کلیه ی ویژه نامه های سایت توسط مدیریت سایت تهیه و تنظیم میگردد و تحت نظر حجت الاسلام و المسلمین جاودان تدوین نگردیده است.
.......................................................................
ولادت حضرت معصومه(س)
حضرت فاطمه معصومه(س) از فرزندان امام كاظم(ع) و شخصيتهاى برجسته خاندان موسوى است كه دو امام را در عصر خويش درك كرده و از رهنمودهاى آن بزرگان بهره برده است. با توجه به محدوديتى كه شيعيان در عصر موسوى داشتند، تاريخ تشيع در اين دوره به صورت كامل تدوين نشده و يا تاليفات و آثار پيشينيان در طى حوادث و رويدادها از بين رفته است. چنانكه روايات و احاديث امام كاظم(ع) هم نسبت به ائمه پيش از خود چون امام صادق(ع) رواج نيافته و تنها بخشى از علوم و معارف حضرتش به ما رسيده است.
اين مساله در مورد تاريخ تولد حضرت فاطمه معصومه(س) نيز مطرحاست. برخى به نقل از كتاب «نزهةالابرار فى نسب اولاد ائمةالاطهار « (1) و كتاب «لواقع الانوار فى طبقات الاخيار «(2) ولادت ايشان را در مدينه اول ذيقعده سال173هجرى مى دانند، چنانكه ميرزا ابوطالب تبريزى گويد:
»از كتاب نزهةالابرار فى نسبة اولاد الائمة الاطهار نقل شده، در روز دوشنبه اول ماه ذيقعده از سال يكصد وهفتاد و سه متولد شده و در دهم ماه ربيع الثانى سال دويست و يك در قم وفات كرده«.(3)
برخى ديگر ولادت ايشان را اول ذيقعده سال183هجرى ذكر مى كنند(4) كه ظاهرا لغزشى در ثبت تاريخ ولادت صورت گرفته است و با توجه به شهادت امام كاظم(ع) در سال183هجرى(5) و زندانى بودنشان در طى سالهاى179(6) تا 183 منطقى به نظر نمى رسد كه حضرت معصومه(س) در سال183هجرى تولد يافته باشد.
مؤلف «مستدرك سفينةالبحار «(7) در اصلاح تاريخ فوق و تعيين سال ولادت حضرت معصومه(ص) مى نويسد:
»فاطمة المعصومة المولودة فى غرة ذى القعدة سنة173«(8)
»فاطمه معصومه در اول ذيقعده173هجرى ديده به جهان گشود«.
البته بايد متذكرشد كه اين اختلاف تنها در سال ولادت رخداده و همگى روز ولادت را اول ذيقعده عنوان كرده اند.
علاوه بر اينكه سال ولادت حضرت معصومه(س) با شهادت امام كاظم(ع) مصادف مى شود و موجب خدشه دار شدن قول سال183 است، نكته ديگرى مطرح است و آن اين كه حضرت امام كاظم(ع) چهار دختر به نام «فاطمه» داشتند(9) كه حضرت معصومه(س) بزرگترين آنهاست و بايد ميان تولد ايشان و شهادت پدر به ميزان تولد فاطمه صغرى، فاطمه وسطى و فاطمه اخرى فاصله باشد. لذا اول ذيقعده سال173هجرى قمرى روز ولادت حضرت فاطمه معصومه(س (مى باشد.(10)
محيط تربيتى
حضرت فاطمه معصومه(س) در محيطى پرورش يافت كه پدر و مادر و فرزندان همه به فضايل اخلاقى آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايى و تقوا، راستگويى و بردبارى، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگى و پاكدامنى و ياد خدا از صفات تبار پيامبر(ص) بود(11) . پدران اين خاندان همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت بودند و هريك در انتخاب همسر و تربيت فرزند توجه كافى مبذول مى داشتند. همانگونه كه رسول اكرم(ص)، خديجه كبرى را به همسرى انتخاب كرد تا به تربيت فرزندانش همت گمارد و او نخستين ايمان آورندگان به اسلام شد و شخصيت ملكوتى چون حضرت فاطمه زهرا(س( را پرورش داد. ائمه طاهرين(ع) نيز به پيروى از رسول اكرم(ص) در انتخاب همسر نهايت دقت را به عمل آوردند، تا فرزند معصومى كه پس از آنها به امامت خواهد رسيد، از مادرى پاكدامن و پارسا متولد شود. امام كاظم(ع) نيز از اين اصل تبعيت نمود.
مادر حضرت معصومه(س(
حميده مادر بزرگوار امام كاظم(ع) از مهاجران مغرب بود و به پيشنهاد امام باقر(ع) به همسرى فرزندش امام صادق(ع ( درآمده بود. امام صادق درباره مقام والاى همسرش كه مادر امام كاظم(ع) شد فرمايد:
»حميدة مصفاة من الادناس كسبيكة الذهب، مازالت الاملاك تحرسها حتى اديت الى كرامة من الله لى، والحجة من بعدى«(12) .
