استاد محمد علی جاودان (حفظه الله) :
حضرت زین العابدین(علیه السلام) بار سنگینی به روی دوش می بردند؛
کسی آمد و گفت آقا اجازه بدهید من کمکتان کنم .حضرت فرمودند: نه؛ این باری است که خودم باید ببرم.
با هم رفتند تا به سقیفه بنی صاعده رسیدند که دیگر حالا مرکز فقرا شده بود. بالا سر هر کدام از فقیرهایی که در سقیفه خوابیده بودند مقداری غذا و نان و خرما و غیر آن گذاشتند. آن مرد عرض کرد: آقا اینها شیعیان شما هستند؟ فرمود اگر شیعیان ما بودند که ما با نمک غذای خودمان شریکشان می کردیم.