به حکم رضاخان و قدرت دولت پلیسی او، چادر از سر زنان ایرانی برداشته بودند. این یک نگرانی و تأثر عمیق در جامعه ی مذهبی ایران بوجودآورده بود. مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا عبدالعلی تهرانی آن قدر از این حادثه نگران وناراحت بود که تصمیم داشت به عراق و نجف هجرت کند. او فکر می کرد، دو مانع بر سر این راه وجود دارد: اول عدم رضایت مادر بود. و ثانیاً آقای آقاشیخ مرتضی ممکن بود اجازه ندهد، و با این دو مانع این مسافرت مقدور نبود. ایشان برای رفع هر دو مانع متوسل به امام زمان علیه السلام شدند. یک توسل چهل روزه. بعد از پایان چهل روز، به محضر مادر رفتند، و ایشان سرانجام رضایت داد. مانده بود کسب اجازه از محضر استاد، آقای آقاشیخ مرتضی زاهد. آقای حاج میرزا عبدالعلی از خانه بسوی منزل ایشان حرکت کردند، وقتی به کنار در رسیدند. در را کوبیدند. جناب شیخ، خود در را باز کردند، و بدون مقدمه فرمودند: امام زمان علیه الصلوه و السلام اجازه نمی دهند که شما به نجف بروید. در ضمن در نجف هم رفیقی مثل مرتضی پیدا نخواهید کرد.