»حميده مانند شمش طلاى خالص، از ناپاكى ها و ناخالصى ها، پاك است، فرشتگان او را همواره نگهدارى كردند تا به من رسيد، به خاطر كرامتى كه خدا نسبت به من، و حجت پس از من(فرزندش امام كاظم(ع)) عنايت فرمود»
حميده بانويى آگاه و حديث دان بود و احاديثى را كه از امام صادق(ع) و ديگران شنيده بود، همچون يك راوى مورد اعتماد به مردم نقل مى كرد و در واقع يكى از اساتيد مجامع علمى بانوان در عصر امام صادق(ع) محسوب مى شد(13 .وى در حوزه آموزشى خويش با دخترى از اهالى مغرب به نام «نجمه» آشنا شد. نجمه علوم اسلامى را از همسر امام صادق(ع (فرا مى گرفت و نشانه هاى عقل و هوشيارى و ايمان به خدا از رفتار و سيره عملى وى مشهود بود.
حميده گويد: روزى كه نجمه به خانه ما راه يافت، پيامبر(ص) را در عالم خواب ديدم كه به من فرمود: (اى حميده نجمه را به پسرت موسى(ع) ببخش و همسر او كن، همانا به زودى بهترين فرد روى زمين از او متولد مى شود. من به اين دستور عمل كردم و نجمه را همسر فرزندم امام كاظم(ع) نمودم و از او حضرت امام رضا(ع) به دنيا آمد«(14) .
نجمه به اندازه اى از حلاوت ذكر و مناجات با خدا بهره برد كه در ايام شيردادن به امام رضا(ع) نمى توانست چون سابق به اعمال عبادى خويش بپردازد، از اينرو به بستگان گفت: مرا با يافتن دايه كمك كنيد.
از او سؤال شد، مگر شيرت كم شده است؟
در پاسخ گفت:
» لااكذب والله، وما نقص الدر، ولكن على ورد من صلاتى و تسبيحى، و قد نقص منذ ولدت«(15) .
»سوگند به خدا دروغ نمى گويم، شيرم كم نشده، ولى براى من ذكرهايى از نماز و تسبيح هست كه از هنگام پرستارى و شيردادن به اين نوزاد از آن عباداتم كاسته شده است»
حضرت فاطمه معصومه(س)، دخت گرامى امام موسى كاظم(ع) در سال173 هجرى تولد يافت و دولت عباسى از سال 132 هجرى با به خلافت رسيدن ابوالعباس سفاح بوجود آمد و تا سال656 هجرى ادامه داشت. از اين رو تمامى حيات حضرت معصومه(س) در دوره خلافت عباسيان بوده، بر خلاف امام كاظم(ع) كه زوال حكومت اموى را شاهد بوده است. خلفاى عباسى از آغاز حكومت تا انجام حيات حضرت معصومه(س) به قرار زير است:
-1سفاح 132 هجرى
2 - منصور136 هجرى
3 - مهدى 158 ه.ق
4 - هادى169 ه.ق
5 - هارون الرشيد 170 ه.ق
6- امين193 ه.ق
7 - مامون 128 - 198 ه.ق
علامه سيد جعفر مرتضى عاملى گويد: «عباسيان ناگزير بودند كه ميان انقلاب خود و اهل بيت خط رابطى ترسيم كنند به چند دليل:
نخست: آنكه بدين وسيله توجه فرمانروايان را از خويشتن به جاى ديگر منصرف مى ساختند.
دوم: آنكه مردم بيشتر به آنان اعتماد مى كردند و از پشتيباني شان برخوردار مى گرديدند.
سوم: آنكه دعوت خود را بدين وسيله از ابتذال و برانگيختن شگفتى مردم مى رهانيدند.
چه اينان در سرزمينهاى اسلامى آنچنان از شهرت كافى برخوردار نبودند و مردم نيز براى هيچيك از آنان، بر خلاف علويان حق دعوت و حكومت را نمى شناختند. از اين رو با وجود علويان، دعوت عباسيان اگر به سود خودشان آغاز مى شد امرى فريب آميز و باور نكردنى مى نمود.
چهارم: آنكه مى خواستند اعتماد علويان را نيز به خود جلب كنند و اين از همه برايشان مهمتر بود. چه مى خواستند، بدين وسيله رقيبى در ميدان تبليغ و دعوت نداشته باشند و نمايش اينكه دارند، به نفع علويان تبليغ مى كنند، خود آنان را از تحرك باز دارند«.
ليكن امام صادق(ع) مخالفت خود را با دستگاه عباسى اعلام كرد، رشته سياست را از دست خليفه وقت خارج ساخته، خشم وى را به جان خريد. امام صادق(ع) پس از استوارى حكومت منصور در جواب سؤال وى كه چرا به دربار عباسى رفت و آمد نمى كند فرمود:
» ما كارى نكرده ايم كه به جهت آن از تو بترسيم و از امر آخرت پيش تو چيزى نيست كه بدان اميدوار باشيم و اين مقام تو در واقع نعمتى نيست كه آن را به تو تبريك بگوييم و تو آن را مصيبتى براى خود نمى دانى كه تو را دلدارى بدهيم، پس پيش تو چكار داريم؟«
حكومت بر سرزمين پهناور اسلامى چنان منصور را مغرور كرده بود كه مبانى سياسى خلافت عباسى را به فراموشى سپرد و پيشواى علويان و امام شيعيان را به شهادت رساند.
