اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم.
هرلحظه از لحظات عمر ما یک آجر از ساختمان شخصیت ماست. می تواند این آجر، آجر پاک و پاکیزه و خوش بو و معطر و نورانی باشد. می تواند ضد آن باشد. رنج آور باشد. بوی بد بدهد. آزار بدهد. آتش باشد. بسوزاند. لذا عمر شما را به دست شما سپرده اند. عمر شما را به دست شما سپرده اند که [آن را] از این آجرهای پاک و پاکیزه و طاهر و مطهر و نورانی بسازید. تمام کوشش یک مومن، مومنی که به قیامت معتقد است این است که این آجرهایی که لحظات عمر او، آجرهایی که آجرهای شخصیت اوست، آجرهای ساختمان شخصیت اوست، آجرهای سرنوشت آینده اوست، شخص مومنی که از قیامت حساب می برد، می کوشد که این لحظات را به پاکی بگذراند. حتی به صورت عادی نگذارند. نه خوب نه بد. عادی که می گوییم یعنی نه خوب ونه بد. می کوشد که همه لحظات را تبدیل به لحظات نورانی کند. کسی به اینجا برسد. یک مقدار از قیامت بترسد. برای قیامت حساب کند. برای قیامت حساب کند. حساب قیامت را داشته باشد. این کوشش می کند. به درجه اعتقادش به قیامت. آدم به درجه اعتقادش به قیامت می تواند لحظات عمر خودش را درست مصرف کند. یا درست مصرف نکند. پاک و پاکیزه بسازد. معطر و نورانی بسازد. می تواند حرام کند. که ماها بیشتر گرفتار حرام کردن لحظات عمر هستیم. لحظات عمرمان را حرام می کنیم. کارهای بیهوده مصرف می کنیم. مثلا یک درسی می خوانیم که نه به درد دنیایمان می خورد نه به درد آخرتمان. یعنی حرام شدن وقت و عمر. یا به یک کار دیگر. به یک کاری که نه به درد دنیا می خورد نه به درد آخرت. این می شود آن مقدار از لحظات که آجرهای شخصیت شماست، بیهوده باشد. یک وقت انقدر بیهوده است که می تواند فرو بریزد. که می تواند فرو بریزد. شما با یک شخصیت فروریخته، بخشی از زمین شده به آن عالم بروید. می تواند براثر قبول زحمت، قبول زحمت، قبول زحمت، چون دنیا دار زحمت است نه دار خوش گذرانی. دار زحمت است نه دار خوش گذرانی. اگر شما به خوش گذرانی بپردازی داری حرام می کنی. اگر زحمت می کشی، برای خودت، برای مردم زحمت می کشی، مثل این که سحر بیدار می شوی. دوسه ساعت. رسم معمول اهل معنا سحرشان دو ساعت و نیم، سه ساعت است. دو ساعت و نیم، سه ساعت. حداقل یک نماز جعفر طیار در سحر می خوانند. حداقل است. حالا چقدر قرآن می خوانند. این زحمت برای خودت است. یا زحمت برای خلق خدا. می کوشد برای راحتی خلق خدا. مثلا مثل کاری که پرستارها و اطبا ایران در دوران کرونا کردند. واقعا برای راحتی خلق خدا خودکشی کردند. این کار حساب می شود. لحظه به لحظه اش آن آجرهای نورانی، معطر، پاک و پاکیزه شخصیت می شود. عرض کردیم که اگر یادتان باشد قرآن هم می گوید. هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ [10صف] این زندگی شما یک تجارت است. آیا من شما را به یک تجارتی راهنمایی نکنم، که نتیجه اش این است و این است و این است. بر اثر مقدار زحمتی که شما در لحظات عمرت می کشی، برای خودت و برای دیگران، مثل اینکه فرض کن هرچه درس می خوانی، یک درسی بخوانی که به درد مردم بخورد. یک درسی می خواین که به درد مردم می خورد. هرچه بیشتر، یعنی بیشتر به درد مردم می خورد، بیشتر. داری آن شخصیت را... بعد هم به آن کاخی می روی که واقعا کاخ ها، در آن کاخی که خودت ساخته ای. وقتی آدم از این عالم می رود، به آن کاخی می رود که خودش ساخته است. [اگر] کاخش فروریختنی ست، فرو می ریزد. [اگر] کاخش مستحکم است، نورانی است، از آجرهای شادمانی ساخته شده است، ببینید شما دل یک نفر را شاد کنید، یک آجر شادمانی یا حتی بیشتر می شود. به مقدار شادمانی که برای یک مسلمان مومن دیگری به بار می آوری، به مقداری که شادمانی به بار می آوری، مثلا برای مادرت، وقتی می بیند شما خوب درس می خوانی، دلش خوش می شود. شاد می شود. از رفتار و اعمال شما شاد می شود. شما داری آن ساختمان شخصیت آینده خودت را، ساختمان سرنوشت آینده خودت