2) امام باقر علیهالسلام میگویند: آن کس که قرآن را به رای و نظر خاص خود تفسیر کند اگر به حقیقت رسیده باشد اجری را انتظار نخواهد کشید و اگر خطا کند بار گناه آن را به دوش حمل مینماید . ( تفسیر البرهان 1/19)
پیام دیگری که این دسته از روایات در بردارند یک اصل اصیل و اساسی اسلام میباشد و آن بیارزش بودن هدف خوب و مقدس است البته اگر از راه ناحق و غیر قانونی به دست آورده شود. در تفکر اسلامی ما نه تنها بایستی هدف پاک و مقدس باشد بلکه راهی که برای رسیدن بدان انتخاب میشود نیز بایستی قانونی و پاک باشد و ما معتقد نیستیم که هدف وسیله و راه رسیدن به آن را توجیه میکند.
در این دسته از روایات با توجه به اصل مزبور، حقیقت یافتهشده از راه غیر قانونی تفسیر به رای، بدون اجر و پاداش اخروی قلمداد شده است یعنی از حیطهی ارزشگذاریهای اسلامی بیرون خواهد بود.
در دستهی سوم از روایات علت و عامل اصلی غیر قانونی بودن تفسیر به رای توضیح داده شده است :
1) پیامبراکرم میفرمایند: کسی که قرآن را به فکر و اعتقاد با برداشتهای خاص خود تفسیر کند به خداوند افترا زده و دروغ بسته است.(تفسیر البرهان1/18)
به گفته این حدیث ریشهی غلط بودن تفسیر به رای در این است که شما در جستجوی به دست آوردن مراد و مقصد خداوند از سخنانش ، تفکر و مراد و مقصد خویش را بدان تحمیل کردهای . البته ممکن این کار ندانسته انجام شود به خاطر شدت علاقه و دلبستگی به تفکرات شخصی باشد اما در هر صورت به عنوان مراد خداوند مراد خویش را عرضه کرده و به جای نظر او نظر خویش را اعلام نمودهای و این هیچ چیز نیست جز یک افتراء و دروغ به ساحت مقدس حق متعال.
2) امام امیرالمؤمنین از پیامبراکرم و ایشان از خداوند متعال نقل میکنند که حضرت حق در ضمن یک حدیث قدسی فرمودهاند: آن کس که کلام مرا به رای خود تفسیر کند به من ایمان نیاورده است.(التوحید الصدوق/68)
خداوند حق محض است کلام او نیز حق محض است در مورد حق بودن تمام ابعاد قرآن در گذشته بحث کردیم و بنابر یک اصل قرآنی ما هیچ وقت حقیقت نسبی نخواهیم داشت یا حق است یا باطل، حق مطلق است و باطل نیز مطلق.
« فماذا بعد الحق الا الضلال » (1) : پس از حق ، جز ضلالت و گمراهی چیزی نیست. باز بنابر یک اصل دیگر، قرآن که همهی بعدهایش حق است هیچوقت این خصیصه را از دست نمیدهد یعنی حقی است غیرنسبی و مطلق و هیچچیز که بتواند آن را و حقایق آن را روزی داغ و مهر بطلان بزند وجود ندارد نه هیچ کتاب و فکری و نه هیچ برهان عقلی و نه هیچ کشف علمی.
« و انه لکتاب عزیز لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»(2) : این قرآن، کتابی است عزیز- غالب و مقتدر که هر تجاوزی را با نهایت قدرت از خود دور میسازد- و باطل از پیش روی و از پشت سر به سوی آن نمیآید به این معنی که در زمان کنونی و در تمام زمان آینده چیزی که بتواند آن را نسخ کند و مهر بطلان بزند وجود ندارد.
با توجه به این دو اصل معنای حدیث فوق که خداوند میفرماید اگر کسی کلام را به رای خود تفسیر کند به من ایمان نیاورده است- روشن میشود، زیرا تنها کسی که به حقانیت کلام خداوند معتقد نباشد و رای و نظر آسمان را به حقانیت مطلق نشناسد میتواند رای خویش را به جای آن قرار دهد و تفسیر به رای چیزی جز این نشناختن و اعتقاد نداشتن نیست.