مؤلف تاريخ قم علاوه بر هجرت حضرت فاطمه معصومه(س)، از مهاجرت گروهى از فرزندان ابوطالب به اين شهر مقدس خبر مى دهد كه جز نام برخى از آنها در كتب انساب، هيچ اطلاعى نيست. به احتمال زياد تمامى اين مهاجرتها پس از هجرت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) صورت گرفته باشند.
از مهمترين و معتبرترين كتب انساب كه مهاجرت آل ابوطالب را به ترتيب نام شهرها تنظيم كرده، ابو اسماعيل ابراهيم بن ناصر بن طباطبا مى باشد. وى در «منتقلة الطالبيين» به مهاجرت قريب به پنجاه تن از خاندان موسوى به ايران اشاره مى كند كه به شهرهايى چون آذربايجان، ارجان (بهبهان)، آبه (از نواحى قم)، آمل، بلخ، بخارا، ترنجه (از نواحى بين آمل و سارى) ترمذ، جندى شاپور، جره (از روستاهاى شيراز). خراسان، رامهرمز، رى، شاپور (از نواحى فارس)، سيرجان، شيراز، طبرستان، طوس، فسا، قزوين، قم، نيشابور، همدان و هرات هجرت نموده و در آن شهرها سكنى گزيده اند.
البته در ايران علاوه بر دو مرقد مطهر امام على بن موسى الرضا(ع) و حضرت فاطمه معصومه(س)، آرامگاه هاى ديگرى نيز به عنوان فرزندان امام كاظم(ع) معروف هستند كه پس از هجرت امام رضا(ع) به ايران آمده و در ايران قبل از رسيدن به امام(ع) به شهادت رسيده و يا از دنيا رفته اند. براى نمونه به موارد زير اشاره مى شود:
حضرت سيد ميراحمد بن موسى(ع) معروف به «شاهچراغ»، برادر امام رضا(ع) و بزرگترين پسر امام كاظم(ع) پس از ايشان است كه بعد از ولايتعهدى امام رضا(ع) عزم خراسان نمود و در دو فرسنگى شيراز، خبر شهادت امام رضا(ع) به ايشان رسيد و چون مامون دستور قلع و قمع علويان را داده بود، لذا اين بزرگوار در خطه شيراز به دست حاكم آنجا شهيد گرديد. شايد پس از اين واقعه بود كه فرزندش «شاهزاده ابراهيم» به قم مهاجرت نمود.
امامزاده سيد على اكبر كه آرامگاهش در 18 كيلومترى شمال شرقى شهرضا (قمشه) واقع است، نيز از برادران حضرت امام رضا(ع) و شاهچراغ دانسته شده است. كه به مناسبت حضور امام(ع) به ايران مهاجرت كرده، و قبل از رسيدن به طوس در شهر مذكور از دنيا رفته است. اطلاع دقيقى از رحلت يا شهادت ايشان در دست نيست.
به همراه كاروان حضرت فاطمه معصومه(س) بيست و سه نفر علوى از خاندان موسوى شامل برادران و برادرزادگان بودند.
حضرت شهرضا به روايتى فرزند امام موسى كاظم(ع) است كه به امر برادر خود حضرت امام رضا(ع) براى ارشاد مردم اين حدود به ديار اصفهان (قمشه) رهسپار شده و سپس به دست ظلمه در كنار كوه شهرضا شهيد گرديده است.
مطابق كتيبه بالاى سر در صحن و زيارتنامه، از پسران حضرت موسى بن جعفر(ع) و برادر امام هشتم(ع) به شمار مى رود.
نسب امامزاده عبدالله، واقع در ناحيه اسدآباد، چنين ياد شده است: «عبدالله بن موسى الكاظم(ع)«.
امامزاده عبدالله واقع در دماوند را از فرزندان امام موسى كاظم(ع) مى دانند. شيخ مفيد ضمن برشمردن فرزندان امام موسى كاظم(ع) از عبدالله نيز نام برده است. در شرح احوالش نوشته اند كه آن بزگوار، روى به ولايت دماوند نهاد، چون بدانجا رسيد، قاسم هالى و سهراب هالى و فرزندان و برادرانشان خبر يافتند و راه برايشان گرفتند و شهيد كردند.
مؤلف كتاب منتقلة الطالبيين به مهاجرت شمار ديگرى از سادات اشاره مى نمايد كه با توجه به سلسله انساب آنها، از مهاجران عصر رضوى محسوب مى شوند.
