جلسه ظهر شهادت امام صادق (ع) 1400/3/16
این در خاطرتان بماند. ائمه علیهم السلام آمده اند که دینی را که جدشان آورده است حفظ کنند. یک کاری کنند که این دین تا آخرالزمان بماند.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین المُنتَجَبین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

یک جمله خلاصه. این در خاطرتان بماند. ائمه علیهم السلام آمده اند که دینی را که جدشان آورده است حفظ کنند. یک کاری کنند که این دین تا آخرالزمان بماند. چون دین حضرت عیسی در طول زمان گرفتار تحریف شد و از بین رفت. خدای واحدش خدای سه گانه شد. دین حضرت موسی تحریف شد. زیر و رو شد. چون این دین باید تا آخرالزمان بماند. چون بعد از این دیگر نباید دینی بیاید. این دین خاتم است. این دین خاتم است. بنابراین باید یک کسانی این دین را حفظ کنند. به علت اینکه دین مخالف هواهای نفسانی قدرتمندان و ثروتمندان است، مخالف است دیگر، مخالف هوای نفس قدرتمندان و ثروتمندان است، نمی گذارند سالم بماند. می کوشند آن را عوض کنند. نه خودشان را. دین آمده شما را عوض کند. شما دین را عوض می کنید که مطابق میل خودت باشد. همیشه اینجوری بوده. ثروتمندان و قدرتمندان می کوشیدند که دین خدا را ذره ذره عوض کنند. تحریف کنند که مطابق هواهای خودشان باشد. بنابراین ائمه علیهم السلام، این را دقت کنید، ائمه علیهم السلام هستند، بودند، خدای متعال چنین کسانی را قرار داد برای اینکه دین خاتم آخرین دین خدا را حفظ کنند تا زمان قیامت. تا دم قیامت. دین از بین نرود. سالم بماند. چند دوره بزرگ است که دین در معرض خطر خیلی سهمگینی [بوده]. یکی دوره معاویه است. خلفای قبلی و معاویه یک دوره. یک دوره، دوره ای ست که حضرت صادق علیه السلام امامت را دارد. دوره منصور. در دوره اول، که دوره خلفا و دوره معاویه است، آن خلفا کوشیدند، همان که عرض کردیم [بکنند]. هرچه موافق میل شان بود، باشد. هرچه موافق نیست عوض کنند یا بردارند. عوض کنند یا بردارند. بعد تمام تغییراتی که خلفا در دین دادند در عصر معاویه تثبیت شد. یعنی تبدیل به فرمایش پیغمبر شد. تفسیر قرآن، تاریخ اسلام، همه آنچه که در دوره خلفا زیر و رو شده بود، عوض و بدل شده بود، در دوره معاویه تثبیت شد. او یک لشکر، یک لشکر از محدث و مفسر و مورخ را حقوق داد و مقام و منسب داد و واداشت که آنچه در ادوار گذشته زیر و رو شده تبدیل به اسلام بکنند. آنها خمس را برداشتند، اینها این را اسلام کنند. آنها نماز را زیر و رو کردند و عوض و بدل کردند. تبدیلش کنند به اسلام. آن ها روزه را کم و زیاد کردند، این را تبدیل به اسلام کنند. کم و زیاد شده را تبدیل کنند. حج را عوض و بدل کردند. تبدیل به اسلام کنند. یک اسلام، یک اسلام تبدیل و تحریف شده در عصر معاویه تبدیل به اسلام نبوی شد. پیامبر این را فرموده. پیامبر این کار را کرده. پیامبر این کار را کرده. دوره معاویه برای اسلام دوره بسیار خطرناکی است. آنچه که امروز به نام تسنن در اختیار مردم عالم است، آن اسلامی است که معاویه آن را ساخته است. معاویه آن را ایجاد کرده. خلق کرده. با آن لشکری که عرض کردیم. این شاید در یک دوره ای به امپراطوری رم خراج می داد که امپراطوری رم به عالم اسلام حمله نکند. این آن دوره ای ست که می خواهد کارهایش را تمام کند. آدم آورده. آدم آورده. آدم آورده. عمروعاص یکی از علمای اصحاب پیامبر شده. ابوحریره بزرگترین اصحاب پیامبر شده. هرچه ایشان می خواهد او تبدیل به حدیثی از پیامبر می کند. از اسلام دیگر نه توحیدش باقی مانده. نه نبوتش باقی مانده، نه معادش باقی مانده. نه نماز و نه روزه و نه حج ونه زکات و... همه چیز طبق امیال دولت بنی امیه تبدیل و تغییر یافته است و تبدیل به حدیث و تفسیر شده است. یک کسی هست به نام ثمره بن جندب. معاویه از او خواست که آیه وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ [207 بقره] [را مطابق نظر معاویه تفسیر کند] از مردم کسانی هستند که جان خودشان را به خدا می فروشند، از او خواستند که این را درمورد ابن ملجم تفسیر کند. وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ. برای رضای خدا جان خودشان را فدا می کنند. [بگو] این ابن ملجم است. یک آیه هم أَلَدُّ الخِصامِ [204 بقره]. هم داریم. أَلَدُّ الخِصامِ بدترین دشمنان. این را درمورد امیرالمومنین تفسیر کند. می گویند صد هزار درهم فرستادند گفت نه. دویست، نه. سیصد، نه. چهارصد را قبول کرد. چهارصد هزار درهم از معاویه رشوه گرفت و فردا در مسجد [تفسیر را گفت]. چون او زمان پیامبر را هم درک کرده بود. یعنی پیش مردم معمولی زمان خودش، مردمی که هیچ چیز نمی دانند، تازه مسلمان شده اند، این صحابه پیغمبر محسوب می شد. این صحابه پیغمبر این آیه را برای امیرالمومنین گفت. بدترین دشمنان. آقا أَلَدُّ الخِصامِ را گیر بیاور. فکر می کنم در سوره بقره است. خیلی سخت و بد است. این درمورد امیرالمومنین. وَ إِذا تَوَلَّي سَعي‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ[205 بقره]. او می کوشد که همه چیز را نابود کند. نسل آینده را، نسل کشی کند. نسل کشی که زمان ما می گویند. هرچه مردم کاشته اند، کاشته ها و داشته های مردم را نابود کند. یک چنین کسی. این درمورد امیرالمومنین تفسیر کرد. با چهارصد هزار درهم. اینجوری زیر و رو کرده. و این تبدیل شده است به حدیث پیامبر. تفسیر قرآن. تاریخ... یک نفرشان در دهات شام می گشت. از این ده به آن ده می رفت. از این ده به آن ده می رفت. می گفت یک عده ای می خواستند پیامبر را از بالای کوه پرتاب کنند. می خواستند یک کاری کنند که شتر ایشان رم کند و ایشان را بر زمین بزند واز بالای کوه پرتاب کنند. [می گفت] این کسانی که باعث این کار شدند امیرالمومنین بود و مثلا دوستانش. اینجور عوض و بدل کردند.این را تبدیل به اسلامی کردند که به مردم تعلیم داده می شد. تخریبی که در زمان معاویه برای اسلام کردند، بعدها اینها در عصر منصور تبدیل به کتاب شده است. کتب حدیثی اهل سنت از زمان منصور نوشته شده است. به دستور ایشان نوشته شده است. آنچه که در آن عصرها جعل کردندو ساختند عصر منصور [بود]. این هم دومین دوره خطرناک برای اسلام است. حالا ببینید ما می گوییم حضرت صادق علیه السلام یک تنه، در مقابل یک امپراطوری، امپراطوری منصور و آن زمان معاویه، امام آن زمان در مقابل او و امام این زمان، امام زمان منصور در مقابل منصور و آن قدرت و ثروتی که او در نشر این اکاذیب و در ثبت این اکاذیب [داشت] ایستادند. مالک بن انس که امام یکی از چهار فرقه اهل سنت است، مالکیان از مالک تقلید می کنند، کتاب رساله [ای دارد] مثل ما که رساله توضیح المسائل داریم. رساله توضیح المسائلی که ایشان نوشته به دستور منصور نوشته. ایشان هم متعهد شده است که این رساله را به همه عالم اسلام نشر کند. رساله توضیح المسائل مالک بن انس را در همه عالم نشر کند. بر اساس همان ساخت و پرداخته های زمان معاویه که حالا نوشته شده. آن زمان گفته می شد. سینه به سینه نقل می شد. حالا تبدیل به کتاب شده است. این بار دومی ست که می خواستند دین را یک سره، یک سره نابود کنند. حضرت صادق علیه السلام یک تنه درمقابل این هجوم، هجوم نمی دانیم چجوری بگوییم، با چه لفظی بگوییم، تقریبا بگوییم مثل یک هجوم جهانی علیه واقعیت دین اسلام. یک هجوم مثل هجوم جهانی، مثل هجوم جهانی که در زمان ما علیه جمهوری اسلامی برپا شد. جهانی به جنگ اسلام شیعه آمدند. ولایت فقیه. آن زمان هم در برابر اسلام نبوی، آنچه که خدا فرموده، پیغمبر فرموده، واقعیت داشته، [هجوم آوردند]. حضرت صادق علیه السلام باید یک تنه دربرابر این جریان خطرناک همه جا گیر، همه جا گیر، یعنی سرتاسر عالم اسلام دارد طبق دستور منصور کار می کنند. و مهم این است که ما معتقدیم ولو اینکه حضرت صادق یک نفر بود، یک نفر بود و لشکر نداشت واینجور بودجه نداشت، نه لشکر داشت و نه بودجه داشت، در مقابل این هجوم دشمنانه ایستاده و کدام قبول شده اند؟ کدام موفق شده اند؟ الان ما بر دین پیغمبریم. همان دینی که پیغمبر آورده. نمازمان همان است. توحیدمان همان است. نبوت مان همان است. معادمان همان است. در روایات ابوحریره دارد که خدای متعال روز قیامت سوار بر یک مرکبی می شود. مثلا یک الاغ. به داخل جمعیت مردم می آید. مردم می گویند نه تو خدای ما نیستی. ما تو را نمی شناسیم. قیافه تو آشنا نیست. نمی شناسیم. ایشان پشت پرده می شود. در تئاتر اینجوری است دیگر. یکی از بازیکنان پشت پرده می رود و لباس و شکل و اینهایش را عوض می کند و دومرتبه می آید در یک جای دیگری به یک مناسبه دیگری بازی می کند. این خدا هم پشت پرده می رود و قیافه اش به شکلی که اینها می شناسند می شود. کجا می شناسند؟ کجا بود؟ از کجا می شناسند؟ می آید و قبول می کنند. روایت صحیح بخاری است. این معاد یعنی چه؟ اصلا این چه معادی است. اینجور دین را زیر و رو کرده بودند. حضرت صادق علیه السلام با پرورش شاگردان بسیار خوب، یک شاگردان بسیار خوب، فوق العاده، این ها در علم و عمل نوابق زمان خودشان بودند. گفته اند که محمدبن مسلم یک وقت به مجلس حضرت صادقه علیه السلام آمد. خب ایشان همیشه در کنار حضرت صادق می نشست. شاگرد برجسته بود دیگر. در کنار امام می نشست. یک آقای ناشناسی که نمی دانست موضوع از کجاست قبلا آمده بود آنجا نشسته بود. محمد بن مسلم یک نگاهی به جای خودش نگاه کرد و دید پر است. یک لحظه، یک لحظه توقف کرد و بعد همانجا جلوی پای خودش نشست. وقتی شاگردان خواستند بروند امام صادق فرمودند که بایست. چرا آن یک دقیقه را معطل شدی؟ تو بند آن جا بودی. یک لحظه. یک لحظه. بعد دستور فرمود باید بروی خرما فروشی کنی. یک سینی بزرگ می گذاشت و دم در مسجد خرما می فروخت. قوم و خویش هایش گفتند آقا آبروی مار ا بردی. تو یک کسی هستی. بزرگ یک خاندان هستی. بزرگ یک خاندان. یک مغازه برای ایشان گرفتند که به مغازه برود. امام گفته باید خرما بفروشم. رفت به مغازه. اینجور مواظب اخلاق شاگردان خودش بود. مواظب ذره ذره کارهایشان. آموزش آنها را. محمد بن مسلم می گوید من از حضرت باقر علیه السلام سی هزار حدیث شنیدم. سی هزار حدیث شنیدم. آن وقتی که نقل می کند می گوید از حضرت صادق شانزده هزار حدیث شنیدم. شاگردان بزرگی تربیت کردند برای مقابله با آن جریان انحرافی دین. یک تنه در مقابل آن هجوم دشمنانه بزرگترین قدرت های زمانه ایستاده. و البته سرانجام هم جان مبارک خودش را در این راه بذل کرد.

السلام علیک یا اباعبدالله یا جعفر بن محمد یا اباعبدالله یا جعفربن محمد یا سیدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی الله، و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا، و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله، یا وجیه عند الله اشفع لنا عند الله.

زهری که به آن حضرت خورانده بودند ذره ذره از بدن ایشان کاهید. کاهید. هی گوشت و بدن آب ش. آب شد. آب شد. تا ان صحابه که برای عیادت آمده بود گفت مثل اینکه زیر این لحافی که امام روی خودش انداخته هیچی نیست. از جسد امام هیچی نیست. فقط جمجمه دیده می شود. بقیه قسمت های بدن آب شده. اگر یک سر به کربلا برویم بگوییم که از بدن امام حسین چیزی باقی مانده بود؟ یا همه با تیر و نیزه و شمشیر، با تیر و نیزه و شمشیر از بدن جدا شده بود. آنجا با زهر گوشت بدن را آب کرده بودند. اینجا با تیر و نیزه و شمشیر گوشت بدن را از بدن جدا کرده بودند. حضرت زین العابدین باید می آمد همه این گوشت ها را پیدا می کرد. ذره ذره ها را جمع می کرد و داخل قبر می گذاشت. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای