این را شاید بتوانیم لغتش را عوض کنیم و به جای وکیل ولی بگذاریم. در گذشته هم برای شما عرض کردم، هیچ کس در این عالم نیست که ولی نداشته باشد. خب باز آیه را آشنایید. در آیه 257 سوره بقره می فرماید: اللهُ وَليُّ الذينَ آمَنوا برای صاحبان ایمان، خدا ولی است. برای یک کسانی شیطان ولی است. آدم یا در تحت ولایت شیطان است، یا در تحت ولایت خداست. این که اینجا فرمودند أفأنتَ تكونُ عَليْهِ وَكيلا آیا تو از جانب او وکالت می کنی؟ در ولی هم همین داستان است ولی کسی است که برای آدم دارد کار می کند به نفع آدم دارد کار می کند. کمک می کند، دفاع می کند. خطر برطرف می کند. من نیستم من خواب هستم، او مواظب است، نمی گذارد خطری متوجه شود. بعضی ها هستند به خاطر مرتبتشان، فقط خدا ولی شان است. این به مرتبت ایمانی او بستگی دارد. خدا ولی اوست. برای بعضی ها سلسه مأموران الهی ولی  هستند. وکیل و ولی عرض کردیم که ممکن است معنی شان نزدیک هم باشند. برای یک کسانی خدا ولی است. یعنی خدا وکیل است که عرض کردیم ولی و وکیل کسی است که در غیاب شخص از آن شخص دفاع می کند به نفع او کار می کند، دقیقا منافع این را در نظر دارد. مثلا در همین جوامع خودمان، جوامع بشری حالا مثال عرض می کنم؛ آن وکیل می بیند که یک جنسی الآن در بازار است فردا مورد احتیاج خواهد بود الآن کسی به سراغ آن نمی رود مثلا این می رود برای آن طرف خودش می خرد. به نفع کار می کند. در وقتی که این شخص خودش حضور ندارد، دارند برایش کار می کنند. هر کاری هم می کنند به نفع می کنند. وکیل وولی آن کسی است که به نفع برای آدم کار می کند. این چه وقتی ممکن است آدم یک ولی داشته باشد یک وکیلی داشته باشد که او به نفع آدم دارد کار می کند منافع این را نمی گذارد از بین برود مواظب است هیچ ضرری متوجه این نشود هر جا ممکن است سودی به این برسد زودتر می رود این سود را برای او تأمین می کند؟ حالا این مثال دنیایی است.

حالا اگر آن وکیل مقتدرترین موجود عالم وجود هم باشد هیچ چیزی از دستش فوت هم نمی شود دیگر. در آیه 21 سوره یوسف می فرماید: وَاللهُ غالِبٌ عَلى‏ أمْره خدای تبارک و تعالی بر همه امورش در نهایت اقتدار و غلبه است. از مُشتش، از چنگش بیرون نمی رود. گاهی پیش می آید ما فرض می کنیم دو تا وکیل هستند یکی وکیل این تاجر است و آن وکیل آن تاجر است تا این خبردار شد یک جا یک سود هنگفتی است، این دوید آن هم دوید. خب ممکن است این یک وقت جلوتر بیفتد. حالا خدای متعال این جور نیست که اگر خدای متعال می خواهد به سود این بنده عمل کند هیچ سودی از چنگ او بیرون نمی رود دیگر. ممکن است وکیل کاملا دفاع می کرد از حقوق این شخص اما یک جایی توانایی اش نرسید دیگر. دشمن ها زدند و علیه این کار کردند و آنها پیروز شدند. این در وکالت بشری ممکن است اما اگر خدای متعال وکیل آدم باشد، نمی شود. هیچ موجودی روی دست خدای متعال مقتدر تر از خدای متعال، تواناتر از خدای متعال، داناتر از خدای متعال وجود ندارد که، پس چیزی نمی تواند برای این شخص ضرر داشته باشد. همه سودهای ممکن برایش است. همه ضررهای ممکن از او دور است. مایه اش چیست؟ أفرَأيْتَ مَن اتـّخَذ إلهَهُ هَواهُ هر کسی در بند هوای خودش است، نه تو وکیلش نیستی. آن وکیلش شیطان است. شیطان هم وکالت می کند. شیطان هم اعمال ولایت می کند، هم وکالت می کند. در قاموس او چیزی به سود موکلش وجود ندارد. آن ساختمان هم دزد است در آنجا آن وکیل و آن ولی بیرون ایستاده است، از این حوزه دفاع می کند. مثلا پشتش به این آدم است رویش به دشمن است. دستش دراز است بگردد یک سود تازه ای برای موکل خودش بدست بیاورد. برای اینجا می گویند مولـّی علیه، ولی مولی علیه یک کسی ولی است، یک کسی هم هست که ولی دارد. آن کسی که ولی دارد می گویند، مولـّی علیه. مثلا فرزند مولی علیه است، پدر ولی است. او دائما دارد آن طرف را مواظبت می کند و می کوشد سودی از آنطرف عالم برای این بدست بیاورد. هیچ ضرری متوجه این نشود. اما اگر آدم در زیر ولایت شیطان، شیطان دائما رو به این ایستاده است مواظب است که چه وقت حواس این پرت می شود، یک چیزی از او بدزد. تحت او در تحت ولایت شیطان است هیچ حادثه ای به سود آدم نمی رسد. هیچ حادثه ای از حادثه جهان به نفع آدم نیست. هیچ ضرری از آدم دور نمی شود. مگر اینکه روی کلک هایی که شیطان دارد حیله های شیطانی یک ضرر کمتری را دور می کند برای اینکه ضرر بزرگتری به او برسد. یک سود اندکی می دهد، برای اینکه یک سود بزرگتری را از شما برباید. آن فرض دارد. مثل یک لذت چند دقیقه ای و از دست دادن یک ابدیت است. سرمایه اش چی شد؟ سرمایه ابتدایی که آدم دارد و براساس آن در تحت ولایت شیطان است در تحت ولایت الهی است. که عرض کردیم در تحت ولایت الهی هیچ چیز به ضرر آدم نیست. در تحت ولایت شیطان هیچ چیز به سود آدم نیست. این چه وای بر ماست. یک حرف دیگری که یک وقت دیگری برای شما عرض کردیم این بود که شیطان قسم خورد داستانش در سوره (ص) است. آیات 79 الی 83 سوره (ص) فأنظِرْني إلى‏ يَوْم يُبْعَثونَ قالَ فإنـّكَ منَ المُنظرين إلى‏ يَوْم الوَقتِ المَعلوم شیطان از خدای تبارک و تعالی مهلت خواست تا روز قیامت. جوابش را فرمودند الی یوم الوقت المعلوم، نه قیامت. تو را تا وقت معلوم مهلت دادیم. وقت معلوم چه وقت است؟ می گویند عصر رجعت. قالَ فبعِزَّتِكَ لأغويَنـّهُمْ أجْمَعينَ قسم به عزت تو،همه فرزندان آدم را به تمامی اغوا می کنم. هیچ کس از دست اغوای من نجات نمی یابد. إلـّا عبادَكَ مِنهُمُ المُخلـَصين مگر بندگان مخلص. بندگان مخلص آنهایی هستند که همه وجودشان را به صاحبش دادند.

در آنجا دستش به هیچ کس نمی رسد. همه پولهای شما را در بانک گذاشتند کسی دستش به پولهای شما نمی رسد. مثلا کسی سرمایه ای به شما داده که شما با این سرمایه کار کنید حالا ممکن است شیطان بیاید یا مثلا دزد بیاید و این را بردارد. آنوقت همین سرمایه را برگردانید به صاحبش، برای شما هیچ ضرری وجود ندارد. اگر آدم همه سرمایه خودش را به صاحبش داد لأغويَنـّهُمْ أجْمَعينَ إلـّا عبادَكَ مِنهُمُ المُخلـَصين مخلصین کسانی هستند که همه سرمایه خودشان را به خدا دادند. اسمش