اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ المَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین
یک قوم و خویشی داشتیم. خدا رحمتش کند. خانمی بود. خب ایشان مسن بود. گاهی مثلا مریضی بر او غلبه می کرد. گفت شب می گویم خدایا امشب تا فردا به من مهلت بده. حالا مثلا یک چیزی را در نظر داشت که فردا آن کار را بکند. به من مهلت بده که من تا فردا باشم و بتوانم آن کار را انجام بدهم. مثلا آن بدهکاری را بپردازم. یا می خواست به یک فقیری کمک کند. این مهلت بده یعنی چه؟ اصلا مهلت بده وجود دارد؟ برای کسی مهلت بده وجود دارد؟ قرآن می فرماید که ما به بدکاران مهلت می دهیم که جهنم شان پر شود. یک جهنم کاملی برای خودشان تهیه کنند. ما الان همه مان مهلت داریم. زنده ایم دیگر. مهلت داریم. ان شاء الله که مدت های دیگری هم داشته باشیم. فرمودند که دو نفر خوشبخت اند اگر از این مهلت استفاده کنند. یکی اینکه بتواند گذشته را جبران کند. اگر شما مهلت داری، گذشته را جبران کنی. یک کسی را اذیت کردی. رضایتش را به دست بیاوری. مال کسی را کم و زیاد کردی. رضایتش را به دست بیاوری. مالش را به او بپردازی. بدهکای، بدهی ات را بپردازی. خدایی نکرده از کسی غیبت کردی. از او رضایت بطلبی. حلالیت بطلبی. یک چنین چیزی. این خوشبخت است. دارد از مهلتش خوب استفاده می کند. نفر دوم هم کسی ست که دارد یک کاری می کند. دارد یک کار بزرگی می کند. یک کار بزرگی می کند. مثلا فرض کنید دارد یک کتاب خوبی می نویسد. علامه امینی است. دارد الغدیر می نویسد. هر جلد الغدیر یک کار بزرگی ست. هر جلدش یک کار بزرگی ست. این دارد این یازده جلد را تکمیل می کند. پس دارد یک کار بزرگی می کند. این هم خوشبخت است که فرصت یافته است. ببینید فرصت بیابد برای خودش یک کاری بکند. یک کار بزرگی. دوم که همان اول بود اینکه گذشته های عمرش را جبران کند. اگر تقصیری داشته، اگر کوتاهی داشته، اگر حقی از مردم به دست او از بین رفته، این ها را حل کند. چون برای حق مردم یقه اش را می گیرند. برای حق مردم یقه اش را می گیرند. یک آقایی یک کتابی نوشته. سه دقیقه در قیامت. حال کسی ست که چند دقیقه از دنیا رفته و بعد برگشته. از اینها داریم دیگر. حالا در زمان ما هم این مطلب دیگر شناخته شده است. حالش بد شده و از دنیا رفته. سه دقیقه. بعد از سه دقیقه برگشته. در این سه دقیقه یک سیر مفصلی کرده. یکی از دوستانش را دیده که با یک کسی حساب دارد. حساب و کتاب دارد. آن کس می گوید که آن دوست ایشان به آن آقا مراجعه کرده بوده. آن آقا مثلا کارمند یک اداره ای بوده. مثلا جایی یک کاره ای بوده. این چون با او شوخی داشته یک ورقه کار مهم او را که جلویش بوده برمی دارد و قایم می کند. آن بنده خدا هم می آید و مدتی به دنبال این ورقه می گردد. در آن عالم می گوید که تو یک ربع ساعت از عمر من را حرام کردی. ببینید یک ربع ساعت از عمر من را حرام کردی. بده. چه می شود به او بدهی؟ حالا در همان جریانات یک کسی با یک کس دیگری حسینیه ساخته بوده. یک آقایی حسینیه مفصلی ساخته بوده. می گویند حسینیه را بده در مقابل همان سه دقیقه ای که وقت این را حرام کردی. یک کاری دیگر. حالا آن را یادم نیست. اینجوری است. پس اگر آدم بکوشد که چیزی به عهده نداشته باشد و از این دنیا برود، انقدر از این مهلتش استفاده کند که به کسی بدهکار نباشد. وقتی دارد از دنیا می رود بدهکار نباشد. مالی، آبرویی، جانی، بدنی، مثلا. مالی. خیلی مهم است. خیلی مهم است. حالا. می خواستم آن مهلت را عرض کنم. فعلا همه ما مهلت داریم. از این مهلتت استفاده کن. شما درس را که خوب می خوانی، داری از مهلتت استفاده می کنی. اگر مواظب رفتار و اعمالت هستی، داری از مهلتت استفاده می کنی.
