اگر یک وقت خواستید در شب جمعه برای پدر و مادرتان یک سوره خوبی بخوانید، سوره ص (صاد) را بخوانید خیلی خوب است. در آیه 45 این سوره می گویند بندگان ما را یاد کن. ابراهیم و اسحاق و یعقوب را. أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ اینها صاحبان دست ها و چشم ها بودند. خب همه آدم ها دست و چشم دارند. مگر آدمی هست که دست و چشم نداشته باشد؟ مگر آدمی که ناقص باشد. به یک دلیلی ناقص شده باشد. هر آدمی دست و چشم دارد. این که چیزی نبود که شما به عنوان فضیلت ابراهیم و اسحاق و یعقوب گفتید. معلوم می شود یک چیز دیگر است. ید نام عضوی دست است. معنای مجازی اش قدرت است. پس اینها بندگانی بودند که صاحب قدرت بودند. ابصار چطور؟ شاید به معنای بصیرت باشد. صاحب قدرت و بصیرت بودند. چطور شده بود که صاحب قدرت و بصیرت شده بودند؟ در آیه بعد می فرمایند: إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ ما آنها را به یاد آخرت خالص کرده بودیم. دائما به یاد آخرت بودند. آدم اگر کار کند، آن مداومتی که عرض می کنیم، بر ترک گناه و انجام دستوراتی که وظیفه اش است، مداومت کند، به اینجا می رسد و أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ می شود. این برای همه هست. مختص انبیاء و حضرت ابراهیم نیست. حضرت ابراهیم اینگونه بوده. شما هم می توانی اینطوری باشی. به مقداری که آدم زحمت می کشد، می تواند صاحب قدرت و بصیرت شود. گفتند حضرت ابوالفضل صاحب بصیرت بود. آنطور در صحنه کربلا با اقتدار عمل کرد. آنطور دقیق و صحیح عمل کرد. خب حادثه خیلی بزرگ بود. امتحان خیلی سختی بود. چطور ایشان دقیق و صحیح عمل کرد و یک اشتباه هم نکرد. اگر آب خورده بود، اشتباه شده بود دیگر. هیچ گناه هم نبودها. اما اشتباه بود. اشتباهی در آن مرتبه و مقام بود. چرا این اشتباه را نکرد؟ چون صاحب بصیرت بود. صاحب بصیرت یعنی عمق حوادث را می یابد. این برای همه ممکن است. ما یک ظواهر را نگاه می کنیم و ظواهر را می بینیم. خب این ظواهر را بچه گربه هم می بیند. حالا انسان یک ذره بیشتر. اینهایی که ما با چشم مان می بینیم و همه دانش های بشری به آن رسیده است، مربوط به ظاهر جهان است. جهان یک باطنی دارد. صاحب بصیرت باطن جهان را می بیند. لذا سرش کلاه نمی رود. خودش را به اندک نمی فروشد. شاید برایتان به تکرار این را عرض کرده باشم. فرمودند که قیمت این تن شما بهشت است. قیمت تن شماست. نه قیمت جان تان. ما چقدر ارزان حساب می کنیم. خیلی ارزان.