أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
یک فرمایشی فرمودند که فرمایش پیگیری شده است. یعنی بارها این را فرمودند. چون اشکال عمومی مردم دوست داران آن خانواده همین این بوده. آن چیست؟ فرمودند که اگر ورع نداشته باشید، زحماتتان بی نتیجه است. حالا ان شاء الله به همه اش می رسیم. حضرت صادق علیه السلام فرمود لا یَنفَع اجتِهادٌ لا وَرَعَ فیه. اجتهاد یعنی کوشش. در لغات شرعی اجتهاد به معنایی که ما امروز می گوییم اجتهاد و مجتهد نیامده. این یک نوع اجتهاد خاص است. اجتهاد یعنی کوشش. زحمت و کوششی که شما برای خودتان می کشید، به درد نمی خورد و نفعی برایتان ندارد، درصورتی که ورع در آن نباشد. حالا نمونه اش را هم عرض می کنیم و ورع را هم عرض می کنیم یعنی چه. این حدیث اول بود. در حدیث دوم فرمودند عَلَیکُم بِالوَرَع فَإنَّهُ لا یُنالُ ما عِندَ الله الا بِالوَرَع. برشما باد که ورع داشته باشید. این را از دست ندهید. این مهم است. این خیلی مهم است. زیرا آدم به آنچه که نزد خداست نمی رسد. به آن نعمت های بی حد و حسابی که برایتان عرض کرده ام نمی رسد. إنَّهُ لا یُنالُ ما عِندَ الله آدم به آنچه که نزد خداست نائل نمی شود، مگر با ورع. از امام سوال می کند که خب این ورعی که شما صد مرتبه و هزار مرتبه فرمودید، یعنی چه؟ سَألتُ أباعَبدالله علیه السلام عَن الوَرَعِ مِنَ الناس. ورع یعنی پرهیز. مردم پرهیزکارشان کیست؟ پرهیزکار یعنی چه؟ شما می فرمایید پرهیز. پرهیزکار کیست. فَقالَ الَّذی یَتَوَرَعُ عَن مَحارِمِ الله. آن کسی که از حرام های خدا پرهیز می کند. هرکس از حرام های خدا پرهیز می کند، با ورع است. خب. چه شد؟ ببینید شما نماز شب می خوانید. خب خیلی خوب است. سالی یکی دوبار به زیارت امام حسین می روی. خیلی خوب است. زیارت حضرت رضا چند بار در سال می روی. خب خیلی خوب است. روضه می روی. جلسه و سینه زنی می روی. کار خیرات می کنی. حالا مثالش را همه اش می فرمایند. خیلی خوب است. اما اگر خرابش نکنی. پرهیزکار کسی است که از حرام های خدا پرهیز می کند. حرام در زندگی اش نیست. حرف این است. آدمی که حرام در زندگی اش نیست، یک ذره اش هم قبول است. یک ذره اش قبول است. اما کسی که شلوغ می کند، آنچه خودش ساخته است، خراب می کند. ببینید مکرر عرض کرده ام. ما نساخته به اینجا آمده ایم. ماموریت ساختمان خودمان هم به دست خودمان است. هیچ کس دیگری هم نمی تواند ما را بسازد. ما باید خودمان را بسازیم. خب چه راهی برای ساختن ما وجود دارد؟ همین دستوراتی که فرمودند. ببینید یک حرف است که خیلی مهم است. اگر این دنیا اصل است و هیچ چیز دیگری نیست، خب اگر هیچ چیز نیست، آنهایی که آن طرفی هستند راست می گویند دیگر. می زنند. می برند. می خورند. هرچه شده. دروغ می گویند. دغل می کنند. کلک می زنند. همین کارهایی که در تمدن امروز می شود. آنها به نان ما و نفت ما در عالم ثروتمند شده اند. داستان آنچه انگلیسی ها در کشور هند کرده اند در یک کتاب فارسی هست. آن وقت هند ثروتمندترین کشور جهان بوده. ثروتمندترین کشور جهان. دولتش بسیار مقتدر، متمدن. همه چیز. اینها یواش یواش آمدند نفوذ کردند و هند را نابود کردند. خب وقتی طلا و ثروت از این خانه برداشته شد، می رود به آن