را یک جور دیگری یک وقت دیگری عرض کردیم. گفتیم اینها اسمشان عبد است. عبد کسی است که مالک هیچ چیز نیست. اگر آدم مالک نباشد، دزد به او نمی زند. اگر هیچ چیزی ندارد دزد به او نمی زند. می گویند دزد به خانه یک بنده خدایی آمده بود، چادر شب پهن کرده بود این بنده خدا هم بر روی زمین خوابیده بود یک غلت خورد رفت روی چادر شب این دزد. وقتی آدم هیچ چیزی ندارد دزد بهش نمی زند. من صاحب چشمم هستم. من که صاحب چشم هستم هر جور دلم بخواهد عمل می کنم. هر جور دلم بخواهد چشمم را مصرف می کنم. من صاحب پولم هستم هر جور دلم بخواهد مصرف می کنم. هر وقت که صاحب پولم نبودم اصلا مال من نیست. این امانت بهر روزی نزد ماست. این امانت پیش تو است این امانت است. این کار را بکن،این کار را بکن، این کار را بکن، شما دارید دقیقا عمل می کنید. هیچ خطری نیست. أفرَأيْتَ مَن اتـّخَذ إلهَهُ هَواهُ عرض کردیم این بازگشتش اینجاست. کسی خدایش هوا و هوسش است اگر که این است هیچ کسی وکیل او نیست . این اصلا وکیل ندارد. اصلا ولی ندارد. یا بفرماییدعوضش کنید بفرمایید که این به طور کلی در تحت ولایت شیطان رفته است. خب هر مقدارکه من از تحت این ولایت شیطان بیرون بیایم، این ولایت شیطان آدم را تا کجا می برد؟ تا جایی که مثل فرعون ادعای خدایی می کند. تا اینجا آدم می رود. من خدا را می پرستم اما همه اش هوی و هوس است. من اصلا خدا را نمی پرستم؛ خب یک درجه بالاتر شد. ولایت شیطان یک درجه بالاتر شد. من اصلا ادعای خدایی کردم حالا فرعون هم مثل همین هایی بود که امروز هستند. کار فرعون این بود که قوانینی که رأی و میلش بود به گردن مردم بار می کرد. مردم باید طبق قوانینی که فرعون می پسندد می گوید عمل کنند. می گفت: أنا ربکم الأعلی بچه هایتان را اینجوری مدرسه ببرید، همسرتان اینجوری باشد، آزادی که در این جهان می گویند این، همان است. کسانی که از این آزادی دفاع می کنند، درست بر جایگاه فرعون نشسته اند. اگر دلیل اینکه آدم در تحت ولایت شیطان قرار می گیرد، این است که به هوی و هوس خودش عمل می کند، پس در برابر دلیل اینکه آدم در تحت ولایت الهی قرار بگیرد، این است که به هوی و هوس خودش عمل نکند. هر کس به هوی و هوس خودش عمل نکرد، هر کس هوی و هوس خودش را زیر پا گذاشت، در تحت ولایت الهی قرار می گیرد. شعر آن آقا هست که؛ هر چه خواهد دلت، آنجا همه چیز به سود است. خیلی حرف است ها! آنجایی که آدم هوی و هوسش را زیر پا گذاشت، از همه چیز به سود است. از آسمان آتش ببارد، سنگ ببارد، به سود است. آنجا که هوی و هوس است اگر از آسمان گل ببارد، همه اش به ضرر است. اگر این را آدم بفهمد، اگر بفهمد. اگر آن ولایت الهی اعمال شود، و فقط اگر بشود، آدم ممکن است به ثمر برسد. اگر آدم دیر نیاید، اگر دیر بیاید، بعد از سی سال بیاید، بعد از چهل سال بیاید، بعد از پنجاه سال بیاید، پنجاه سال به باد رفته است. پنجاه سال آدم به ضررش تمام شده است. سرمایه سوزانده است، از دست داده است. البته باز خوش به حال آن آدمی که سر پنجاه سال زیر سایه ولایت الهی آمده است.