علاوه بر سادات موسوى، حسينى و حسنى، بعضى از اصحاب امام كاظم(ع) كه از اصحاب امام رضا(ع) نيز هستند به ايران مهاجرت نموده اند و به طور غالب در قم سكونت نموده اند و يا نخست در شهر ديگرى چون اهواز سكونت نموده و سپس به قم منتقل شده اند. اصحاب امام كاظم(ع) كه هجرت اختيار نموده اند، به قرار زير است:
- ابراهيم بن محمد اشعرى
- ابراهيم بن هاشم
- ابوحرير قمى (زكرياى ادريس)
- احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعرى، ابوعلى قمى
- حسين بن سعيد اهوازى
- حسين بن مالك قمى
- ريان بن شبيب
- ريان بن صلت
- زكريا بن آدم
- سعد بن سعد اشعرى قمى
- سهل بن يسع
- عبدالعزيز بنمهتدى
- عبدالله بن صلت
- على بن ريان بن صلت
- محمد بن حسن اشعرى
- محمد بن سهل قمى
- محمد بن على بن عيسى اشعرى قمى
- مرزبان بن عمران بن عبدالله بن سعد اشعرى
البته ممكن است برخى از اين اصحاب در طى مسافرتهاى عديده اى كه به حجاز و عراق داشته اند از امام كاظم(ع( حديث آموخته باشند و موطن اصلى آنها قم بوده باشد.
به همراه كاروان حضرت فاطمه معصومه(س) بيست و سه نفر علوى از خاندان موسوى شامل برادران و برادرزادگان بودند. نام برادران همراه كريمه اهل بيت به نقل مؤلف «بحر الانساب» به ترتيب زير است:
-1 فضل
-2 على
-3 جعفر
-4 هادى
-5 قاسم
-6 زيد
به حسب ظاهر، «هادى» تصحيف «هارون» باشد. چون در كتب انساب از هادى به عنوان يكى از فرزندان امام كاظم(ع( نام برده نشده و غير از امام على بن موسى الرضا(ع) فرزند ديگرى به نام على نداشته است و چون زيد معروف به «زيد النار» در بصره قيام كرده بود و وى را نزد امام رضا(ع) برده بودند، بعيد به نظر مى رسد كه همراه كاروان حضرت معصومه(س) بوده باشد. بدين ترتيب ممكن است چهار تن از افراد فوق همراه كريمه اهل بيت بوده باشند:
-1فضل
-2جعفر
-3هارون
-4قاسم
علاوه بر همراهى جمعى از برادران، بانوانى نيز، حضرت فاطمه معصومه(س) را همراهى مى كردند. اسامى اين خواهران كه ممكن است خواهران كنيزهاى حضرت بوده باشند، عبارتند از: ميمونه، فاطمه صغرى و خديجه خاتون (دختران امام كاظم(ع))، خواهر حضرت معصومه(س) و «سلطان موصليه» خادمه آن حضرت.
عباس فيض گويد: برخى از مورخان از محدث قمى مؤلف «حاشيه انساب المجدى» نقل كرده اند كه:
« ميمونه» بنت موسى بن جعفر با فاطمه معصومه(س) است و مى خواهند اينطور استفاده كنند كه، فاطمه با خواهر خود ميمونه همسفر بوده اند، در صورتى كه اين عبارت از دفن وى در جوار فاطمه حكايت مى كند.
البته بايد گفت كه در متن «المجدى» كه اخيرا به چاپ رسيده، از «ميمونه» دخت امام كاظم(ع) نامى به ميان نيامده است. با اين حال باز هم، همراهى آن بانوى مكرمه با حضرت معصومه(س) منافاتى ندارد. چه اين كاروان شامل همه و يا قسمت عمده اى از خاندان موسوى، پس از يك سال تاخير مى خواست به امام رضا(ع) بپيوندد. در مورد فاطمه صغرى بايد گفت كه امام كاظم(ع) دو دختر به نام فاطمه داشتند;
-1 فاطمه كبرى (حضرت فاطمه معصومه(س))
-2 فاطمه صغرى
فاطمه صغرى، كودكى خردسال بود و در مسير كاروان از دنيا رفت و در روستايى از توابع آشتيان به خاك سپرده شد.
خديجه خاتون، نزديك مزار «طيب» و «طاهر» وفات يافت و در همانجا مدفون گرديد.
سلطان موصليه نيز در نائين دفن شده است.
البته غير از افراد مذكور، آقاى بلاغى از شخصى به نام «سيد مرتضى طبيب حضرت معصومه(س)» نام مىبرد. او پس از ذكر نام پزشكى در نائين، نسبش را به «سيد مرتضى» مى رساند و مى گويد:
»ميرزا محمد طبيب; فرزندش ميرزا محمد على است كه نسبشان به سيد مرتضى طبيب حضرت معصومه(س) منتهى مى شود كه در قم مدفون است«.
با توجه به نظريه هاى مذكور، برخى از شخصيتهاى همراه حضرت فاطمه معصومه(س) عبارتند از: فضل، جعفر، قاسم، هارون، اسحاق، محمد، ميمونه، فاطمه صغرى، خديجه خاتون (كه همه از فرزندان امام كاظم(ع) هستند) و خواهر حضرت معصومه(س) كه نامش معلوم نيست و سلطان موصليه خادمه حضرت معصومه(س)
با كاروان نور; از مدينه تا قم
هجرت امام رضا(ع) از مسير بصره، اهواز و فارس به مرو صورت گرفت; در حالى كه، هجرت حضرت فاطمه معصومه(س) يك سال پس از آن، از مسير ديگرى انجام شد.
حسن بن محمد بن حسن قمى مى نويسد:
»از سادات حسينيه از فرزندان موسى بن جعفر(عليهما السلام) كه به قم آمدند فاطمه دختر موسى بن جعفر(عليهما السلام) بود. چنين گويند بعضى از مشايخ قم كه چون امام على بن موسى الرضا(عليهما السلام) را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براى عقد بيعت به ولايت عهد براى او فى سنة ماتين، خواهر او فاطمه بنت موسى بن جعفر(عليهم السلام (در سنه احدى و ماتين به طلب بيرون آمد چون به ساوه رسيد، بيمار شد. پرسيد كه ميان من و ميان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند كه ده فرسخ است. خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد«
حبيب پورمظاهر مى نويسد:
»فاطمه ملقب به معصومه خاتون دختر امام موسى كاظم(ع) علو مرتبه اش زياده از حد بيان است. در سال دويست و يك هجرى زمان ولايت عهد حضرت امام رضا(ع) با برادران خود فضل على و جعفر و هادى و قاسم و زيد با بعضى از برادرزادگان و چند خدمه از بغداد به عزم ديدار برادر عازم خراسان شدند»
از مجموع اين سخنان چنين برمى آيد كه كاروان حضرت فاطمه معصومه(س) از شهرهاى مدينه، بغداد، ساوه و قم عبور كرده است.
در صورتى كه، حضرت بيمار نمى شدند، مى بايست از طريق «رى» به «مرو» مى رفت. اما بيمارى ايشان موجب شد تا در قم اقامت نمايد و در همانجا به ديدار خدا بشتابد.
اگر گفته مؤلف «بحر الانساب» را ناديده انگاريم و تنها به نوشته حسن بن محمد بن حسن قمى بسنده كنيم، شهر ساوه ما را از مسير هجرت معصومه(س) از مدينه به قم آگاه مى سازد. چه اينكه شهر ساوه در مسير مدينه، كوفه و بغداد به خراسان قرار دارد; بر خلاف مدينه، بصره و اهواز به خراسان كه حضرت امام رضا(ع) از اين مسير عبور كردند.
لسترنج گويد:
» در زمان عباسيان البته بغداد بزرگترين شهر عراق بود، ولى يك قرن پيش از آنكه اين سلسله روى كار بيايد، مسلمانان قرن اول پس از فتح عراق به ساختن سه شهر بزرگ دست زدند كه واسط و كوفه و بصره باشد. اين سه شهر تا چندين قرن آبادى و رونق داشت و با انبار (از شهرها دوره ساسانيان) كه در ساحل فرات و با بغداد در يك عرض جغرافيايى بود، بزرگترين شهرهاى پرجمعيت عراق را در دوره عباسيان تشكيل مى دادند«
»معروفترين شاهراه ها، جاده بزرگ خراسان بود كه به شرق مى رفت و پايتخت را به شهرهاى ماوراء النهر در حدود چين متصل مى ساخت«.
اين جاده از دروازه خراسان در خاور بغداد شروع مىشد و از صحرا گذشته از پلهاى مستحكمى كه بر روى رودخانه ها ساخته بودند، عبور مى كرد تا به «حلوان» پاى گردنه اى كه از آنجا به كوههاى ايران مى رسيد، منتهى مى گرديد، و در اينجا به ايالت جبال وارد مى شد و پس از عبور از يك سربالايى تند به كرمانشاه مركز استان كردستان مى رسيد و ايالت جبال را با خطى مورب درنورديده به سمت شمال خاورى مى رفت و از همدان نيز مى گذشت تا به «رى» مى رسيد، پس از عبور از رى به سمت خاور متوجه مى شد و از «قومس» عبور نموده، كوههاى طبرستان را در سمت چپ و كوير لوت را در جنوب خود مى گذاشت، تا نزديك بسطام به ايالت خراسان وارد مى گرديد و از نيشابور عبور نموده از طوس مى گذشت و به مرو مى رسيد«
»باز برمى گرديم به بغداد مركز جاده ها. شاهراه بزرگى براى زيارت مكه و مدينه از سمت باختر بغداد به جنوب متوجه گرديده به كوفه، در حاشيه باديه عربستان، مى رفت و به خط تقريبا مستقيم از آنجا گذشته به حجاز مى رسيد. يك جاده ديگر براى زيارت مكه از بصره تقريبا به موازات جاده اول شروع مى شد و در دو منزلى شمال مكه به جاده قبلى مى پيوست».
مولف تاريخ قم از وفات و تشييع پيكر نورانى دختر موسى بن جعفر(ع) چنين ياد كرده است:
» فاطمه س هفده روز در حيات بود چون او را وفات رسيد بعد از تغسيل و تكفين و نماز موسى بن خزرج در زمينى كه او را بابلان بود آنجا امروز روضه مقدسه اوست، دفن كرد و بر سر تربت از بوريا سايه ساخته بودند تا آنگاه كه زينب دختر محمد بن على الرضا: اين قبه بر سر تربت او بنا نهاد»
با توجه به نقل برخى از مورخان و قرائنى كه در طول مسير از ساوه تا قم مشهود است، همانگونه كه مردان كاروان را به شهادت رسانده اند، حضرت فاطمه معصومه(س) وبانوان همراهش توسط عوامل بنى عباس مسموم شدند.