داستانی آموزنده در زندگانی بوعلیسینا فیلسوف و طبیب مشهور ایرانی به یادگار مانده است که دلیلی روشن بر سخن ماست. او پس از اتمام علوم منطقی و فلسفه ، ریاضی و طبیعی به مطالعه در فلسفهی الهی پرداخت و در ابتدا کتاب «مابعدالطبیعه» ارسطو را مورد بررسی قرار داد. بوعلی در زندگینامهای که خود به شاگردش املاء کرده است، میگوید:
من در مطالعهی این کتاب درمانده شدم ، منظور و مقصود نویسندهاش را درنمییافتم . برای فهم کتاب مطالعهی آن را چهل بار تکرار کردم به حدی که توانستم همهی آن را به خاطر بسپارم. اما با وجود این از دریافت مقصود و مفهوم کتاب بهرهای نیافتم تا آنجا که به کلی از خویشتن مایوس شدم و به خود گفتم: این کتابی است که هرگز راهی برای فهم آن وجود ندارد.
روزی از روزهای بعد در بازار کتابفروشان شرح فارابی را بر این کتاب یافتم. بعد از خرید به خانه رفته و به مطالعهاش پرداختم. اینجا بود که برای اولین بار مقاصد کتاب «مابعدالطبیعه» به یاری شروح و توضیحات فارابی آشکار شد و من کتاب مزبور را فهمیدم.
اگرچه سخن به دلیلی نیاز نداشت اما این حادثه دلیلی است تاریخی بر آنچه ما ادعا کردیم. مشاهده میکنیم بوعلیسینا با همهی قدرت علمی و استعداد و به نوع سرشارش، آنگاه که با زبان یک علم آشنا نیست و اصطلاحات خاص آن را نمیداند از فهم و درک درمیماند و به استادی که علم مزبور را برای او شرح کند نیازمند میشود.
اینکه در عصر ما پارهای از دانشمندان به نوشتن کتب عامهفهم روی آوردهاند از همین ریشه آب میخورد، این دانشمندان میکوشند تا مطالب علمی را با زبان عمومی برای مردم بنویسند تا گروه بیشتری از آن بهره برگیرند ، زیرا میدانند که اینگونه حقایق در لباس و زبان اصلیاش برای غیر متخصصان و غیر آشنایان مفهوم نیست، لذا در این نوشتهها اولا دلایل فنی و دلایل دشوار علمی و ریاضی و تجربی مورد بحث قرار نمیگیرد و ثانیا نوشته از اصطلاحات پیچیده و مشکل که تنها مفهوم متخصصان است ویراسته میشود.
از ابتدای سخن تا اینجا چنانکه دیدیم ، تمام صحبت در حول و حوش علوم بشری و این جهانی بود، یعنی آنچه یک بشر کشف میکند و یا انسانی تجربه مینماید، آنچه در فکر یک آدمی میگذرد یا به دست فردی حل میگردد که معمولا راه فهم آن برای افرادی شبیه به آنان باز است دیگران میتوانند تجربه کنند ، دیگران هم میتوانند مشاهده نمایند یا با فکر به همان نتیجه برسند.
اما آنگاه که صحبت از آسمان و حقایق آسمانی است وضع به چه صورت است. در صحبت از آسمان حال و هوا و جو دیگری حاکم است که موجود زمینی و آشنا و مانوس با ماده از آن اطلاعی ندارد. او تا در این هوا تنفس نکند و تا در این جو زندگی ننماید و تا با حقایق آسمانی انس نگیرد امکان فهم سخن آسمانیان را ندارد.
تا اینجا مانع سوم فهم صحیح قرآن را شناختیم و دیدیم که این مانع در واقع خاص دانشمندان و صاحبنظران است و کسانی که از دو مانع گذشته عبور کرده باشند ممکن است در بند و دام خطرناک تفسیر به رای بمانند و هیچوقت نتوانند از آن رهایی یابند. بدین ترتیب همیشه از دیدار جمال بیمثال حقایق قرآنی محروم بمانند.
مانع چهارم- در زبان فارسی کتابهای ریاضی و فلسفی و کتب مربوط به علوم طبیعی فراوان است. در اکثر زبانها نیز چنین کتابهایی وجود دارند . اما آیا ما میتوانیم به صرف فارسی زبان بودن، یک کتاب ریاضی یا فلسفی و یا مثلا طبی و روانشناسی و فیزیک و شیمی را که به زبان ما نوشته شده بخوانیم و به تمامی بفهمیم؟ نه هرگز! اصولا شاید کمتر به امتحان آن نیز تن در دهیم ، یعنی در واقع مطلب به حدی روشن است که لزوم یک امتحان را در اکثر اوقات نمیپذیریم و آن را بیفایده میدانیم. ما به خوبی میفهمیم تا به زبان خاص آن علم آشنا نیاشیم و دقیقا اصطلاحات ویژهاش را نشناسیم قادر به فهم و درک آن نخواهیم شد.
پانوشتها:
1) یونس / 32
2) حم سجده /42