یک اشکالی را وهابی های خبیث در دهان ها انداخته اند. حتی در دهان ما هم انداخته اند. اینکه با کم و زیادش مکرر شنیده ام اینها می گویند در قرآن صحبت از امامت وجود ندارد. در قرآن صحبت از امامت وجود ندارد. اصلا قرآن چیزی از امامت و این حرف ها ندارد. ما می خواهیم بگوییم که قرآن پر از مساله امامت است. پر. حالا یکی خیلی دم دستی و روشن. خیلی روشن. يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ. [71اسراء] از این دم دست تر. روز قیامت روزی است که هرکسی را با امامش به قیامت می آورند. نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ شما که نامت مجتبی ست، با امامت به قیامت می خوانند و می آورند. یعنی کسی هست که امام نداشته باشد؟ هیچ کس نیست. همه به قیامت می آیند. همه هم با امام شان به قیامت می آیند. این واقعیت امامت جدی است. اصلا قیامت با امام به پا می شود. قیامت با امام به پا می شود. پس نفرمایید که صبحت از امامت در قرآن نیست. نه. خیلی هم هست. یکی همین بود که عرض کردیم. جدی ترین آیه درمورد امامت. یک آیه ای که شرایط امامت را، شرایط خیلی مهم امامت را فرموده. در داستان ابراهیم. وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ [124 بقره] ما ابراهیم را امتحان کردیم. با یک کلماتی امتحان کردیم. با یک حوادثی. ایشان آن امتحانات را به پایان رسانید. خوب عمل کرد. امتحاناتش را خوب پس داد. فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً. خدای متعال به او فرمود که إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً. من تو را برای مردم [امام قرار دادم]. یعنی امامت ابراهیم تا امروز هست. لِلنَّاسِ. برای همه مردم امام قرار دادم. ایشان می فهمید که این امامت، منحصر در شخص خودش نیست. می تواند به کسان دیگر هم برسد. لذا از خدا درخواست کرد خدایا بچه های من را هم امام قرار بده. قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي. از میان فرزندان من کسانی را به امامت قرار بده. من تنها نباشم. در روایات ما دارد از بس که خوشحال شد و از این مقام حظ کرد، از این مقام شادمان شد، این را برای فرزندانش درخواست کرد. مثلا یک چیز خوبی برای شما پیش می آید، ممکن است این را برای دوستان و عزیزان و بچه هایت، برای پدر و مادرت از خدا درخواست کنی. ایشان هم این را برای فرزندانش درخواست کرد. قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي. از فرزندان من هم کسانی را به امامت برگزین. قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. خدای متعال جواب داد عهد من به ظالمین نخواهد رسید. عهد من یعنی چه؟ همان امامتی که گفته بودیم. صحبتش بود. همان امامت عهد من است. نه اینکه عهد مردم است. مردم جمع می شوند و رای می دهند و انتخاب می کنند نیست. عهد من است. امامت عهد من است. عهدی ست که من با یکی از بندگانم، [دارم]. یکی. اولا که امامت عهد من است. دوم اینکه امامت به ظالمین نمی رسد. امامت به ظالمین نمی رسد. قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. عهد من که امامت است، به ظالمین نمی رسد. امام باید عادل باشد. بعد اینجا آقایان بزرگواران یک تقسیمی کرده اند. گفتند اینکه حضرت ابراهیم برای فرزندانش دعا کرد، این فرزندان می توانستند چند دسته باشند. یک دسته ای که از اول تا آخر عمرش غرق در گناه و ظلم و ستم و بدی است. این که نمی شود حضرت ابراهیم برای یک چنین آدمی دعا کرده باشد. یعنی با شان و شخصیت ایشان منافات دارد که از خدای متعال درخواست کند که این پسر من که در نهایت بدی است، این را امام قرار بده. پس این نیست. می گویند یک فرض دوم هم داریم. اینکه یک کسی از اوایل عمرش آدم خوبی بوده. آخر عمرش رفته شمر شده. اگر کسی آخر عمرش هم شمر شود، نمی شود جزء دعای حضرت ابراهیم باشد. حضرت ابراهیم از خدا درخواست کند این پسر من که یک مدتی اوایل جوانی اش خوب بوده، بعدها غرق گناه و ظلم و ستم و بدی شده، این را امام قرار بده. این هم از دعا بیرون می رود. اصلا نمی تواند جزء دعای حضرت ابراهیم باشد. کسی که تمام عمرش آلوده است. کسی که آخر عمرش آلوده است. نمی شود. دو دسته می ماند. یک کسی که یک مقداری اوایل عمرش خطا و گناه و اشتباه دارد. آخر عمرش پاک شده. یکی که تمام عمرش پاک باشد. می گویند اگر حضرت ابراهیم می خواسته برای یک نوعی از بچه های خودش دعا کند، فقط این قسم سوم می شود. کسی که مثلا در جوانی یک خطایی کرده. بعدها همیشه پاک و پاکیزه بوده. برای این دعا کرده باشد. از خدا برای این امامت خواسته باشد. یا کسی که تمام عمرش را در پاک دامنی گذرانده باشد. خب این دوتا فرض دارد که جزء دعای ابراهیم قرار بگیرد. و خدای متعال گفته که امامت که عهد من است را به ظالم نمی دهم، به کدام یکی از این دوتا فرض است؟ فرض کسی است که یک وقتی از زمان جوانی اش یک گناهی کرده. آن را ظالم حساب کرده و گفته امامت به او نخواهد رسید. امامت خاص کسانی ست که تمام عمر پاکدامن باشند. از این چهار دسته، دوتا فرضش اصلا جزء دعا نیست. آن دوتا فرض دیگر یکی ممکن است جزء دعا باشد که ایشان درخواست کرده باشد که این فرزندان من که یک مقداری در ایام جوانی کوتاهی کردند و مثلا گناهی و بدی و ظلمی کرده اند را به امامت بپذیر. یکی هم کسی که تمام عمر پاک بوده. آن که خدای متعال فرموده امکان ندارد به او امامت بدهیم، اسم او را ظالم گذارده است، کسی است که اندکی از عمرش را به خطا و گناه گذرانده. اندکی. حتی یک دانه گناه در عمرش داشته، ما این را ظالم حساب می کنیم و عهد خودمان را به او نمی دهیم. پس امام کسی خواهد بود که پاک پاک پاک باشد. هیچ نقطه سیاهی در زندگی اش نباشد. این شرط امامت است. البته شرایط دیگر هم داریم که حالا فعلا وقتش را نداریم. همین مقدار. کسی که پاک پاک پاک است. معصوم است. این قابل و لایق است که امامت به او عطا شود. مرحمت امامت که عهد خاص خدا با بنده اش هست را ممکن است به کسی که پاک پاک پاک است، عطا کنند. شرط امامت عصمت است. شرط امامت عصمت است. این یکی. یک اشاره هم بکنم. قرآن در داستان آدم وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[30بقره] خلیفه را هم چندین بار در قرآن داریم. هم خلیفه هم ولی. إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا [55 مائده] هم ولی را داریم. اولو الامر داریم. اولو الامر داریم. ولی داریم. خلیفه داریم. امام داریم. اتفاقا امام متعدد است. هم به صورت جمع آمده. أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [24سجده] أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا این را چندبار در قرآن داریم. پس نام امام مکرر در قرآن آمده. نام خلیفه مکرر در قرآن آمده. ولی آمده. اولوالامر، یعنی صاحب حکومت. صاحب امر. پس نفرمایید. یک بی سوادی، یک آدم غرض داری این حرف را می زند. یک آدم غرض داری هم بله می گوید. همین تازه داشتم در این سایت های وهابی [می دیدم]. همین حرف را زد. جاهای دیگر هم مکرر شنیده ایم. مثلا در این زمینه کتاب نوشته اند که ما اصلا در قرآن امامت نداریم. نه آقا داریم. مکرر هم داریم. به صور مختلف هم داریم. به صور مختلف هم داریم. خب. اگر همین مقدار جواب آن اشکال داده شده باشد، برایمان کافی است. خدایا امشب را که شب عید غدیر است، عید غدیر که بهترین اعیاد اسلام است، اعیاد اسلام است، بزرگ ترین اعیاد اسلام است، برای همه ما، همه ما، همه مردم شهر ما، همه مردم کشور ما، همه دوستان امیرالمومنین، مبارک قرار بده. بلاهایی که کشور ما را و کشورهای اسلامی را غرق کرده، به حرمت این عید برطرف بفرما. از گناهان ما که ریشه همه بلاهاست، گناهان مردم کشور ما، گناهان مردم شهر ما، که شهر ما شهر پر از گناه است و این را دیگر می دانیم، شهر پر از گناه است، خدایا به حرمت این عید از گناهان ما درگذر. ما را به خودمان وامگذار. ما را لحظه ای از امیرالمومنین و فرزندان امیرالمومنین جدا نفرما. سایه مرحمت آنها را بر سر ما مستدام بدار. در تمام عمرمان، در این دنیا و در آن دنیا، ما زیر سایه مرحمت امیرالمومنین و فرزندانش باشیم. صلوات بفرستید.