در طى مسافت هر يك از بانوان با تاثير سم، به شهادت رسيده و در شهرها و روستاهاى مسير حركت به خاك سپرده شدند.
اشعريان در زمان ورود كاروان مدينه، از بزرگان قم و برجسته ترين شخصيتهاى سياسى فرهنگى شهر به شمار مى آمدند . لذا به همين جهت موسى بن خزرج به استقبال كاروان حضرت شتافت و آنها را در منزل خود جاى داد و پس از شهادت حضرت معصومه(س) محل خاك سپارى حضرت را عهده دار شد. او نخستين كسى بود كه توليت مزار شريف كريمه اهل بيت را بر عهده گرفت. پس از گذشت چند سال حضرت زينب دختر امام جواد(ع) قبه اى از آجر بر فراز آرامگاهش بنا كرد. در طول عصر امامت، وكلاى امامان شيعه به اين مهم مى پرداختند. «حسين بن اشكيب سمرقندى» متوفاى بعد از 260 هجرى قمرى،از دانشمندان نامور ايران و از اصحاب امام هادى(ع) و امام حسن عسكرى(ع) ازجمله افرادى است كه در اواسط قرن سوم هجرى توليت آستانه مقدسه قم را بر عهده داشت. نجاشى در كتاب خود از سمرقندى اينگونه ياد كرده است:
»حسين بن اشكيب، از علماى اماميه و از مردم خراسان، دانشمندى موثق و مقدم بوده است. كشى او را در شمار اصحاب امام حسن عسكرى(ع) آورده و عياشى از وى بسيار روايت نموده و به حديثش اعتماد كرده است. او در نقل حديث مورد وثوق كاملو شخصى منضبط بوده است.» كشى نيز از او ياد كرده است: «او قمى و خادم قبر بود... استاد ما (شيخ مفيد) از ابوالقاسم جعفر بن محمد قولويه از محمد بن وارث سمرقندى نقل مى كرد كه كتاب «رد بر كسى كه گمان كرده پيغمبر پيش از بعثت بر دين قوم خود بوده است» و كتاب «رد بر زيديه» و «كتاب نوادر» ازتاليفات حسين به اشكيب است« احتمال دارد وكيل وقت امام حسن عسكرى(ع)،«احمد بن اسحاق اشعرى» در زمان حيات امام يازدهم توليت آستانه مقدسه قم راعهده دار بوده باشد.
نويسنده تاريخ قم تنها به سال وفات (201 ه. ق) حضرت معصومه(س) اشاره كرده است. برخى ديگر از متاخرين، دهم ربيع الثانى را روزارتحال آن حضرت ذكر كرده اند.
امام رضا(ع) طبق دستور مامون از راه بصره، اهواز و فارس به خراسان برده شد تا بتواند با تاييد ولايتعهدى امام، حكومت خود را مستحكم كند. اما مامون از اينكه امام رضا(ع) از شهرهاى شيعه نشين عبور داده شود، مى هراسيد.
زيرا احتمال مى داد مردم به امام پيوسته بر عليه او دست به شورش بزنند. به همين دليل اين سخن امام رضا(ع) در سفر اول خود به خراسان، از مسير كوفه نيامده، صحيح به نظر مى رسد نمى تواند سخن قاطعى در مورد نيامدن امام به قم وعبور ايشان از راه كوفه باشد; زيرا، در منابع روايى ما آمده است كه امام رضا(ع ) در قادسيه، منزلى از منازل راه كوفه به خراسان با بزنطى ملاقات داشته است.
بيهقى در تاريخ خود يادآور مى شود كه طاهر ذواليمينين، با امام رضا(ع) در بغداد بيعت كرد و تذكره نويسان با كمال صراحت ورود امام رضا(ع) به قم را نقل كرده اند. به اين ترتيب احتمال مى رود سفر ديگرى نيز داشته باشند و اين نظر براساس منابع تاريخى گفتارى درست به نظر مى رسد.
