جلسه پنجشنبه 20/6/93 ( امامت مطلقه )
ما الان پانزده دستور و حکم در دین مان داریم که همان دستورات و احکامی است که از ابراهیم به جا مانده است. ما پیرو ابراهیم هم هستیم. پس می گوییم امامت مطلقه است...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در آیه 124 سوره مبارکه بقره می فرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. کلمه اذ در ابتدای بسیاری از آیات آمده است. مثلا اینجا وَإِذِ ابْتَلَى دارد و نمونه زیاد دارد. معمولا در اینجاها یک اُذکر در تقدیر هست. اُذکر یعنی یاد کن. یاد کن زمانی را که خدای تبارک و تعالی ابراهیم را با امتحانات متعدد امتحان کرد و ایشان از همه این امتحانات سربلند بیرون آمد. ثمره این سربلندی از امتحانات این بود که ایشان به مقام امامت رسید. ببینید می فرماید: فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا بعد از اینکه او امتحانات را به خوبی به پایان رسانید و به سربلندی کامل از پس امتحانات بر آمد خدای متعال فرمود: قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا دقت کنید. یک نکته صرفی نحوی ادبیاتی هست. در زبان عربی اسم می گویند اسم فاعل عمل می کند. به این معنا که یک کلمه بعدی فاعل آن می شود و یک کلمه بعدش مفعول آن می شود. حالا اگر بخواهیم در زبان فارسی مثال بزنیم مانند حسن آمد. آمد فعل است و حسن فاعل است. در زبان عربی اول آمد را می گوییم و بعد حسن را می گوییم. اما در زبان فارسی اول فاعل را می گوییم و بعد فعل را. حسن آمد. آنجا می گوییم آمد حسن. مثلا جاء الحسن. این جاء که فعل است حسن را مرفوع می کند. می گوییم جاء الحسنُ. مشخص است؟ در هرصورت افعال در زبان عربی عمل می کنند. یعنی یک فاعل و یک مفعول می گیرند. فاعل شان را مرفوع می کنند. اگر گاهی کلمات عربی مرفوع هستند به این دلیل است که این کلمه فاعل شده است. مانند جاء الحسن که عرض کردیم. جاء فعل است و الحسن فاعل است و این فاعل ناگزیر مرفوع می شود. یک وقت می گوییم کَتَبَ حَسَنٌ کتاباً حسن یک نامه نوشته. کَتَبَ فعل است. حسن فاعل است. آن کتاب مفعول است که کتاب منصوب است. هر فاعلی مرفوع است و هر مفعولی منصوب است. اسم فاعل هم در زبان عربی عمل می کند. اینجا اسم فاعل چیست؟ کلمه جاعل است. إِنِّي جَاعِلُكَ. جاعل فاعل است. جَعَلَ فعل ماضی آن است و جاعل اسم فاعل آن است. این جاعل عمل کرده. جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ من تو را امام مردم قرار دادم. این کَ مفعول جاعل است. فاعلش چیست؟ ضمیری است که در جاعل است. فاعل و مفعول. فاعلش ضمیری است که در جاعل است. کَ مفعول این کلمه جاعل است که اسم فاعل است. این مقدمه را عرض کردم تا این را بگویم. حرف این است که اگر جاعل عمل کند، فقط درصورتی عمل می کند که معنایش معنای زمان حال یا زمان آینده باشد. دیروز تو را قرار دادم نمی شود. جاعل که می گوییم، چون عمل کرده یا به معنای امروز است یا به معنای فردا و آینده است. من فردا تو را امام قرار می دهم. این یک مقدمه است برای فهم این مساله که حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از اینکه به مقام نبوت و رسالت و اولوالعزم و خُلَّت رسیده، به مقام امامت رسیده است. مقام خُلّت را هم قبلا عرض کرده ایم. ایشان یک وقتی به مقام خلیل اللهی رسیده است. خلیل اللهی را به اصطلاح خلت می گوییم. دوست خدا شده است. بعد می پرسند چرا دوست خدا شده است؟ یک تعریف ها و توصیفاتی می کنند. مثلا یکی این است که ایشان هیچ گاه بدون مهمان غذا نخورده است. جزء صفاتی که می شمارند و می گویند ایشان به این دلیل به مقام خلّت رسیده است چند تا صفت می گویند و یکی از آنها این است. بعد از اینکه ایشان به این مقام ها رسید، به مقام امامت رسیدند. عرض کردیم در چه سنی ایشان به مقام امامت رسید؟ هشتاد یا نود سالگی. بعد از امتحان اسماعیل. دستور سر بریدن اسماعیل آمد و ایشان این عمل را انجام داد و داستانش را بلد هستید. بعد از اینکه ایشان این را به خوبی انجام داد و قرآن تصدیق می کند که ایشان امتحان را به خوبی پس داد که این فَأَتَمَّهُنَّ به معنای اینکه آن امتحانات را به پایان رسانید و به خوبی تمام کرد، یکی از نشانه های این تصدیق است. خب. اینکه فرموده قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا یعنی من پنجاه سال پیش تو را امام قرار دادم؟ نمی شود. پنجاه سال پیش نمی شود. زیرا جاعل که اسم فاعل است، عمل کرده و مفعول و فاعل گرفته. وقتی فاعل و مفعول می گیرد که به معنای حال یا آینده باشد. پس بعد از آخرین امتحان است که ایشان به مقام امامت رسیده. حالا نمی دانیم این بعد بلافاصله فردای روزی است که ایشان امتحان حضرت اسماعیل را به خوبی انجام داده یا یک هفته بعد است یا یک ماه بعد. این را نمی دانیم. زمان برای ما توصیف نشده. فقط می دانیم بعد است. یا درست همان زمانی است که امتحان را به خوبی پس داده اند و بلافاصله آنجا به ایشان فرموده اند که ما تو را امام کردیم یا فردای آن. فردای یک ساله یا ده ساله را نمی دانیم. خب. بعد عرض کردیم که بلافاصله در ادامه آیه سخنی از ابراهیم علیه السلام نقل می شود. قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي ایشان عرض کرد بارالهی و فرزندان مرا. فرزندان مرا. یعنی آن مرحمتی که درمورد من کردی، درمورد فرزندان من هم انجام بده. قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. عهد من به ظالمین نمی رسد. ایشان درخواست امامت کرده و فرموده اند عهد من به ظالمین نمی رسد. معلوم می شود امامت عهد خداوند است. امامت یک عهدی بین خدا و بنده اش است. آن عهد به کسانی که ظالم هستند نمی رسد. حالا باز عرض می کنیم. درهرصورت مشخص شد ایشان بعد از اینکه امتحانات را به خوبی انجام داده به مقام امامت رسیده. حالا یا بلافاصله یا با فاصله. درهرصورت این امامت به گذشته مربوط نیست. مثلا شما نمی توانید امامت را با رسالت ایشان یکی بدانید. عبارت این را می گوید که هر معصومی امام است. چرا معصوم امام است؟ چون هرچه می کند درست است. هرعملی می کند درست است. هر فکری می کند درست است. هر اخلاقی که دارد درست است. هر چه دارد درست است. خب این الگو می شود دیگر. یک مجسمه درستی الگو برای دیگران می شود. الگو برای دیگران به چه معناست؟ یعنی امام. عرض کردیم که امام یک مقام ظاهری و یک مقام باطنی دارد. مقام ظاهری این است که الگویی برای دیگران است. حالا نمی خواهیم خیلی لفظ الگو را به کار ببریم. می گوییم سرمشق است. به اصطلاح قرآنی می گوییم امام اسوه است. هر پیامبری برای امت خودش اسوه است. به چه دلیل؟ به دلیل عصمت. ببینید من الان از صبح تا حالا یک کارهایی انجام داده ام. نمی دانم اینها درست اند یا نادرست. اما او هرکاری کرده درست است. من باید خودم را با رفتار ایشان تطبیق کنم. اگر از افکارش خبردار شدم سعی کنم فکرم هم مانند ایشان باشد. اخلاقش هرجور هست، من سعی کنم اخلاقم مانند او باشد. مثلا او بخیل نیست و سخی است. من سعی کنم سخی باشم. اینگونه. پس هر صاحب عصمتی امام است. هر رسولی نسبت به امت خودش امام است. پس آنچه که برای حضرت ابراهیم هست چه چیز تازه ای است؟ در شانزده سالگی که ایشان به مقام نبوت و رسالت رسیده، به این معنا که می گوییم مقام امامت هم داشته. برای امتش اسوه بوده و آنها باید سعی می کردند شبیه ایشان رفتار کنند. شبیه ایشان باشند. معلوم می شود امامتی که ایشان از آن برخوردار شده، یک امامت تازه ای است. امامتی که ایشان از آن برخوردار شده است و آن را برای فرزندان خودش خواسته است که ما می دانیم و اگر یادتان باشد خواندیم که در آیه 73 سوره مبارکه انبیاء درمورد فرزندان ایشان فرموده: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً ابراهیم اسحاق و یعقوب را امام قرار دادیم. پس فرزندانش هم به مقام امامت رسیده اند. ایشان برای فرزندانش درخواست مقام امامت کرده و این یک مطلب تازه است. اگر اسحاق پیغمبر است، پس او هم نسبت به امت خودش امام است. اگر یعقوب پیغمبر است، نبی و پیامبر است. یعنی باید پیام الهی را به مردم برساند. این نسبت به امت خودش امام است. پس چه چیز تاره ای را درخواست می کند؟ چه چیزی بوده که ممکن است نداشته باشند؟ هر رسولی امام است اما ایشان درخواست یک امامتی را می کند که ندارند. خودش هم قبلا نداشته و حالا که به این مقام رسیده خیلی شادمان شده است. برای فرزندانش هم که می داند اینها سلسله انبیاء بنی اسرائیل خواهند بود و تا حضرت عیسی از فرزندان اسحاق هستند، چنین درخواستی می کند. برادر دیگر اسحاق که اسماعیل است، سلسله انبیائی را شکل می دهند که به پیامبر اسلام می رسند. حالا به آن کاری نداریم. در هرصورت آن سلسله همه از انبیاء و رسولان هستند و این رسولان همه امام هستند. یک امامت تازه و یک درجه تازه ای از امامت درخواست شده است. ایشان خودش به یک درجه تازه ای از امامت رسیده و آن درجه تازه از امامت را برای فرزندانش که می داند اینها پیغمبر هستند و ناگزیر امام هستند و اسوه امت خودشان هستند و یک درجه تازه ای از امامت را درخواست کرده است. ما به این می گوییم امامتی که هنوز هم برقرار است. امامت ابراهیم هنوز هم برقرار است. إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا نفرموده لاُمّتک. فرموده للنّاس. ما مردم هستیم دیگر. مردم تا روز قیامت مردم هستند. امامت ایشان تا روز قیامت برقرار است. ما الان پانزده دستور و حکم در دین مان داریم که همان دستورات و احکامی است که از ابراهیم به جا مانده است. ما پیرو ابراهیم هم هستیم. پس می گوییم امامت مطلقه است. امامتی که ایشان یافت و از آن شادمان شد و آن را برای فرزندانش درخواست کرد امامت مطلقه بود. نه امامتی که هر رسولی و بفرمایید هر معصومی دارد. هرچه که اینجا وجود دارد، آنجا هم وجود دارد و علاوه هم هست. همه آنچه که بزرگان گذشته داشته اند. می گویند پیامبر ما آخرین پیامبر است اما از این نظر اول است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای