مظلمه یعنی حق و حقوق مردم. من یک حق و حقوقی از مردم را زیر پا گذاشتم. من شکستم. از بین بردم. جبران نکردم. حالا به نماز آمدم. می گویند من تو را لعنت می کنم...
هر گناهی ناشی از یک ضیق صدر است. مکرر می گفتیم. هر صفت بدی یک ضیق صدری است. ببینید هر گناهی ناشی و نتیجه یک ضیق صدر است. یک کسی به من می گوید تو. من چهارتا جواب به او می دهم. چهارتا حرف بد. چرا؟ چرا؟ چون یک ضیق صدر دارم...
آدم را برای کارهای حلال نگاه می دارندها. در حلال ها. فِی حَلالِها. حساب ها مال حلال است. حرام که گوش آدم را می گیرند و می پیچانند...
حداقل مقبول از ایمان. نمی شود که آدم در رفتار و اعمالش کوتاهی داشته باشد. اگر ایمان مقبول را دارد، همه جا در آن حداقل از واجبات و حرام ها عمل می کند. دقیق عمل می کند. حالا این حداقل است...
آدم باید بکوشد که هرکاری می کند کاری باشد که وظیفه اش باشد. آنجا به لفظ لازم بود عرض کردم. این کار وظیفه ام بود انجام بدهم. این کار وظیفه ام بود. اگر وظیفه ات بود، کارت، کار درست است. اگر کار درست است، بدان نمازت هم حتما درست است...
یک قطره اشک شما میریزی. یک قطره اشک هم من می ریزم. یک قطره اشکی که من می ریزم را در ترازو می گذارند و حالا ببخشیدها یک دوزاری می دهند. ما قدیم می گفتیم دوزار. دو ریال. برای قطره اشک شما مثلا یک باغ می دهند به بزرگی چه...
ببینید قرآن گناه را شوم می داند. حالا درجه شومی گناه بستگی دارد به مقداری که آدم به گناه دل می سپارد. ببینید وقتی من دستم را همینطوری تکان می دهم و به صورت یک نفری می خورد خب کار بدی کرده ام. اما عمیق نبود. چون اصلا نیتش را نداشتم...
خون نجاست است. دست که خونی شده می گوییم متنجس است. خود خون اصل نجاست است. خب؟ گناه یک نجاست است. اگر من گناه می کنم، دارم خودم را آلوده می کنم...
شما سلطنت را از اینجا می بری. سلطنتی که در آن عالم پخش می کنند و به یک کسانی می دهند، اینجا به دست می آورند و به آنجا می برند...
زندگی برای دو نفر خیر دارد. زندگی. این که این در این دنیا زنده است، برایش خیر است. برای دونفر خیر است. یکی کسی که دارد خرابی ها را جبران می کند. یکی کسی که دارد برای خودش چیز درست می کند...
اگر شخصیت به حد کمال برسد که ما اسمش را انسان کامل می گذاریم، اگر شخص انسان کامل شود، می تواند تمام کوشش خود را در راهی که می خواهد به کار ببرد. می تواند. من گرسنه می شوم دیگر نمی توانم جهاد کنم. خب این ضعف من است...
ده تیره از تیره های قبیله قریش هستند. هر کدام می گوید من. اما حالا در طول زمان به دلایل مختلف بیشترین اوقات ریاست این قبیله به دست تیره بنی هاشم است. بعد از وفات حضرت ابوطالب علیه السلام این ریاست به دست بنی امیه افتاد...
شیطان می خواهد ما هیچ نباشیم. هیچی نداشته باشیم. مگر اینکه به خدا پناه ببریم. حالا این دشمن های امروز ما هم دشمن های انسی هستند. او دشمن جنی است اینها دشمن انسی هستند. دشمن های انسی ما هم تا این حد می خواهند. هیچ چیز برای ما نمی خواهند. هیچ چیز نمی خواهند...
من برای بندگان صالح خودم یک چیزهایی آماده کرده ام که هیچ چشمی آن را ندیده است. هیچ گوشی آن را نشنیده است. به خاطر هیچ کس خطور نکرده است. ..
او تمام لباس های شهوات را از تن به در آورده است. گرسنه که هست، مغلوب گرسنگی نیست که هرچیزی بخورد. وقتی شما سیر هستی، دیگر شهوت خوردن نداری. وقتی گرسنه ای، پر از شهوت خوردن هستی. این شهوت او را مغلوب نمی کند. این لباس را درآورده...
به فرمان این شخص مرده زنده می شود. اینها از صفات الهی برخوردارند. از صفات الهی برخوردارند. یعنی خدای متعال به آنها قدرت خالقیت داده. می توانند خلق کنند...
هیچ خوفی نیست. هیچ حزن و اندوهی نیست. هیچ مشکلی برای تو نخواهد بود. بستگی دارد به اینکه من کاسبم اما درستم. من معلمم. من معلمم. سی چهل سال است معلمم. آقا معلم هم یک چیزهایی دارد دیگر. باید درسش را درست بلد باشد...