چنانكه يعقوبى گويد:
»مامون در سال 202 از مرو رهسپار عراق شد و وليعهدش رضا(ع) و وزيرش فضل بن سهل ذوالرياستين همراه وى بودند . «طبرى انگيزه مسافرت مامون به بغداد درسال 202 ه را اينگونه گزارش كرده است: «از جمله حوادث سال 202 ه. ق آن بود كه مردم بغداد با «ابراهيم بن مهدى» بيعت كردند و او را مبارك نام نهادند.» گويند: در نخستين روز محرم با وى بيعت خلافت كردند و مامون را خلع كردند و چون روز جمعه شد، ابراهيم به منبر رفت و نخستين كسى كه با وى بيعت كرد،عبيدالله بن عباس هاشمى بود، سپس منصور بن مهدى، پس از آن بنى هاشميان ديگر، پساز آن سرداران ... اينان سران و پيشروان بودند كه از مامون خشمگين بودند كه مى خواست خلافت را از پسران عباس به پسران على برد و پوشش پدران خويش را كه سياه بود، رها كرده بود و سبز پوشيده بود»
در اثر اختلافاتى كه در بغداد، پايتخت پيشين عباسيان، روى داد مامون دستور صادر كرد به سوى بغداد حركت كنند. و خود به همراه امام رضا(ع) راه بغداد را در پيش گرفت و پس از سركوب آشوب به مرو بازگشت. از اين روى ممكن است عبور امام رضا(ع) از قم در جريان رفت و آمدى كه بين بغداد و مرو روى داد، صورت گرفته باشد. يكى از مورخان در اين باره مى نويسد:
»حضرت رضا(ع) وارد قم شد و مردم كه از ورود آن حضرت باخبر شده بودند، به ملاقات آن حضرت مى شتافتند و براى ضيافت ايشان بر يكديگر پيشى مى گرفتند، حضرت براى قطع خصومت فرمود: «ان الناقه مامورة» اين شتر مامور است و به هر كجا برود، همانجا منزل خواهيم كرد. شتر به حركت درآمد تا كنار خانه اى زانو زد.
صاحب آن خانه شب قبل از ورود آن حضرت در خواب ديده بود كه حضرت رضا(ع) فردا ميهمان او خواهند بود و چون روياى او به حقيقت پيوست در شگفت شد. آن خانه مورد توجه قرار گرفت و مردم به آن محل مى آمدند و استفاده مى بردند. امروز همان محل مدرسه شده است و اينك به «مدرسه رضويه» مشهور است.» و محل به محله شاه خراسان معروف است و تكيه اى به اين نام تكيه شاه خراسان نيز در قم هست.
مولف تاريخ قم نيز از چشمه اى در قم خبر مى دهد كه امام على بن موسى الرضا(ع) از آن چشمه آب خورده و بدان موضع غسل كرده است. چنين به نظر مى رسد حضرت امام على بن موسى الرضا(ع) نخستين معصومى است كه به زيارت حضرت فاطمه معصومه(س) آمده است.
سراى «موسى بن خزرج» كه حضرت معصومه (س) چند صباحى در آنجا به سر برد، به مدرسه معروف «ستيه» است. اين سرا در محله «ميدان مير» وسط شهر قم در يكى از محله هاى قديمى بود و عبادتگاه آن حضرت به نام «بيت النور» در وسط آن، قرار داشت . موسى بن خزرج پس از رحلت آن بانوى گرانقدر، محراب ايشان را به همان حال باقى گذارد، و ديگر نقاط خانه خويش را نيز به احترام ايشان، مسجد كرد. اصل محراب فاطمه معصومه (س) كه در نزد عوام به «تنور» مشهور است تاكنون پابرجاست و مردم از قديم الايام تاكنون براى تيمن و تبرك و خواندن زيارت و دعا بدان جا مى روند .محراب مزبور كه غرفه كوچكى بيش نبوده، تجديد بنا شده و به صورتى زيبا در آمده است. و در كنار آن، مدرسه اى براى طلاب علوم دينى ساخته شده كه به «مدرسه ستيه» معروف است. نيز در ضلع غربى و و جنوبى آن، مسجدى بنا گرديده است . سراى موسى بن خزرج در آن روزگار به هنگام ورود حضرت معصومه (س) در منتهى اليه جنوب غربى شهر قم قرار داشت. زيرا بر اساس آثارى كه موجود است، شهر قم در آن عصر در شمال شرقى شهر فعلى قرار داشت و به تدريج به سمت غرب و جنوب كشيده شد. البته در حال حاضر محل نامبرده در اواسط قسمت قديمى شهر به سمت جنوب است. ناحيه اى كه آستانه مقدسه با مدارس و مساجد تابع آن در آنجا قرار دارد، پيش از رحلت حضرت معصومه (س)، احتمالا باغ آباد و مصفايى از املاك موسى بن خزرج بود. چون در آن دوران، متداول و معمول بود كه رؤسا و بزرگان عرب علاوه بر خانه هاى مجللى كه داخل شهر داشتند، هر يك به تناسب موقعيت و مقام خويش در باغهاى اختصاصى خود در سواحل رودخانه، كاخ و قصرى مشرف بر آب براى تفريح در ايام بهار و تابستان بنا مى نمودند. با توجه به وضعيت محل مذكور و موقعيت متناسب «بابلان» همان محلى كه امروزه پيكر مقدس حضرت معصومه (س) قرار دارد. و شخصيت موسى بن خزرج، حدس زده مىشود كه كاخ ييلاقى موسى در همان ناحيه قرار داشت. و به طورى كه از قراين برمى آيد، باغ و كاخ مزبور را موسى فوق العاده دوست مى داشت. و به همين جهت آن را نثار مقدم حضرت معصومه نمود و محل دفنش را در آنجا نهاد. ظاهرا موسى بن خزرج با مشاهده وضع مزاجى نامناسب و وخامت حال حضرت معصومه (س) ايشان را به باغ ييلاقى خويش دعوت نمود تا از آن رهگذر از ازدحام مردم در امان بماند.