را با آجرهای شادمانی می سازی. دل مادر شاد شده برای شما آجر شادمانی می شود. یک بیچاره فقیری نجات پیدا می کند، مثلا قرضش ادا می شود، مثلا فرض کنید که شما جهازیه دخترش را زحمت می کشی درست می کنی، آماده می کنی، اینها می شود شادمانی. شادمانی در یک خانواده. نتیجه اش شادمانی ده ها، بستگی به مقدارش دارد، یک دانه یا ده ها آجر از ساختمان شخصیت خودت، از ساختمان سرنوشت آینده خودت، از شادمانی ساخته شده. شادمانی های باقی ماندنی. اگر شما یک بخش شادمانی به آن عالم بفرستید این شادمانی باقی ماندنی است. مثل شادمانی های اینجا نیست که به هم می خورد. یک خبر خوش به شما می دهند، دلت خوش می شود. اما چند ساعت، خیلی خوب باشد، یکی دو روز. آدم وقتی که رفت، به کاخی خودش ساخته است می رود. به باغی که خودش کاشته است می رود. پای درخت گلی که خودت کاشته ای، پای درخت میوه ای که خودت کاشته ای، از آن استفاده می کنی. آن دوست مان را خواب دیده بودند. گفت به حیاط خانه شان رفته بودیم. یک حیاط و ساختمانی داشت. چندتا باغچه در حیاط داشت. پر از درخت های میوه گل. یعنی هنوز گل بود. مثلا فرض کنید سیب، هلو، اینها گل می کند دیگر. مثلا. گفت خیلی قشنگ و خوب بود. یک جور دیگر بود. خب خودش گل کاشته، گل نصیبش می شود. خودش گل کاشته، گل نصیبش می شود. خدایی نکرده دل سوزانده، آتش نصیبش می شود. یک کسانی صاحب همت اند. یک گل هایی می کارند که باقی ماندنی است. مثلا یک مدرسه خوب بنا می کند. یک مدرسه خوب با ساختمان مدیریت خوب. بعداز وفات او هم دارند برایش گل می فرستند. هرچه در مدرسه خوب تربیت خوب اتفاق بیفتد، دارد برای او دسته گل می رود. شادمانی می رود. خوبی و خوشی می رود. خدایا ما را کمک کن که بتوانیم در ساختمان شخصیت خودمان جز آجر خوبی و طهارت و پاکیزگی به کار نبریم. همه شخصیت خودمان را با آجرهای پاکی و پاک دامنی بنا کنیم که ثمره اش شادمانی و نعمت های آن طرف می شود. اینجا می فرماید فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ [7انشقاق]. در اثر کاری که شما در این عالم کرده ای، از این عالم که بروی، نامه عملت را به دست راستت می دهند. در اثر کاری که کرده ای، زحمتی که کشیده ای. هرکسی را که نامه عملش را به دست راستش داده اند، فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا[8 انشقاق]. با حسابی سهل و آسان از جایگاه حساب، [بیرون می آید]. حساب آخرت پنجاه هزار سال است دیگر از این پنجاه هزار سال در دو دقیقه می گذرد. راحت. وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً[9 انشقاق]. شادمان به نزد خانواده آخرتی بهشتی خودش وارد می شود. وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ [10انشقاق]. اگر کسی کج رفته، کج رفته، کج رفته، نامه عملش از پشت سر به او داده می شود. به دست چپش داده می شود. این مدام می زند بر سر خودش. خدا برای ما پیش نیاورد. خدا برای ما پیش نیاورد. مدام می زند بر سرش. در آن آیه دیگر دارد که می گویند آنجا به یک زندگی می رسی. به یک زندگی می رسی که از آن زندگی راضی هستی. همه چیزش را دوست داری و می پسندی. شما می روی یک خانه جدید می خری. مثلا از حمامش خوشت نمی آید. مجبوری جدیدا بنا کنی. مثلا خانم ها از آشپزخانه اش دلخوش و راضی نیستند. زحمت شان است. مثلا فرض کن اتاق خوابش باعث اذیت و آزار است. آنجا اینجوری نیست. فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ [21حاقه]. به یک زندگی می رسی همه چیزش را می پسندی. خوشت می آید. از همه چیزش. یک دانه خار در این باغی که خودت ساخته ای، یک خار نیست. یک خار نکاشته بودی. خب آنجا خار نیست. وقتی گل کاشتی، گل گیرت می آید. فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ. یک زندگی که از آن زندگی دلخوشی. ان شاء الله. وقتی آدم دروغ نمی گوید، غیبت مردم را نمی کند، نگاه بد نمی کند، نگاه بد نمی کند، این عِيشَةٍ راضِيَةٍ می شود.
السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا ابا عبدالله. اولا یک سر به مدینه می رویم. این شعر را حاج محسن مداح تبریزی می خواند. خدا رحمتش کند. می خواند هرچه شد بین در و دیوار شد. هرچه شد بین در و دیوار شد. فریاد بی بی بین در و دیوار بود. کشته شدن بچه بین در و دیوار بود. شکسته شدن پهلو بین در و دیوار بود. اما احتمالا بازو هم شکست. بازو شکست دیگر بین در و دیوار قاعدتا بازو نمی شکند. آن را شاید با آن غلاف شمشیری بود که قنفز به کار برد. خدا او را نبخشد. خدا لعنتش کند. بعد هم یک دقیقه به کربلا برویم. اگر امام بچه را سر دست گرفت، برای اینکه دشمن ببیند، فرمود أمَا تَرَونَهُ. خودتان نگاه کنید، می بینید که بچه دیگر از تشنگی از حال رفته. می گویند یک ولوله ای در لشکر اتفاق افتاد. احتمالا عمرسعد ترسید که نکند وضع جنگ به هم بخورد. به حرمله گفت ساکتش کن. تمامش کن. او هم یک تیرانداز خیلی ماهری بود. یک جوری زد که فَضُبِحَ الطِّفل مِنَ الاُذُن إلَی الاُذُن. أو مِنَ الوَرِیدِ إلَی الوَرِید. اللهم صل علی محمد و آل محمد. ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. اللهم انا نسئلک و ندعوک باسمک الاعظم یا الله... به آبرومندی محمد و آل محمد صلواتک علیهم اجمعین امر فرج و ظهور ولی ات را اصلاح بفرما. سهل و آسان بفرما. سهل و آسان بفرما. تعجیل بفرما. سهل و آسان بفرما. تعجیل بفرما. سهل و آسان بفرما. بگویید. همه اش را آمین بگویید. سهل و آسان بفرما، تعجیل بفرما. سالش را به دقیقه مبدل بفرما. بخشی از عمر ما را در عصر ظهور و سلطنت آن حضرت قرار بده. آن بزرگوار را از شخصیت ما، از رفتار ما، از اعمال ما، از اخلاق ما راضی و خشنود بفرما. راضی و خشنود بفرما. نظر مرحمت و عنایت و احسانش را از ما و کشور ما و رهبر ما برنگردان. نظر عنایت و احسان و مرحمت و تصدقش را از ما و کشور ما و رهبر ما برنگردان. زیر سایه آن بزرگوار بر عمر و عزت رهبر ما بیفزا. بر موفقیت هایش بیفزای. بر نفوذ کلامش بیفزا. بر آبرومندی اش بیفزا. دشمنانش را خار و ذلیل بفرما. دشمنان خارجی و داخلی، صهیونیسم را خار و ذلیل بفرما. خار و ذلیل بفرما. قدرت و سلطنت و سطوت آنها را در عالم سائل بفرما. شر آنها و امریکایی ها و فرانسوی ها و انگلیسی ها را به خودشان برگردان. ما، کشور ما، فرزندان ما، همه چیز ما را از شر آنها محفوظ بدار. دین و دنیای ما را خودت حفظ کن. دین و دنیای ما را خودت حفظ کن. ماها را عاقبت به خیر قرار بده. عاقبت به خیر، عاقبت به خیر، عاقبت به خیر. اموات ما، ذوی الحقوق ما، ذوی الحقوق ما، پدر و مادرهای ما، معلمین و اساتید ما، دوستان ما که از دنیا رفته اند یا شهید شده اند، هرکس به ما وابسته بوده و از دنیا رفته، غریق بهار رحمت، مغفرت و رضایت خودت قرار بده. از گناهان ما و گناهان گذشتگان ما درگذر. به سهولت و آسانی، به لطف و مرحمت درگذر. توفیق ترک معصیت، ترک اخلاق بد، ترک معصیت، ترک اخلاق بد به همه ما مرحمت بفرما. این توفیق را هیچ وقت از ما سلب نفرما. اموات ما، ذوی الحقوق ما غریق بهار رحمت و مغفرتت بفرما. مریض های اهل اسلام، مریض های منظور نظر، مریض های حاضر شفای عاجل و کامل و خیر، خیر، خیر مرحمت بفرما. جمع ما را مریض و مریض دار قرار مده. همه چیز ما را مورد پسند خاطر ولی ات قرار بده. ما را لحظه و کمتر از لحظه ای به خودمان وامگذار. به عقل و توانایی خودمان وامگذار. فرداهای ما را بهتر از گذشته های ما قرار بده. به جاه محمد و آله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.