خانه. دولت انگلستان بزرگ ترین قدرت جهان شده است. بعد هم در جریانات بیست و هشت مرداد عجیب است. نفت ما را برده بودند دیگر. نفت را زمان مظفرالدین شاه بردند دیگر. ببینید چه کردند. آنها با نفت ما قدرتمند عالم شدند. با ثروت هند و بعد هم نفت ایران. بعدهم آن وقت ها، بیست و هشت مرداد بین انگلستان و امریکا جنگ بود. امریکا آمد شریک نفت شد. شریک اول شد. خب اینها هم از این طریق بردند و خوردند. ثروت آنها، ثروت حلال نیست. با دزدی بردند. عرض کردم ما به یک قبر و قیامت و حساب و کتابی معتقدیم. آدمی که به حساب و کتاب معقتد است، این نمی شود. با دروغ نمی تواند پیش برود. با مال مردم نمی تواند پیش برود. با پرهیزکاری از ذره ذره مال مردم و ذره ذره آبروی مردم. با پرهیز. با پرهیز. آقا پرهیزکار کیست؟ فرمود آن کسی که از محارم خدا پرهیز می کند. مفضل بن عمر می گوید من نزد حضرت صادق علیه السلام بودم. تَذَکرنا الأعمال. از کارهای خوب صحبت شد. پیش آمد و صحبت شد و از کارهای خوب صحبت شد. فَقُلتُ أنا. من عرض کردم که آقا ما أضعَفُ عَمَلی عمل من خیلی اندک است. من عُرضه و جربزه ندارم. همت نمی کنم. به خودم گفتم که آقا من اینگونه ام. فرمود که اشتباه می کنی. اشتباهت به خاطر این مساله است. فرمود که استغفار کن. حرف بیخود زدی. حرف نادرست زدی. چرا؟ فرمود که أنَّ قَلیلَ العَمَلِ مَعَ التَّقوي خَیرٌ مِن کَثیر عَمَلٍ بِلا تَقوي تو فقط نمازهای واجبت را می خوانی. خب نمازهای واجب اگر قبول شود کم است؟ من از شما سوال می کنم. نماز واجب. من فقط نماز واجب می خوانم. هیچ چیز غیر از نماز واجب هم نمی خوانم. اما اینها قبول است. یادتان رفته؟ دو رکعت. به دو رکعت نماز خدا بهشت می دهد. فقط دو رکعت نماز قبول. آن وقت شخص یک عمر نماز خوانده. اما تمام عمر دروغ نگفته. آن مهم است. فرمود که أنَّ قَلیلَ العَمَلِ مَعَ التَّقوي خَیرٌ مِن کَثیر عَمَلٍ بِلا تَقوي اندکی از عمل اگر با تقوا باشد بهتر است از بسیاری عمل بدون تقوا. قُلتُ کَیفَ یَکُونُ کَثیرٌ بِلا تَقوي؟ می گوید مگر می شود کسی کار خیر زیادی بکند و تقوا نداشته باشد؟ می شود؟ فرمود که مثال. مِثلُ الرَّجُل یُطعِمُ طَعامَهُ یک کسی است که سفره دار است. مثلا فرض کن، مثلاها دهه محرم هر شب بانی خیر یک جلسه ای است. در خانه خودش یا نه حتی بیرون ازخانه خودش در یک جایی که دیده نمی شود. خب؟ یُرفِقُ جیرانَهُ. به همسایه هایش خیر می رساند. با آنها مهربان است. مثلا. مثلا مردم را در ماشینش سوار می کند و می رساند. در ماشینش به مردم خدمت می کند. اینها همه اش مثال است. هی بشمارید. اما فَإذ إرتَفَعَ لَهُ البابُ مِنَ الحَرام دَخَلَ فیه اما اگر یک وقتی یک گناهی پیش آمد، خودداری ندارد. خیلی کار خیر می کند. فَإذ إرتَفَعَ لَهُ البابُ مِنَ الحَرام دَخَلَ فیه کوتاهی نمی کند. فَهذا العَمَلُ بِلا تَقوي. این عملی که گفتیم بلا تقواست یعنی این. حالا اینجا ده تا و صدتا مثال دیگر خودتان دارید و بنده هم عرض کردم. فَیَکُونُ الآخَر لَیسَ عِندَهُ یک کسی دستش نمی رسد. فقط می تواند خرج زن و بچه خودش را برساند. بنابراین به یک نفر هم نمی تواند کمک کند. آدم باید زن و بچه خودش را، حداقلش را اداره کند دیگر. واجب است. زن و فرزند. گاهی اگر پدر و مادر هم از کار افتاده باشند، اداره زندگی آنها واجب است. آدم خرج زندگی زن را به طور محترمانه و به طور مطابق شانش باید بدهد و به او بدهکار است. یعنی اگر نپردازد و درست رفتار نکند، بدهکار مانده. خب؟ این به حداقل لازم خودش دارد. بنابراین نمی تواند به هیچ کس برسد. به یک فقیر نمی تواند برسد. مثالمان ماشین. ماشین ندارد که کسی را سوار کند و به جایی برساند. همینطور بگویید. وَیَکُونُ الآخَر لَیسَ عِندَهُ این چیزهایی که اینجا گفتیم این آدم داشت و می توانست به دیگران کمک کند نیست، اما فَإذ إرتَفَعَ لَهُ البابُ مِنَ الحَرام لَم یَدخُل. اما وقتی یک گناه پیش می آید می بیند این رفقایش نشسته اند و دارند غیبت می کنند، اصلا نزدیک نمی شود. اگر در جمع شان بود و دید اینها شروع کردند بلند می شود. می گوید آقا این حرفی که شما می زنید غیبت است. باید گفت ها. باید گفت و بلند شد. می داند اینها حرف گوش نمی دهند. من می گویم. اینهایی هم که شما دارید می گویید غیبت و تهمت است. بعد هم بلند می شوم و از جمع شان می روم. نمی نشینم. عرض کردیم که شخص کار زیاد می کند. خدمت می کند. کوشش می کند. زحمت می کشد اما مواظبت نمی کند. مثال بعدی یک حرف مفصلی است از حضرت صادق علیه السلام. جابر گفته. جابر جعفی. ظاهرا از حضرت صادق علیه السلام است. جابر می گوید. امام باقر علیه السلام به من فرمود قالَ لی یا جابِر أیَکتَفی. حالا این یک ذره بیشتر است. قالَ لی یا جابِر أیَکتَفی مَن یَنتَحلُ تَشَیُع عَن یَقُولَ بِحُبِّنا أهلَ البَیت؟ بس است و کافی است برای کسی که تشیع را ادعا می کند. که محبت ما را بگوید. عَن یَقُولَ بِحُبِّنا بگوید محبت ما را. شاید ما این را چند بار از حاج آقای حق شناس شنیدیم. حدیث مهمی است. بگوید محبت ما را. فَوَالله ما شیعَتُنا الّا مَنِ اتقّی الله. بخدا قسم کسی شیعه ما نیست مگر آن کس که تقوا دارد. تقوا دارد یعنی چه؟ همان هایی که گفتیم. زبانش بسته است. حالا باز هم می فرمایندها. گوشش غیبت نمی شنود. موسیقی نمی شنود. ما شیعَتُنا الّا مَنِ اتقّی الله وَ عَطائَهُ آن کس که خدا را اطاعت می کند. شیعه ما کسی است که خدا را اطاعت می کند. وَ ما کانُوا یُعرَفوُنَ یا جابِر. نمونه و علامت و نشانه اش را می خواهی، اینهاست. الّا بِتَواضُع. اگر متکبر است نمی شود. باید حتما به او سلام کنی تا جواب دهد. مثلا خودش پیش سلام نمی شود. ما کانَ یُعرَفُون اگر نمونه و نشانه می خواهی این است. ای جابر باید تواضع داشته باشد. تَخَشُّع داشته باشد. حالت تخشع در برابر خداست و در نماز و دعا و این حرف ها. وَ الأمانَه. امانت دار مردم است. مردم به او اطمینان دارند. سخنی را که به او می سپارند به مردم نمی رساند. پیش خودش نگاه می دارد. مال مردم را حفظ می کند. کَثرَتُ ذِکرِالله وَالصُوم وَالصَّلاه وَالبِرُّ بِالوالِدَین خدا را زیاد یاد می کند. نماز و روزه اش درست است. به جاست. به پدر و مادر خدمت می کند. اگر پدر و مادر نمازنخوان هم هستند، آدم وظیفه دارد به او خدمت کند. ببینید درحد نماز نخوان. باز بالاتر بفرمایید. قاعدتا یادتان هست. یک جوانی آمد که مسیحی بود و مسلمان شد و خدمت امام آمد. فقط مادر داشت. پرسید درمورد مادرش چکار کند؟ دستور خدمت داد. مهربانی و خدمت بیشتر. این رفت و این بار که رفت به مادر خدمت کند، تا حالا دست نمی بوسید، حالا دست بوسید. پای مادرش را بوسید. مثلا. تو چرا اینطوری شدی؟ عوض شدی؟ گفت آخر من خدمت امام بودم. مادرش گفت او باید پیغمبر باشد. گفت نه این پیغمبر نیست. این وصی پیغمبر است. گفت این دین تو چه دینی است؟ به من بگو من هم به آن معتقد شوم. اینگونه. وَالبِرُّ بِالوالِدَین وَ تَعاهُدَ بِالجیران مِنَ الفُقَراء. همسایه ها را مراقبت کند. نکند ما یک همسایه ای داشته باشیم و او در خانه اش شام نداشته باشد و من درخانه ام دارم شام خوب می خورم. مثلا. وَ تَعاهُدَ بِالجیران مِنَ الفُقَراء وَ أهلِ المَسکَنَه. همینطور می فرمایند. وَ القارِمین. ورشکستگان. ایتام. اینطور خدمت به مردم. صِدقُ الحَدیث راست بگوید که این علامت خیلی مهمی است برای دین داری. آدم اگر دین دارد، راست می گوید. ندارد، دروغ می گوید. تِلاوَة القُرآنِ وَ کَفِّ الالسُن. از زبانش از مردم بسته است مگر به خیر. وَ كَانُوا أُمَنَأ عَشَائِرِهِمْ اینها امین مردم خودشان هستند. در محل شان از امین بپرسی، او را می شناسند. به امانت می شناسند. اینها نشانه های شیعیان ماست. در بنده یک دانه اش مثلا نیست. خب نیست دیگر. قَالَ جَابِرٌ جابر عرض کرد. فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ این فرمایشاتی که شما فرمودید، ما یک نفر را هم نمی شناسیم که اینگونه باشد. فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ فکرت اینطرف و آن طرف نرود. حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً کافی است یک مرد بگوید من علی علیه السلام را دوست دارم و از او پیروی می کنم. من شیعه امیرالمومنینم. من امیرالمومنین را دوست دارم. ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا اما اگر کار نمی کنید، نمی شود. فَلَوْ قَالَ إِنِّى أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ اگر بگوید من رسول خدا را دوست دارم، فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ و رسول خدا از علی بهتر است. حالا مثال امیرالمومنین را زدیم. حالا می رویم بالاتر. می گوید من رسول خدا را دوست دارم. درحالیکه رسول خدا از امیرالمومنین بهتر و بالاتر است، ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ بعد هیچ کاری به راه و رسم آن حضرت ندارد. اگر یادتان باشد مکرر عرض کردیم که روز عاشورا امام حسین علیه السلام یک مقداری درمورد خودشان فرمایش فرمودند. بعد خدا را شاهد گرفتند که از آن روزی که من دانستم دروغ بد است، تمام عمر دروغ نگفتم. نمی شود. من رسول خدا را دوست داشته باشم اما ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ اما اصلا هیچ به راه و رسم و دستورات ایشان کار ندارم. وَ لَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ به راه و رسمش عمل نمی کند. ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً اگر هیچ به راه و رسم آن حضرت عمل نمی کند، آن دوستی هیچ سودی برای او ندارد. آنجا چه گفتیم؟ لا یَنفَع اجتِهادٌ وَ لا وَرَعَ فیه می گویند بالاتر، عمل میکند. اما پرهیز ندارد. سودی ندارد. ادعای محبت میکند. ادعای محبت خوب است. یک وقتی خدمت رسول خدا صحبت شد. ظاهرا. دقیقش یادم نیست. ظاهرا سلمان هم بود. صحبت از این بود که اگر یک کسی یک قل هو الله بخواند ثواب قرائت یک ثلث قرآن را دارد. مثل اینکه یک ثلث قرآن را قرائت کرده. این دستور است که وقتی شب می خواهید بخوابید، سه تا قل هو الله احد بخوانید. این دستوری بود که حضرت به سلمان فرموده بودند. حضرت یک وقت پرسید چه کسی در شب یک ختم قرآن می کند؟ سلمان گفت من. گفتند آقا ما بوده ایم. دیده ایم. شب تا صبح خواب است. حضرت فرمود سلمان توضیح بده. سلمان گفت آقا شما فرمودید کسی سه سوره قل هو الله احد بخواند، ثواب یک ختم قرآن برده. من سه تا قل هوالله می خوانم. خب خیلی ساده است. سه تا قل هوالله خیلی ساده است. شب وضو بگیرید. با وضو بخوابید. هیچ شبی بی وضو نخوابید. اگر کسی با وضو بخوابد مثل اینکه تا صبح در مسجد بوده. خب. بعد به مناسبت آن فرمودند کسی که زبانا دوست داشته باشد، یک ثلث دارد. کسی که زبانا و قلبا دوست داشته باشد، دو ثلث دارد، زبانا و قلبا و عملا دوست داشته باشد، کامل است محبتش. می فرمایند که به زبان بگویید. اگر این به زبان گفتن هیچ عمل و پیروی ای به دنبال نداشته باشد، نمی شود. فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ تقوا داشته باشید و به خاطر آنچه که فردا به آنجا خواهید رفت عمل کنید. و از مراحم خداوند بهره مند خواهید شد. لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ بین هیچ کس و بین خدای تبارک و تعالی خویشاوندی نیست. اصلا خویشاوندی وجود ندارد. خدا با هیچ یک از بندگانش خویشاوندی ندارد. أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ محبوب ترین بندگان خدا نزد خدا، گرامی ترین بندگان خدا نزد خدا، آن کسی است که بیشتر مراقب رفتار و اعمالش است. مواظب حرف زدنش است. مواظب نگاهش است. و آن کسی است که بیشتر اطاعت می کند. اطاعت. يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ یا جابر به خدا قسم هیچ راهی برای تقرب به خدا وجود ندارد مگر اطاعت از خدا. بعد یک فرمایش جدید فرمودند. وَ مَا مَعَنَا بَرَائةٌ مِنَ النَّار ما برای کسی برائت نامه از آتش جهنم نداریم. وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ هیچ کس بر خدای تبارک و تعالی حجت ندارد. یعنی یک حرفی دارد و می گوید من این را می گویم و خدای متعال هم مجبور است آن را گوش کند. یک چنین چیزی نداریم. اگر اطاعت کردی، عزیزی. نکردی، عزیز نیستی. وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ می گوید من چون فلانی ام، مثلا پسر فلانی ام. نه اینها نیست. قانون این است. مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ هرکس که اطاعت خدا می کند، ولیّ ما هم هست. اگر نیست، نیست. وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ هرکس که گنهکار خداست، نسبت به ما ... دیگر آن را نمی گویم. وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ و ولایت ما به دست کسی نمی رسد مگر با عمل و پرهیز. همان پرهیزی که عرض کردیم. به آنچه که نزد خداست نمی رسد، مگر با عمل و پرهیز. به ولایت ما نمی رسد. مگر با عمل و پرهیز. بهره ای از اعمال خیر خودش نمی برد، مگر با ورع و پرهیز.