علت برگزيدن شهر قم
بر اساس سخن مشهور: پس از اينكه فاطمه معصومه (س) به شهر ساوه رسيد، بيمار شد. و چون در خود توان رفتن به خراسان را نديد، و يقين پيدا كرد كه ديگر هرگز برادرش امام رضا (ع) را نخواهد ديد، تصميم گرفت به قم كه از پيش مى دانست در آنجا به لقاى حق خواهد شتافت. برود .يكى از نويسندگان درباره علت رفتن حضرت معصومه (س) به شهر قم گويد»اين مجلله در اوائل سال 201 هجرى به مقصد «مرو» از مدينه طيبه بيرون آمده، بين راه در ساوه كه شهرى معظم و مردمش «شافعى مذهب» و بسيار هم متعصب بودند. به شدت مريضه و ناتوان گشته، بواسطه فقدان اصحاب وفاق و وجدان ارباب نفاق و به علت نبودن طبيب معالج و نداشتن پرستار دلسوز و مكان مناسبى براى آسايش خود، مجبور مى شود كه از راه مقصد، اندكى منحرف گشته، خود را به شهر قم كه از بلاد مستحدثه شيعيان و مراكز موالى و دوست داران آن خاندان، مى دانست با آنكه در مسير او نبود. برساند. و از قرائن، مستفاد مى شود كه فاطمه (س) قبل از حركت خود از ساوه به طرف قم، رؤساى قم را از مقدم خويش به ساوه، خبردار كرده بود... معلوم مى شود موقعى كه بى بى بيمار مى شود، به جهاتى كه نگارش يافت، خود را از حركت به طرف قم ناچار مى ديده، از طرفى هم نمى خواسته است كه بدون سابقه دعوت بدان شهر كه از مسير او دور است، وارد شود. بنابراين، از ورود خود به ساوه «آل سعد» را آگهى مى دهد تا آنان به طلب وى از قم بيرون آيند « برخى درباره سبب روى آوردن حضرت معصومه (س) به قم، گويند: بى ترديد مى توان گفت كه آن بانوى بزرگ، روحى ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتى كه بعدها براى اين سرزمين پيش مى آيد - محوريتى كه آرامگاه ايشان مركز آن خواهد بود- بدين ديار، روى آورد... اين جريان به خوبى روشن مى كند كه آن بانوى الهى به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته است و خود را با شتاب بدين سرزمين رسانده و محوريت و مركزيت آن را با مدفن خود پايه ريزى كرده است.
پرواز سوگمندانه
حضرت معصومه (س) هفده روز بيشتر پس از ورود به قم، زنده نماند و سپس دعوت حق را لبيك گفت و به سوى بهشت برين پرواز كرد. اين حادثه به سال 201 هجرى رخ داد. سلام بر اين «بانو» از سپيده خلقت تا قيام قامت.
پي نوشت:
.-1اين اثر تاليف «سيدموسى برزنجى شافعى مدنى» است، «الذريعة)، ج24، ص107.
-2از تاليفات «عبدالوهاب شعرانى شافعى»، متوفاى937هجرى است، «كشف الظنون»، ج2، ص1565.
-3وسيلةالمعصومية»، ص65.
-4گنجينه آثار قم»، ج1، ص386; به نقل از «نزهةالابرار» ولواقع الانوار.
-5تاريخ اهلبيت»، ص82.
-6اصول كافى»، ج1، ص397، «تاريخ بغداد»، ج13، ص27، «اقبال»، ص677، «تاريخ قم»، ص199.3
-7محدث گرانقدر و رجالى توانا مرحوم آيةالله شيخعلى نمازى متوفى دوم ذيحجه 1405ه.ق مؤلف اين اثر است كه در ده جلد تدوين يافته است. مرقد وى در يكى از حجره هاى صحن رضوى در كنار بارگاه ملكوتى امام رضا(ع) قراردارد.
-8مستدرك سفينةالبحار» ج8، ص257.
-9بحارالانوار»، ج48، ص286، «تذكرةالخواص»، ابنجوزى، ص315.
-10و نيز رجوع كنيد به: «كريمه اهلبيت» ص97-103، «زندگانى حضرت موسى بن جعفر(ع)، عمادزاده، ج2، ص375، «حضرت معصومه، فاطمه دوم، اشتهاردى، ص111،113.
-11برگرفته از آيه35 سوره احزاب.
-12 اصول كافى، ج1، ص477.
-13علاوه بر حوزه علميه اى كه توسط رسول اكرم(ص) و ائمه شيعه(ع) بنيان نهاده شد و در هر دوره دهها و صدها مرد دانشمند و راوى و دين شناس به جامعه اسلامى عرضه كرد، در همان رديف حوزه هاى علمى بانوان از سوى رسول اكرم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س) تاسيس گرديد كه پس از آنها امامان شيعه و همسران و دخترانشان اين حوزه را رهبرىكرده و به واسطه خويشى با امامان و بهره گيرى از لحظه لحظه حيات پربارشان در هر عصرى از اساتيد برجسته آن دوره شدند. رجوع كنيد به: «مسند فاطمه معصومه(س) از همين قلم.
-14اعلام الورى»، ص302.
-15 عيون اخبارالرضا(ع)، ج1، ص15.