 اگر یک معجزه ای اتفاق بیفتد آدم، در پنجاه سالگی زیر سایه ولایت الهی بیاید. از آن روز عمرش دیگر به سود او تمام می شود. یک ذره بیشتر همت کند ممکن است، من تاب و آمن و أصلح این را ما سیئات اعمالشان را به حسنات تبدیل می کنیم. یک چنین فنی هم هست. گذشته اش را هم عوض می کنیم. ممکن است این جوری باشد. این نکته که عرض کردم فقط در این فرض آدم به ثمر می رسد. تمام عمر شما خودت کوشیده باشید، هیچ چیز نمی شود. فقط در سایه این که خدا ولایت بر عهده بگیرد. خدا وکالت شما را بر عهده بگیرد. از آن لحظه که ولایت و وکالت را او بر عهده بگیرد، همه حوادث عالم را به نفع شما تغییر می دهند. هیچ حادثه ای که برای شما ضرر داشته باشد، اصلا پیش نمی آید. در روایت دارد که اگر فقر برای مؤمن ضرر داشته باشد، فقر را از او دور می کنم. اگر غنا برایش ضرر داشته باشد، غنا را از او دور می کنم. ثروت را از او می گیرم. چرا؟ چون ثروت برایش ضرر دارد. اگر فقر برایش ضرر داشته باشد، فقر را از او دور می کنم به او غنا می دهم. اگر سلامت برایش ضرر داشته باشد، مریضش می کنم. اگر مرض برایش ضرر داشته باشد، سلامتش می کنم. ببینید همه چیز به نفع او تمام می شود. خب ما گاهی مریض هستیم، گاهی سالم هستیم، گاهی ثروت داریم، گاهی نداریم، امروز پول توی جیبمان نیست مثلا فردا هست. اینها هست. برای او چی هست؟ هر روز که نیست آن روز به نفعش است. آن روزی که سرش درد می کند، امروز یکی از دوستان گفت؛ متأثر شدم آن آقا گفته بود من آرزوی آخرم مرگ است از بس که درد می کشید. حالا خدایا او و آنهایی که در خاطردوستان هستند شفای خیر نصیب کن. جمع ما را مریض و مریض دار قرار نده و همین را به سود ما قرار بده .عرضم تمام شد. حرف خیلی مهم بود به بنده هم هیچ ربطی نداشت حرف قرآن بود. من برای شما قرآن ترجمه کردم یک ترجمه ناقص. اگر دست آدم حسابی می افتاد خیلی خوب تر برای شما حرف می زد. اگر آدم گوشش را نیاورده باشد، یک جایی گوشش را به هوایی باخته باشد، هزار حرف ثمر ندارد. اگر خودش را به هوا باخته باشد، ببخشید؛ هزار علم بدتر می شود. لذاعلم برای آدم ضرر می شود. من می دانم، به هوا عمل می کنم. وای به حال این آدم.

اگر فرصت می شد خوب بود در مورد حضرت امام رضا علیه السلام صاحب کشورمان صحبت ميمرديم، ما در زیر سایه ایشان زندگی می کنیم. ای کاش همه وجودمان را زیر سایه می بردیم. من یک دایی داشتم خدا رحمتش کند ایشان حرم حضرت عبدالعظیم دفن است. در آن باغچه علی جان (می گفتند) دو تا باغچه دو طرف حرم بود، یکی باغچه علی جان بود طرف شرقی، یک باغ طوطی در طرف غربی بود. این در طرف شرق است. بعد از مدتی به نظرم دو سال، سه سال بعد از وفات ایشان گفتند که من جایم عوض شده است؛ زیر سایه آن حیاط رفتم. خوش به حالشان. اگر آدم همه وجودش را زیر سایه ببرد، همان می شود که عرض کردم. لذتی که در زیر آن سایه وجود دارد. آنجا همه عدد هایش از جنس بی نهایت است. اینجا همه اش یک پول است. قدیمها می گفتند یک پول ما به زمان یک پول نرسیدیم. اینجا لذتهای پولی است یک پول. اولش مثل قرص هایی که روکش دارد، روکشش شیرین است اگر یک کمی بمکیم، روکشش آب شود بعد به زهر حلائل داخل قرص می رسد. اینجا اینجوری است. اگر زیر سایه نباشید خدایا به ما توانایی همت قوت این سو رفتن را نداریم ما به پای خودمان قوت رفتن زیر آن سایه را نداریم. اگر یک عنایتی شامل شود ما را از این صحرای هوی و هوسها نجات دهد. اگر می گذاشتند و می توانستیم تشخیص دهیم.

من به این کوچکی به روزی ده هزار هوی و هوس عمل کردم؟ آقا مگر من چقدر هستم؟ مگر چند ساعت وقت داشتم؟ ما دوازده ساعت وقت داشتیم در دوازده ساعت وقت یا مثلا چهارده ساعت وقت یا ما بیست و چهار ساعت وقت داشتیم، در خوابیم و هوی و هوس است بقیه اش هم در هوی و هوس است. آن وقت می دیدیم. نرود بی مدد لطف و عنایت تو هیچ کاری از پیش. هر چه هم بدوی با پای خودت به جایی نمی رسید. بعد که نگاه می کنی می بینی سر جایت دویدی. وای از آن روزی که پرده را می زنند کنار آن وقت معلوم می شود همه عمرم به باد رفته است. زیر سایه هوا پرستی همه به باد رفته است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای